نوای معطر الهی زندگانی و داستان ها وسخنان وفضیلت ها ی امام وامام زادگان
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پیغام مدیر سایت سلام دوست من به سایت نوای معطر الهی خوش آمدید لطفا برای استفاده از تمامی امکانات
دانلود فایل , شرکت در انجمن و گفتگو با سایر اعضا در سایت ثبت نام کنید
تصوير
آخرین ارسال های تالار گفتمان
امامت ، از اصول مذهب س- آيا امامت از اصول دين است ؟ ج - از اصول مذهب است ، زيرا خود ائمه اطهار عليهم السلام با كسانى كه اين اصل را قبول نداشته و شيعه نبودند، مانند مسلمانان عمل مى كردند. مقام امامت ، بالاتر است يا نبوت ؟ س- آيا امامت بالاتر است يا نبوت ؟ ج - امامت از نبوت بالاتر است ، زيرا حضرت ابراهيم عليه السلام ، عبد، نبى ، رسول اولوالعزم و خليل بود، ولى بعد از اين همه مقامات ، خداوند متعال به او فرمود:1() انى جاعلك للناس اماما (بقره : 124) من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم . س - آيا پيغمبر اكرم صلى اللّه عليه و آله و سلم امام هم بود؟ ج - يقينا امام بود، زيرا هيچ وقت زمين از حجت خالى نمى ماند. 1) ر، ك : اصول كافى ، ج 1، ص 174، روايت 1. ازکتاب665پرسش وپاسخ(در محضر علامه طباطبایی)
تاریخ : جمعه 08 آبان 1394 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 323
تاریخ : جمعه 08 آبان 1394 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 342
امامت در باطن اعمال امام چنانكه نسبت به ظاهر اعمال مردم ، پيشوا و راهنماست ، همچنان در باطن نيز سمت پيشوايى و رهبرى دارد و اوست قافله سالار كاروان انسانيت كه از راه باطن به سوى خدا سير مى كند. براى روشن شدن اين حقيقت بدو مقدمه زيرين بايد توجه نمود. اوّل : جاى ترديد نيست كه به نظر اسلام و ساير اديان آسمانى يگانه وسيله سعادت و شقاوت (خوشبختى و بدبختى ) واقعى و ابدى انسان ، همانا اعمال نيك و بد اوست كه دين آسمانى تعليمش مى كند و هم از راه فطرت و نهاد خدادادى نيكى و بدى آنها را درك مى نمايد. و خداى متعال از راه وحى و نبوت اين اعمال را مناسب طرز تفكر ما گروه بشر با زبان اجتماعى خودمان ، در صورت امر و نهى و تحسين و تقبيع بيان فرموده و در مقابل طاعت و تمرد آنها، براى نيكوكاران و فرمانبرداران ، زندگى جاويد شيرينى كه مشتمل بر همه خواستهاى كمالى انسان مى باشد، نويد داده و براى بدكاران و ستمگران زندگى جاويد تلخى كه متضمن هرگونه بدبختى و ناكامى مى باشد خبر داده است . و جاى شك و ترديد نيست كه خداى آفرينش كه از هر جهت بالاتر از تصور ماست ، مانند ما تفكر اجتماعى ندارد و اين سازمان قراردادى آقايى و بندگى و فرمانروايى و فرمانبرى و امر و نهى و مزد و پاداش در بيرون از زندگى اجتماعى ما وجود ندارد و دستگاه خدايى همانا دستگاه آفرينش است كه در آن هستى و پيدايش هر چيز به آفرينش خدا طبق روابط واقعى بستگى دارد و بس . و چنانكه در قرآن كريم )11() و بيانات پيغمبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اشاره شده دين مشتمل به حقايق و معارفى است بالاتر از فهم عادى ما كه خداى متعال آنها را با بيانى كه با سطح فكر ما مناسب و با زبانى كه نسبت به ما قابل فهم است ، براى ما نازل فرموده است . از اين بيان بايد نتيجه گرفت كه ميان اعمال نيك و بد و ميان آنچه در جهان ابديت از زندگى و خصوصيات زندگى هست ، رابطه واقعى برقرار است كه خوشى و ناخوشى زندگى آينده به خواست خدا مولود آن است . و به عبارت ساده تر: در هر يك از اعمال نيك و بد، در درون انسان واقعيتى به وجود مى آيد كه چگونگى زندگى آينده او مرهون آن است . انسان بفهمد يا نفهمد، درست مانند كودكى است كه تحت تربيت قرار مى گيرد، وى جز دستورهايى كه از مربى با لفظ ((بكن و نكن )) مى شنود و پيكر كارهايى كه انجام مى دهد، چيزى نمى فهمد ولى پس از بزرگ شدن و گذرانيدن ايام تربيت به واسطه ملكات روحى ارزنده اى كه در باطن خود مهيّا كرده در اجتماع به زندگى سعادتمندى نايل خواهد شد و اگر از انجام دستورهاى مربى نيكخواه خود سر باز زده باشد، جز بدبختى بهره اى نخواهد داشت . يا مانند كسى كه طبق دستور پزشك به دوا و غذا و ورزش مخصوصى مداومت مى نمايد وى جز گرفتن و به كار بستن دستور پزشك با چيزى سر و كار ندارد ولى با انجام دستور، نظم و حالت خاصى در ساختمان داخلى خود پيدا مى كند كه مبداء تندرستى و هر گونه خوشى و كاميابى است . خلاصه انسان در باطن اين حيات ظاهرى ، حيات ديگرى باطنى (حيات معنوى ) دارد كه از اعمال وى سرچشمه مى گيرد و رشد مى كند و خوشبختى و بدبختى وى در زندگى آن سرا، بستگى كامل به آن دارد. قرآن كريم نيز اين بيان عقلى را تاءييد مى كند و در آيات )12) بسيارى براى نيكوكاران و اهل ايمان حيات ديگر و روح ديگرى بالاتر از اين حيات و روشن تر از اين روح اثبات مى نمايد و نتايج باطنى اعمال را پيوسته همراه انسان مى داند و در بيانات نبوى نيز به همين معنا بسيار اشاره شده است (13) . دوم : اينكه بسيار اتفاق مى افتد كه يكى از ما كسى را به امرى نيك يا بد راهنمايى كند در حالى كه خودش به گفته خود عامل نباشد ولى هرگز در پيغمبران و امامان كه هدايت و رهبريشان به امر خداست ، اين حال تحقق پيدا نمى كند ايشان به دينى كه هدايت مى كنند و رهبرى آن را به عهده گرفته اند، خودشان نيز عاملند و به سوى حيات معنوى كه مردم را سوق مى دهند، خودشان نيز داراى همان حيات معنوى مى باشند؛ زيرا خدا تا كسى را خود هدايت نكند هدايت ديگران را به دستش نمى سپارد و هدايت خاص خدايى هرگز تخلف بردار نيست . از اين بيان مى توان نتايج ذيل را به دست آورد: 1)در هر امتى ، پيغمبر و امام آن امت در كمال حيات معنوى دينى كه به سوى آن دعوت و هدايت مى كنند، مقام اول را حايز مى باشند؛ زيرا چنانكه شايد و بايد به دعوت خودشان عامل بوده و حيات معنوى آن را واجدند. 2)چون اولند و پيشرو و راهبر همه هستند از همه افضلند. 3) كسى كه رهبرى امتى را به امر خدا به عهده دارد چنانكه در مرحله اعمال ظاهرى رهبر و راهنماست در مرحله حيات معنوى نيز رهبر و حقايق اعمال با رهبرى او سير مى كند (14) . 10سوره انبيا، آيه 73. 11-از باب نمونه :(وَالْكِتابِ الْمُبينِ اِنّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ وَانَّهُ فى اُمِّالْكِتابِ لَدَيْنا لَعَلِىُّ حَكيمٌ ) يعنى :((قسم به اين كتاب روشن ! ما قرآن را عربى قرار داديم شايد تعقل كنيد. و اين قرآن در ام الكتاب نزد ما عالى و حكيم است )). (سوره زخرف ، آيه 4) 12مانند اين آيات :(وَجاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَشَهيدٌ لَقَدْ كُنْتَ فى غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ ). يعنى :((تمام نفوس با گواه و ماءمور در قيامت مبعوث مى گردند (و به آنان گفته مى شود) تو از اين زندگى غافل بودى ، پس ما پرده غفلت را از ديدگانت برداشتيم و اكنون ديده ات تيز بين شده است ))، (سوره ق ، آيه 21) (مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِينَّهُ حَيوةً طَيِّبَةً ). يعنى :((هر كس عمل نيكى انجام دهد و مؤ من باشد، ما او را زنده مى كنيم ، زندگى پاكيزه و خوبى ))، (سوره نحل ، آيه 97) (اِسْتَجيبُوا للّهِِ وَلِلرَّسُولِ اِذا دَعاكُمْ لِما يُحْييكُمْ ). يعنى :((وقتى كه خدا و رسول شما را به چيزى دعوت كردند كه زنده تان مى كند اجابت كنيد))، (سوره انفال ، آيه 24) (يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ ). يعنى :((روزى كه هر كس هر كار خوب و بدى انجام داده حاضر بيابد))، (سوره آل عمران ، آيه 30) (اِنّا نَحْنُ نُحْىِ الْمَوْتى وَنَكْتُبُ ما قَدَّمُوا وَآثارَهُمْ وَكُلَّ شَىْءٍ اَحْصَيْناهُ فى اِمامٍ مُبينٍ ). يعنى :((ما مردگان را زنده مى كنيم و اعمال و آثارشان را ثبت مى كنيم و همه چيز را در امام مبين احصا كرده ايم ))، (سوره يس ، آيه 12) 13از باب نمونه : خداوند متعال در حديث معراج به پيغمبر مى فرمايد:((فَمَنْ عَمِلَ بِرِضائى اُلْزِمُهُ ثَلثَ خِصالٍ اَعْرِضُهُ شُكْراً لاُهُ الْجَهْلُ وَذِكْراً لايُخالِطُهُالنِّسْيانُ وَمَحَ4بَّةً لا يُؤْثِرُ عَلى مَحَبَّتى مَحَبَّةَ الْمَخْلُوقين . فَاِذا اَحَبَّنى ، احْبَبْتُهُ وَاَفْتَحُ عَيْنَ قَلْبِهِ اِلى جَلالى وَلا اُخْفى عَلَيْهِ خاصَّةَ خَلْقى وَاُناجيهِ فى ظُلَمِ الَّيْلِ وَنُورِالنَّهارِ يَنْقَطِعَ حَديثُهُ مَعَ الْمَخْلُوقينَ وَمُجالَسَتِهَ مَعَهُمْ واءسْمَعُهُ كَلامى وَكلامَ مَلائِكَتى واءعَرِّفُهُ السَّرَّ الَّذى سَتَرْتُهُ عَنْ خَلْقى واءَلْبَسُهُ الْحَيا حَتّى يَسْتَحِىَ مِنْهُ الْخَلْقُ وَيَمْشِىَ عَلَى اْلاَرْضِ مَغْفُوراً لَهُ وَاجْعَلُ قَلْبَهُ واعِياً وَبَصيراً وَلا اُخْفى عَلَيْهِ شَيْئاً مِنْ جَنَّةٍ وَلا نارٍ وَاُعَرِّفُهُ ما يَمُرُّ عَلَى النّاسِ فِى الْقِيامَةِ مِنَ الْهَوْلِ وَالِشّدَّةِ))، (بحارالانوار، چاپ كمپانى ، ج 17، ص 9) ْدِاللّهِ عَليْهِالسَّلامُقالَاسْتَقْبَلَ رَسُولُاللّه صَلى اللّه عَلَيْهِوَآلِهِ حارِثَةَبْنَ مالِكٍ بْنِ النُّعْمانِ اْلاَنْصارى فَقالَ لَهُ: كَيْفَ اَنْتَ يا حارِثَةُ بْنُ مالِكٍ؟ فَقالَ: يا رَسُولَاللّهِ مُؤ مِنٌ حَقّاً فَقالَ رَسُولُاللّهُ لِكُلِّ شَيْى ءٍ حَقيقَةٌ فَما قَوْلِك ؟ فَقالَ يا رَسُولَاللّه عَرَفْتُ نَفْسى عَنِ الدُّنْيا فَاَسْهَرْتُ لَيْلى وَاظَْماءْتُ هَو اجِرى فَكَاءَنّى اَنْظُرُ اِلى عَرْشِ رَبّى وَقَدْ وُضِعَ لِلْحِسابِ وَكَاءَنّى اَنْظُرُ اِلى اَهْلِ اْلجَنَّةِ يَتَزاوَرُونَ فِى الْجَنَّةِ وَكَاءَنّى اَسْمَعُ عُواَ اَهْلٍ فِى النّارِ فَقالَ رَسُولُاللّهِ: عَبْدٌ نَوَّراللّهُ قَلْبَهُ))، (وافى ، تاءليف فيض ، جزء سوم ، ص 33) )14وَجَعَلْناهُمْ اَئِمَّةً يَهْدُونَ بِاَمْرِنا وَاَوْحَيْنا اِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْراتِ )، يعنى :((ما آنها را امام قرار داديم كه به وسيله امر ما مردم را هدايت كنند و انجام كارهاى نيك را به آنها وحى كرديم ))، (سوره انبياء، آيه 73) (وَجَعَلْنا منهُمْ اَئِمَّةً يَهْدُونَ بِاَمْرِنا لَمّا صَبَرُوا ). يعنى :((ما بعضى از آنها را امام قرار داديم تا مردم را به وسيله امر ما هدايت كنند؛ زيرا آنان صبر كردند))، (سوره سجده ، آيه 24) از اينگونه آيات استفاده مى شود كه امام ، علاوه بر ارشاد و هدايت ظاهرى ، داراى يك نوع هدايت و جذبه معنوى است كه از سنخ عالم امر و تجرد مى باشد. و به وسيله حقيقت و نورانيت و باطن ذاتش ، در قلوب شايسته مردم تاءثير و تصرف مى نمايد و آنها را به سوى مرتبه كمال و غايت ايجاد، جذب مى كند (دقت شود)
تاریخ : جمعه 08 آبان 1394 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 311
فرق ميان نبى و امام دليل گذشته در مورد دريافت داشتن احكام و شرايع آسمانى كه به واسطه پيغمبران انجام مى گيرد، همينقدر اصل وحى يعنى گرفتن احكام آسمانى را اثبات مى كند نه استمرار و هميشگى آن را به خلاف حفظ و نگهدارى آن كه طبعا امرى است استمرارى و مداوم ، و از اينجاست كه لزوم ندارد پيوسته پيغمبرى در ميان بشر وجود داشته باشد ولى وجود امام كه نگهدارنده دين آسمانى است ، پيوسته در ميان بشر لازم است و هرگز جامعه بشرى از وجود امام خالى نمى شود، بشناسند يا نشناسند و خداى متعال در كتاب خود مى فرمايد: (فَاِنْ يَكْفُرْ بِها هؤُلاءِ فَقَدْ وَكَّلْنا بِها قَوْماً لَيْسُوابِها بِكافِرينَ )(8) يعنى ((:و اگر به هدايت ما - كه هرگز تخلف نمى كند - كافران ايمان نياوردند ما گروهى را به آن موكل كرده ايم كه هرگز به آن كافر نخواهند شد)). و چنانكه اشاره شد، نبوت و امامت گاهى جمع مى شود و يك فرد داراى هر دو منصب پيغمبرى و پيشوايى (اخذ شريعت آسمانى و حفظ بيان آن ) مى شود و گاهى از هم جدا مى شوند چنانكه در ازمنه اى كه از پيغمبران خالى است در هر عصر امام حقى وجود دارد و بديهى است عدد پيغمبران خدا محدود و هميشه وجود نداشته اند. خداى متعال در كتاب خود جمعى از پيغمبران را به امامت معرفى فرموده است چنانكه در باره حضرت ابراهيم مى فرمايد: (وَاِذِ ابْتَلى اِبْرهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّى جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتى قالَ لا يَنالُ عَهْدِى الظّالِمينَ )(9) يعنى :((وقتى كه خداى ابراهيم او را به كلمه هايى امتحان كرد پس آنها را تمام كرده و به آخر رسانيد، فرمود: من تو را براى مردم امام و پيشوا قرار مى دهم ، ابراهيم گفت و از فرزندان من ، فرمود عهد و فرمان من به ستمكاران نمى رسد)). و مى فرمايد: (وَجَعَلْناهُمْ اَئِمَّةً يَهْدُونَ بِاَمْرِنا )(10) يعنى :((و ما ايشان را پيشوايانى قرار داديم كه به امر ما هدايت و رهبرى مى كردند)). 7البداية والنهايه ، ج 6، ص 311. 8سوره انعام ، آيه 89. 9سوره بقره ، آيه 124. 10سوره انبيا، آيه 73.
تاریخ : جمعه 08 آبان 1394 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 350
امامت در بيان معارف الهيّه در بحثهاى پيغمبرشناسى گذشت كه طبق قانون ثابت و ضرورى هدايت عمومى ، هر نوع از انواع آفرينش از راه تكوين و آفرينش به سوى كمال و سعادت نوعى خود هدايت و رهبرى مى شود. نوع انسان نيز كه يكى از انواع آفرينش است از كليت اين قانون عمومى مستثنا نيست و از راه غريزه واقع بينى و تفكر اجتماعى ، در زندگى خود به روش خاصى بايد هدايت شود كه سعادت دنيا وآخرتش را تاءمين نمايد و به عبارت ديگر: بايد يك سلسله اعتقادات و وظايف عملى را درك نموده روش زندگى خود را به آنها تطبيق كند تا سعادت و كمال انسانى خود را به دست آورد و گفته شد كه راه درك اين برنامه زندگى كه به نام ((دين )) ناميده مى شود راه عقل نيست بلكه راه ديگرى است به نام ((وحى و نبوت )) كه در برخى از پاكان جهان بشريت به نام انبيا (پيغمبران خدا) يافت مى شود! پيغمبرانند كه وظايف انسانى مردم را به وسيله وحى از جانب خدا دريافت داشته به مردم مى رسانند، تا در اثر به كار بستن آنها تاءمين سعادت كنند. روشن است كه اين دليل چنانكه لزوم و ضرورت چنين دركى را در ميان افراد بشر به ثبوت مى رساند، همچنين لزوم و ضرورت پيدايش افرادى را كه پيكره دست نخورده اين برنامه را حفظ كنند و در صورت لزوم به مردم برسانند، به ثبوت مى رساند. چنانكه از راه عنايت خدايى لازم است اشخاصى پيدا شوند كه وظايف انسانى را از راه وحى درك نموده به مردم تعليم كنند، همچنان لازم است كه اين وظايف انسانى آسمانى براى هميشه در جهان انسانى محفوظ بماند و در صورت لزوم به مردم عرضه و تعليم شود يعنى پيوسته اشخاصى وجود داشته باشند كه دين خدا نزدشان محفوظ باشد و در وقت لزوم به مصرف برسد. كسى كه متصدى حفظ و نگهدارى دين آسمانى است و از جانب خدا به اين سمت اختصاص يافته ((امام )) ناميده مى شود چنانكه كسى كه حامل روح وحى و نبوت و متصدى اخذ و دريافت احكام و شرايع آسمانى از جانب خدا مى باشد ((نبى )) نام دارد و ممكن است نبوت و امامت در يكجا جمع شوند و ممكن است از هم جدا باشند و چنانكه دليل نامبرده عصمت پيغمبران را اثبات مى كرد، عصمت ائمه و پيشوايان را نيز اثبات مى كند؛ زيرا بايد خدا براى هميشه دين واقعى دست نخورده و قابل تبليغى در ميان بشر داشته باشد و اين معنا بدون عصمت و مصونيت خدايى صورت نبندد.
تاریخ : جمعه 08 آبان 1394 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 325
الگوى شوهر دارى
تاریخ : دوشنبه 03 فروردين 1394 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 309
نام كتاب : نام كتاب : داستانهاى اصول كافى جلدهاى 1 و
2 مراحل پيوستن عقل به انسان در مراحل مختلف
نام كتاب : داستانهاى اصول كافى جلدهاى 1 و
2 مراحل پيوستن عقل به انسان در مراحل مختلف
مؤ لف : محمد محمدى اشتهاردى مراحل پيوستن عقل به انسان در مراحل مختلف
تاریخ : پنجشنبه 28 اسفند 1393 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 293
مصايب حضرت زينب (س ) در سرزمين كربلا
|