وبلاگicon
وبلاگکد ماوس

نوای معطر الهی
زندگی شناسی انسان وجانور
قالب وبلاگ
درباره ي سايت


اگر قدری شنوا باشیم نوای معطر الهی را می شنویم........................... سایتی مذهبی -داستانی-علمی-نرم افزاری...................................... با نظرات خود ما را یاری دهید.................................................
موضوعات سايت
چهارده معصوم
مطالب وفایل های مذهبی
داستان و ادبیاتی
خبری از زندگی
تفسیری از قرآن
خبری برای آن دنیا
قرآن
معرفی کتاب
پیامبران
سوره ها
کتاب خانه:
سفر مجازی
نرم افزار موبایل
ادیان
گالری تصاویر
مطالب علمی از دنیای علم وهنر
زندگانی بزرگان علم وادب ایران وجهان
المپیاد
رایانه وموبایل
فیلم
نويسندگان
احمد ارسالی: 3
مطالب تصادفي
سوره قرآن
سوره قرآن
دانشنامه عاشورا
دانشنامه عاشورا
اوقات شرعی
اوقات شرعی
امکانات وب




در اين وبلاگ
در كل اينترنت



RSS


POWERED BY
rozblog.COM
پیغام مدیر سایت
سلام دوست من به سایت نوای معطر الهی خوش آمدید لطفا برای استفاده از تمامی امکانات

دانلود فایل , شرکت در انجمن و گفتگو با سایر اعضا در سایت ثبت نام کنید







تصوير
آخرین ارسال های تالار گفتمان
اخلاق و امر خطير ازدواج 
يكى از نيازهاى فطرى و غريزى جوان ، تاءمين خواسته هاى جنسى و پاسخگوئى به مسائل شهوى اوست . اسلام اين مشكل بزرگ جوامع بشرى را با مسئله ازدواج حل كرده و روح و فكر نسل جوان را و از تشتت و پراكندگى رهائى بخشيده است و زندگى انسانها را سر و سامان داده است .
جوان و امر خطير ازدواج  
ازدواج و امر تزويج يك سنت سينه ، و يك امر مهم اسلامى و انسانى است ، همه اديان آسمانى خاصه اسلام فوق العاده به آن اهميت داده است ، و ابواب زيادى در فقه شكوفا و پوياى شيعه براى امر ازدواج گشوده شده است . مسئله ازدواج و توالد و تناسل يك مسئله تكوينى و فطرى است . كه در تمامى موجودات عالم حتى در نباتات نوعى لقاح و آميزش بوسيله باد انجام مى گيرد، در بين همه موجودات ، اصل بقا و موجوديت ، با خواست و مشيت خداى تعالى بوسيله لقاح ، توليد مثل يافته و از انقراض و فروپاشى محفوظ مى مانند. لكن اين فقط انسان است كه در ناموس طبيعت براى او حسابى عليحده باز شده بر خلاف همه موجودات عالم كه غير از قانون تكوين متكى به هيچ احكامى نيستند، چرا كه از عقل و درايت انسانى محرومند در قوانين عالم وجود، همه چيز از طفيل وجود انسانست ، همه موجودات را آفريدگار به خاطر انسان آفريده و انسان را براى خويش ، و شناخت و بندگى خود آفريده است و بنابراين همه چيز را براى انسان ، و انسان را براى خود آفريده است .
ابرو باد و مه خورشيد و فلك در كارند
تا تو نانى بكف آرى و بغفلت نخورى
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار
شرط انصاف نباشد كه تو فرمان نبرى
و لذا امر مهم ازدواج و تشكيل خانواده براى يك زوج جوان ، قوانين پيچيده اى را در عالم ، به خود اختصاص داده ، و حقوق طرفين و قانون توالد و تناسل ، سرآغاز يك زندگى پرماجرا و پر طمطراقى را در بر دارد، خاصه اسلام و فقه شيعه اثنى عشريه از بدو ازدواج تا پايان و سرانجام زندگى قوانين و قواعد فراوانى را متذكر شده است ، و همه قوانين گسترده حيات و متعلقات آن از همين امتزاج در دنيا صورت گرفته و كليه مسائل عالم ماده در محور همين نكاح و عقد سنتى و مذهبى تحقق مى يابد.
اما آنچه در ارتباط با بحث ما است ، اين ، كه جوان در امر ازدواج چه مسئوليت خطيرى را احساس مى كند و در تشكيل خانواده چه ماءموريتى دارد؟ و اسلام اين شعريعت مقدس از جوان ، در انتخاب همسر چه خواسته است ؟
ابتدا مى نگريم به مسئوليت يك پسر جوان ، ببينيم كه او در انتخاب همسر بايد به چه خانواده اى روى آورد، از چه دخترى خواستگارى كند؟ آيا جمال و زيبائى و يا تشخصات مادى به تنهائى كافى است ؟
به حديثى فوق العاده قابل اهميت توجه كنيد:
عده اى در محضر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بودند، گفتند: شنيديم كه آن حضرت فرمود:
بهترين زنان ، عفيفه اى كه همه زيبائيهاى خود را تقديم همسرش مى نمايد  
ان خير نسائكم الولود الودود العفيفه العزيزه فى اهلها، الذليله مع بعلها المتبرجه مع زوجها، الحصان على غيره التى تسمع قوله ، و تطيع امره و اذكا خلابها بذلت له ما يريد منها، و لم تبذل كبذل الرجل (127)  
بهترين زنان شما آن زنى است كه ولود و فرزند آور باشد، و مهربان و عفيفه و عزيز در اهل و خانواده اش بوده (بطورى كه همه اهل خانواده به او علاقمند باشند) و بايد او در مقابل شويش متواضع و افتاده باشد، براى تمتع و بهره ورى هر چه بيشتر بايد خود را براى همسرش آراسته و مزين نمايد، و خود را در حصن حصين شوهرش قرار دهد، بطورى كه صوت و سخنش را بيگانه نشنود، آن زن پاكى كه سخن شوهرش را مى شنود و از او اطاعت مى نمايد، و هرگاه شوهر با او خلوت كرد، خود را در اختيار كامل او قرار دهد، و همچون مردان كه بيش از يك همسر مى توانند اختيار كنند، او حق ندارد بيش از يك شوهر داشته باشد، البته در زمان واحد.
خواننده محترم با ذكر اين حديث تمامى تكاليف و مسئوليتهاى يك جوان در انتخاب همسر و مادر شايسته براى فرزندان آينده اش روشن مى گردد اگر چه ذكر بعضى مطالب در حديث براى عذاب جوانهاى مجرد چندش آور است ، لكن حديثى با اين محتوى كه تمامى ابعاد يك همسر شايسته را براى جوانان متعهد و مؤ من ، متذكر بشود كمتر بدست مى آيد. تا در انتخاب همسر همه اين شرائط را در رفيق هميشگى زندگى يعنى همسرتان پيدا كرده و بيابيد، و در زندگى با او از رضايت كامل بر خوردار باشيد. يعنى زنى كه براى شما فرزند مى آورد، زنى با محبت و مهربان و خوشرو، و داراى عفت و پاكى دامن باشد، زنى كه در ميان اهلش عزيز و محبوب است ، و براى شويش نيز متواضع و افتاده است ، تمامى زيبائيها و تجملات و تزئينات خود را براى همسرش و با او مى خواهد، خود را از غير شوهرش پوشانده و از بيگانه و اجنبى مستور و مصون مى گرداند، نسبت به سخنان همسرش شنوائى دارد و مطيع و منقاد شوهرش مى باشد و تمامى وجودش را درگاه تمتع ، باختصاص او در مى آورد و از هر گونه تمتع براى همسرش از خود مضايقه ندارد و به غير يك شوى در يك زمان نمى پردازد، نه چنانكه مردان مى توانند بيش از يك همسر استفاده نمايند. اين حديث شريف بيشترين شرائط يك همسر شايسته را در بر دارد، به يك روايت ديگر از حضرت صادق عليه السلام توجه مى نمائيم كه آن حضرت شرائط همسر خوب و ارزشهاى معنوى و تربيتى را چنين بيان مى فرمايد:
زن خوبش از طلا برتر، بدش از خاك بدتر است  
قال الصادق عليه السلام : انما المراة قلادة فانظرما تتقلد، و ليس للمراة خطر لا لصالحتهن و لا لطالحبهن ، فاما صالحتهن فليس خطرها الذهب و الفضه هى خير من الذهب و الفضه و اما طالحتهن فليس خطرها التراب ، . (128) فرمود: البته زن قلاده اى است براى مرد و شوهرش ، پس (اى جوان ) بنگر كه چه قلاده اى به گردنت مى اندازى . آنگاه حضرت امام ، زن خوب و بد را بدون عدل و بدل معرفى كرده و فرمود: براى زنان بد و خوب ، شايسته و ناشايسته بدلى نيست . اما صالحه اش بدلى طلا و نقره ندارد . يعنى با طلا و نقره نمى توان او را از نظر قيمت سنجيد، كه زن صالحه از طلا و نقره برتر و بهتر است .
و اما طالحه و بدشان با خاك معادله و مبادله نمى شوند، يعنى از خاك هم بدترند و خاك از زن ناشايسته برتر و بهتر است .
بنابراين ، اى جوان ، اى پسر مؤ من و متعهد، شرائط همسرت را پيامبر و فرزندش حضرت صادق عليه السلام بيان كردند، شايسته است كه اين اوصاف پسنديده و برجسته را در همسر آينده ات تفحص كنى ، و با بيدارى كامل ، ابتدا اين اوصاف برجسته را از خواهران او كه ازدواج كرده اند بيايى ، ثانيا در اوصاف مادر او، سپس در پدر او، كه مد نظرت هست بجوئى ، بلى در خانواده همسر آينده ات تمامى تعريف و توصيف انبياء و اولياء گرام را در امر زن شايسته جستجو كنى ، از وجود مادر و خواهران تو كه از تدبير و هوشيارى كافى برخوردار باشند، زن ايده آلت را پيدا كن ، و پس از استشاره كامل در صورت ايمان به استخاره به كلام الله مجيد، كه
لا رطب و لا بس الا فى كتاب مبين ؛
هيچ تر و خشكى نيست مگر آنكه در كتاب خدا (قرآن ) وجود دارد، از خدا طلب خير كن ، تا آنچه از اوصاف برجسته كه با مشورت و نظرخواهى و تفحص بدست آورده اى با استخاره و طلب خير از كتاب خدا قرآن كه يك مفسر شايسته ، عالم متعهد، گشوده گردد، محكمتر كنى و با توكلى خاص به جلو برو، و اين امر خطير ازدواج و تاءمل را با استغاثه و التحا به ذات پاك حضرت احديت و توسل به ذيل عنايات خاصه اهل بيت اطهار عليه السلام آغاز كن . كه انشاء الله به همسر ايدآلت دست يابى ، و به آن برسى .
بدان ! آنان كه اين معتقدات مقدس و اين افكار مذهبى و اعتقادى را به مسخره مى گيرند و امر ازدواج را سهل و آسان گرفته و در حقيقت زير بار اين همه توصيه و سفارش از قرآن و حديث نمى روند و امر ازدواج را بقدر تمايل دو حيوان و رسيدن به همديگر، تنزل داده اند، ازدواجى است كه بزودى به طلاق و جدائى گرائيده خواهد شد يا وجود فرزندان آلوده و معتاد روزگارشان را تباه مى گرداند.
بنابراين تو جوان معتقد و متعهد بايد به سهل انگار بهاى امر ازدواج اين گروه پوزخند زنى و افكار غلط آنان را تمسخر كنى ، بنا به قاعده و آيه لكم دينكم ولى دين هر كس به كيش و آئين خوبش عمل كند و تو برادر متدين و متعهد و مسئول به دين خود و به وظيفه خود در امر مهم نكاح و ازدواج عمل كن ، و آنگونه كه ديگران اسير ظاهر و تجملات ظاهرى هستند، از آن بپرهيز، چرا كه دنيا با همه ظواهرش آنان را فريفته ، و جز با جمال و زيبائى سر و سودا ندارند، جز خط و خال مهوشان و مهرويان ، چشمهاى شهوت انگيزشان را پر نخواهد كرد، ولى تو برادر مؤ من به سخنان گهربار پيامبرت ، گوش دل بسپار، و با چشم باطن بنگر، كه فرمود:
از زن زيباى بدسرشت بپرهيزيد  
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : اياكم و الخضراء الدمن ، قبل يا رسول الله و ماالخضراء الدمن قال المرته الحسناء فى منبت سوء.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود:
بپرهيزيد و اجتناب كنيد از علفهاى سبز مزبله ها، عرض كردند يا رسول الله ، خضراء دمن چيست ؟! حضرت فرمود: زن زيبائى كه در خانواده بدسرشتى پرورش يافته باشد.
و پيامبر، زيبائى او را چون زيبائى علف كنار مزبله ها تشبيه نموده ، است كه از طراوتى زيبا و قامتى رعنا برخوردار است ، ولى اين علف بدبو و متفعن است كه كه اگر براى گاو و گوسفند نيز بريزى ، نمى خورند. تو اى جوان از انتخاب اين چنين همسرى بپرهيز، كخ او نه به غرائز جنسى تو پاسخ مثبت مى دهد و نه خواسته هاى تو را عملى مى كند و نه مادرى شايسته براى فرزندان آينده تو است ، و اين چنين زنان را به اهلش واگذار، و تو اگر طيب و طاهرى ، پس به چراغ طيبات برو، كه براى تو زيبنده تر است .. اما پس از معرفى و بيان اوصاف نيكوى دختران و زنان شايسته و برجسته اسلامى كه پسران متعهد و مؤ من و طالب آنانند، اينك ببينيم كه اوصاف مردان و پسران شايسته چيست كه دختران متعهد و عفيف خواهان ايشان باشند؟ چونكه بحث ما در مورد مشكلات ازدواج جوانان اعم از دختر و پسر است اكنون ببينيم كه دختران نجيب و با فضيلت چگونه شوهرانى انتخاب كنند؟ كه رضايت ايشان از نظر دينى و اخلاقى جلب گردد. آنچه كه نسلها را پاك كى گرداند، و جامعه را از لوث وجود جنايتكاران و بزه كاران و مجانين و ديوانگان و ناقص الخلقه ها منزه و دور مى نمايد ازدواج سالم است و اگر روانشناسان ريشه اين همه مفاسد اخلاقى و روانى و جنائى و بله و حماقت ها را بيابند و درصدد حل اين مشكل برآيند، درمان بيماريهاى روانى و روحى جامعه را از راه ازدواج سالم خواهند يافت ، در اين صورت جامعه از وجود اين بيماران رهايى خواهند يافت . اما بيائيم خود درصدد رفع اين مشكل برآئيم ، كه يكى از بهترين راههاى علاج و جلوگيرى از اين بيماريها، يعنى بيماريهاى جسمى و روانى و روحى . بيماريهاى اخلاقى مردم در جامعه ، ازدواج سالم است . ازدواج يك زوج سالم و مؤ من و متعهد كه مراعات همه مسائل اسلامى و انسانى و بهداشتى را بنمايند، اوصاف مطلوب و برجسته اخلاقى و تربيتى را در يكديگر بسنجند مشكل حل مى شود. بنابراين ، اى دختر، تو نيز در انتخاب همسر، و يك پدر شايسته براى فرزندان آينده ات ، با تفحص و، تحقق هر چه بيشتر بكوش ، تا همسر ايده الت را پيدا كنى ، و اگر از اوصاف جوانان شايسته و بر جسته بخواهى هدايت و راهنمائى بشوى از سخنان پيامبر و اميرالمؤ منين و آل گرامشان در اين رابطه هدايت خواهى شد. ببينيد وقتى پيامبر خدا اخيار و شرار نساء و بهترين و بدترين زنان را تعريف مى كرد، سئوال كردند از مردان نمى فرمائيد فرمود: الا اخير كم بخيار رجالكم ؟ آيا خبر ندهم شما را به بهترين مردانتان ؟ همه گفتند: بلى يا رسول الله .
بهترين مرد شما از پدر و مادرى شايسته است  
ان من خبر رجالكم التقى النقى السمح الكفين السليم الطرفين ، البر بوالديه و لا يلجى عياله الى غيره . البته از بهترين مردانتان انسانهاى با تقوى و پاك سرشتى هستند كه از دست باز، و سخاوت و سماجت برخوردارند، و از پدر و مادر سالمى بهره مند و در خدمت به والدين و نيكى به آنان معروفند.. از اهل و عيالشان براى دريافت كمك هاى مالى و غيره به غير مراجعه نمى كنند. (توجه فرمائيد كه سليم الطرفين پدر و مادر سالم و متعهد و تندرست است ) هم از نظر جسمانى و هم از نظر روحانى و روانى . سپس پيامبر اكرم عليه السلام خطاب به يارانش فرمود: شما را به بدترين مردانتان خبر ندهم ؟ راوى مى گويد: بلى يا رسول الله ، فقال : ان من شر رجالكم البهات البخيل الفاحش ، الاكل وحده المانع رفده ، الضارب اهله و عبده الملجى عياله الى غيره العاق بوالديه . (129) سپس حضرت فرمود: همانا از بدترين مردانتان بهتان زننده بخيل و فحاش و بد زبانند و آنان به تنهائى غذا مى خورند. و مهمان را از خود مى رانند ( اين اوصاف حكايت از بخلشان مى نمايد) اهل و عيال و خدمتكاران را ضرب و شتم مى كند، كه عيالشان ببه غير مراجعه مى نمايند، و اينها به عاق والدين گرفتارند. و شما اى دختران و پسر جوان ، اگر شرائط صحيح انتخاب همسر را رعايت نكنى با فرزندانى ناقص و بد اخلاق و به سرعت جنايتكار مواجه شده و به جامعه خيانت كرده اى ؟ پس تو اى دختر در انتخاب همسر، فقط به پول و جمال ، مقام و قيافه نظر و توجه نداشته باش كه اين همه اوصاف ، و بى فضيلت اگر بى تقوى باشند به پشيزى نمى ارزند كه اميرالمؤ منين عليه السلام فرمود: يبغى للعاقل ان يحترس ‍ من سكر المال و سكر القدره و سكر العلم و سكر المدح . سكر الشباب فان لكل ذالك رياح خبيثه تسلب العقل و تستخف الوقار. (130) شايسته است انسان عاقل خويشتن را از مستى ثروت ، و مستى قدرت ، و مستى علم و دانش واز مستى شايستگى و بعضى اوصاف خوبى اگر در او باشد، و از مستى جوانى و زيبائى ، مصون و محفوظ نگهدارد زيرا هر يك از اين مستى ها رائحه و بوى خبيثه و پليدى دارد كه عقل را زايل و آدمى را خفيف و ذليل و بى وقار و بى شخصيت مى گردانند.آرى اين اوصاف موجبات مستى او را فراهم مى نمايد و لذا چنين مردان و شوهران به درد زندگى يك دختر شايسته و نجيب و اصيل نمى خورد و موجبات بدبختى او را در جامعه و خانواده فراهم مى سازد، و فرزندان چنين مردى از اخلاق سالم انسانى برخوردار نخواهند بود، و اگر زنانى داراى نجابت و اصالت به همسرى اين چنين مردان ناپاك در آيند، غالبا تحت تاءثير اخلاق سوء در مى آيند. و آفات سنگينى براى نسل هاى بعدشان در جامعه خواهند داشت و در نتيجه جامعه اسلامى و اخلاق انسانى دو به انحطاط و جاهليت مى گرايد. الا اندكى از دختران و زنان پاك مى توانند بر چنين محيط ناپاك خويش مسلط شده و در فرزندان خويش هم تاءثير مثبت اخلاقى و تربيتى بگذارند و به جامعه خدمت مى كنند، طبق اين بيان بهترين مردان از طرف پيامبر عليه السلام مرد ناپاك و شايسته ايست كه سليم الطرفين يعنى داراى پدر و مادر شايسته و سالم باشند كه اين دو با شايستگى هاى خود قادر به تربيت فرزندان شايسته و سالم در جامعه مى توانند باشند. شما جوانان عزيز اعم از دختر و پسر، در تشكيل خانواده طيب و طاهر و سالم رعايت مسئله مهم ازدواج (سليم الطرفين ) را بنمائيد كه تا بتوانيد از آغوش پاك خود، فرزندان سالم و برجسته اى را به جامعه تحويل دهيد. مطمئن باشيد اگر ايمان داريد، و از آن به خوبى پاسدارى مى نمائيد، و آرزو داريد كه در دامن پاك خود فرزندان مؤ من و معتقد بپرورانيد، بناچار به دنبال يك جوان مؤ من بگرديد و او را از فاميل و يا آشنا و بيگانه بجوئيد، وقتى ببه ايمان او ايمان داشتيد ممكن است بعضى از شرائط مادى و اجتماعى را نداشته باشد، ولى بخاطر ايمان كه بزرگترين سرمايه و شرف دنيا و آخرت است ازدواج با او را غنيمت بشماريد و با او ازدواج كنيد و پيوند مقدس زناشوئى را با او ببنديد كه به صلاح دنيا و آخرت شما است . ببينيد كه بيگانگان متخصص و روانشناس در مورد ايمان چه مى گويند؟ ايمانى كه ملاك يك ازدواج سالم است . ويليام جيمز پدر روانشناسى جديد و استاد فلسفه در دانشگاه هاروارد مى گويد: ايمان يكى از قوائى است كه بشر به مدد آن زندگى مى كند، و فقدان كامل آن در حكم سقوط بشر است .
بى ايمانى دنيا را لغو و بيهوده مى نماياند  
و دانشمندان ديگر (جان ، بى كانول ) مى گويد: بى ايمانى بخصوص از اين لحاظ رنج آور است كه دنيا و هر چه را كه در او است در نظر ما لغو و بيهوده و ناپايدار جلوه مى دهد، در صورتى كه صاحب ايمان در آفرينش و در زندگانى منظور و مقصودى مى بيند گر چه نتواند آن را به ديگرى ثابت كند. ايمان ستونى است كه ما را در طوفان روزگار از افتادن و مغلوب شدن نگاه مى دارد، مقياس عظيمى است كه چون همه چيز را با او بسنجيم به حقارت و ناچيزى هر چه از خوشى و ناخوشى به ما دست مى دهد با آسانى پى مى بريم . نه در ناخوشى مقهور و بيچاره مى شويم و نه در خوشى مغرور و گمراه ، كسى كه مذهب ندارد غريقى است كه مدام در درياى شك و ترديد و بى تكليفى دست و پا مى زند، خوب را از بد و مفيد را از مضر و راست را از دروغ نمى تواند جدا كند. هر روز و هر ساعت عقيده اى دارد و با خود و با طبيعت و با اهل دنيا پيوسته در جدال و كشمكش است .
مردانى و زنانى مى خواهند به خدا برسند  
دكتر الكسيس كارل مى گويد: امروز نيز مانند همه اعصار در همه كشورها مردان و زنانى وجود دارند كه زيستن براى آنان ناكافيست و حيات در نظرشان پر بهارترين مواهب نيست ، آنان تشنه جمال و وارستگى و عشقند و مى خواهند به خدا برسند.
به پرسشهاى فلسفه جز پاسخهاى كوچكى نداده اند، نه سقراط، و نه افلاطون ، موفق به تسكين اضطراب بشريت در برابر راز زندگى نشدند. فقط مذهب ، راه حل كاملى براى مسئله بشرى پيشنهاد كرده ، و در طى قرون متوالى كنجكاوى اضطراب آلودى را كه مردم نسبت به سرنوشت خود داشته اند تسكين داده است . الهام مذهبى و توجه به خداوند ايمان ، موجب يقين و آرامش مى شود.(131) 
شما اى پسران و دختران ، اى سرمايه هاى انقلاب ، اى شكوفه هاى بهار آزادى ، شما محصول خون مقدس شهداى انقلابيد، شما ثمره پرفيض و بركت نهضت امام راحل مى باشيد ، شما تشنگان آب زلال ايمان و تعهد و عقيده ايد، شما ببينيد كه اسلام چه الگوئى براى مدينه فاضله و تشكيل خانواده هاى اصيل اسلامى و ايمانى دهد؟ حيات اصلح را از كجا بيابيم ؟ و جامعه برين را چگونه بوجود آوريم .
آيا جز از راه ازدواجهاى صحيح و معقول مى توان پايه گذارى كرد؟!و اساس يك زندگى نوين انسانى و اسلامى و اخلاقى را بنيان نهاد؟ هرگز، مبنا را هميشه ايمان و تهذيب نفس و عقيده سالم قرار دهيد، و ازدواجها را بر معيار اسلامى و اخلاقى بنيانگذارى كنيد، از تحير و دودلى و ترديد و تشكيك از عالم بى دينى و بى ايمانى بدر آئيد، و با اهداف مقدس ديندارى و عقيده پاك اسلامى به وداى يقين پا گذاريد و يك زندگى مشترك مقدس اسلامى را با حفظ مسئوليتهاى خطير آن در تربيت كودكان معصوم آينده ات پى ريزى كنيد، و از عالم تمدن و تجدد كه عالم تخيل و تعيش كاذب است و در حقيقت بشريت را بشدت فريفته است و همه را به غرقاب هلاكم ابدى در دنيا و عقبى گرفتار ساخته از تمدن و فرهنگ غلط غرب بپرهيزيد، و زرق و برق زودگذر دنيا كه امر زندگى مقدس مشتركتان را به تاءخير مى اندازد، بدور اندازيد و بهار نوجوانى و عنفوان شباب و شكوفائى شما را به شتاء و زمستان خزان مبدل نموده و ضعيف و ناتوانتان مى كند و به مشكلات پى در پى گرفتارتان مى نمايد. موانع و ايرادات بيجا و بى اساس را كه در سرنوشت ازدواجتان فوق العاده مؤ ثر است بدور اندازيد، و هر چه زودتر پيوند مقدس ازدواج را منعقد نمائيد و همه مشكلات و ايرادات را بى پشتيبانى امام زمان (ع ) و توكل به ذات اقدس احديت ، دفع و رفع نمائيد. خاصه مشكل كمبودها و محدوديتها را كه (يغنيهم الله من فضله و الله واسع عليم ) خداوند به فضل خود به شما بركت و وسعت مرحمت بفرمايد.
از زيبائيهايتان در راه خشم خدا بكار نگيريد  
دهنده اى كه به گل نكهت و به گل جان داد
به هر كس آنچه سزا بود حكمتش آن داد
دو سالك متشابه سلوك را در عشق
يكى به وصل بشارت ، يكى به هجران داد
به شكرين دهنان داد، از سخن نمكى
كه چاشنى به نباتات شكرستان داد
به باغ حسن سيه نرگس ، چو چشم انگيخت
به آن بلاى سيه ، خنجرى چو مژگان داد
به چشمهاى سيه ، شيوه اى زنا ز آموخت
كه هر كه خواست به آن شيوه دل دهد، جان داد
به ناز داد سكونى ، كه وصف نتوان كرد
به عشوه طى لسانى ، كه شرح نتوان داد
به هر كه در طلب گنج لايزالى بود
گليم مختصر فقر و كنج ويران داد
به هر يكى ز سلاطين به صورتى ديگر
بسيط عرصه اى اندر بساط دوران داد
چو پادشاهى اقليم ، صورت و معنى
زياده ديد از ايشان به مير ميران داد
در امر ازدواج به خدا سوءظن نداشته باشيد  
قال الصادق عليه السلام : من ترك التزويج مخافه العيله فقد اساء بالله الظن . (132) امام صادق عليه السلام فرمود: كسى كه ازدواج را از ترس معيشيت و مخارج ، ترك كند به خداوند بدگمان است ، و به رزاقيت خداوند سوءظن دارد اسلام نه تنها در ازدواج از خرج و هزينه زندگى ، پيروان خود را نمى ترساند، بلكه تحريص به ازدواج نموده و بوسيله نويد بركت و زيادى روزى به او مى دهد. پيامبر عليه السلام فرمود: التمسو الرزق بالنكاح . (133) بوسيله نكاح و ازدواج روزى بيابيد و بركت بجوئيد. در شريعت اگر كسى بخاطر عفت نفس از شهوات حرام ، ازدواج كند خداوند كمك و يارى او را ضمانت نموده است ، صاحب شريعت پيامبر عليه السلام مى فرمايد: حق على الله عون من نكح التماس العفاف عما حرم الله . (134) هر كه ازدواج كند و زن بگيرد به اين منظور كه از محرمات بر كنار ماند، خدا حق خود را مى داند كه او يارى كرده و تاءمينش نمايد.
زنان بيوفا نه صدق دارند نه صفا  
به استثناى زنان شايسته و برجسته عالم جنس ، زن تكوينا آسيب پذيرتر از مرد آفريده شده است ، ناگفته نماند كه جبلت زن و فطرت زن بودن ايشان اقتضاء دارد، كه چنين باشند، و از دلائل زنده ، يكى بيان حضرت امير عليه السلام است كه مى فرمايد: 
دع ذكرهن فما لهن وفاء
ريح الصبا و عهودهن سواء
يكسرن قلبت ثم لا يجبرنه
و قلوبهن من الوفاء خلاء 
زن و حرف آنان را كنار بگذار، رها كن ، زيرا كه ايشان وفا ندادند، باد صبا (كه از مشرق مى وزد) با عهدهاى ايشان در يك رديف هستند مساوى همند. حضرت امام فرمود: قلب را مى شكنند سپس آن شكستگى را جبران نمى كنند، چرا كه قلبهاى آنان از وفا (و مهربانى ) خالى است .
اى دل مكن از عهد زنان هرگز ياد
باشد همه عهدهاى آنان چون باد
در بزم وفا شيشه دلها شكند
از دست وفاى اين جماعت فرياد
ازدواج كن ، والا هميشه در گناهى  
قال نبى اكرم عليه السلام : تزوج والا فانت من المذنبين . (135) ازدواج كن و گرنه از گناهكاران به حساب مى آيى . پيامبر اكرم عليه السلام در مورد ازدواج فرمود:النكاح سنتى فمن رغب عن سنتى فليس منى . ازدواج سنت و آئين من است ، پس كسى كه پشت كند از آئين من او از من و متدين به دين من نيست . مسلمان نيست كسى كه از اين آئين مقدس پشت كند، چرا كه او هميشه در گناه است . كه در جاى ديگر فرمود: شرار امتى عذابها. (136) بدان امتم عذبها هستند. ازدواج موجب تسكين خاطر است و در اجتناب و پرهيز از گناهان آدمى را موفق مى گرداند، پشت كردن از ازدواج پشت كردن از دين است ، و كسى كه از دين رويگردان است يعنى از مسلمانان نيست .نتيجه اينكه بدترين امت عذاب و آنهائى هستند كه همسر ندارند و ازدواج نمى نمايند. چه مردان باشند و چه زنان ، در امر ازدواج و بى رغبتى از آن موجب فساد و گناه در جامعه خواهند بود.
126- بحارت ج 17 ص 116
127- وسائل الشيعه ، ج 14، ص 4
128- وسائل الشيعه ، ج 14، ص 17
129- وسائل الشيعه ، ج 14، ص 18
130- غررالحكم ، ص 862
131- راه و رسم زندگى ، ص 126
132- فروع كافى
133- نهج الفصاحه ، 1394
134- نهج الفصاحه 1296
135- مستدرك الوسائل .
136- مستدرك



ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : مطالب وفایل های مذهبی , اخلاق , خبری از زندگی , زندگی شناسی انسان وجانور ,

تاریخ : شنبه 07 دي 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 148

جوانى دوران تعهد و تخصص 
قدردان جوانى و سلامت تن باش  
ايام نوجوانى و جوانى از برترين ايام پرارزش براى تصميم گيرى در تعهد و تخصص است .قال اميرالمؤ منين : با در شبابك قبل هرمك و صحتك قبل سقمك . (97) على عليه السلام فرمود: جوانيت را قبل از پير شدن و تندرستيت را قبل از بيمارى درياب . از جوانى و نعمت بزرگ سلامتى پاسدارى و حراست كن و با هر نوع بى احتياطى و بى توجهى در ابعاد مختلف به هر نحوه ممكن بپرهيز. كه تا اين دو نعمت گران بها را با آسانى از دست ندهى ، اى جوان بزرگ خطرى كه سلامت و عافيت مادى و معنوى ترا را تهديد مى كند سيگار است پس البته از آن بپرهيز. التدخين تضر صحتك . نكوتين و دود سيگار به سلامتى لطمه 
مى زند. و به مال و جانت ضرر جبران ناپذير وارد مى كند. و همه پزشكان عالم زيان و ضرر آن را بر شما تبيين و اخطار كرده اند، بنابراين اول كار درمانى روح و فكر و جسم ، تهيه سرمايه و مال و حراست از آن ترك سيگار و يارى نياوردن به هر گونه اعتياد و خاصه سيگار است .
چگونه از نعمت سلامتى پاسدارى نمائيم  
سه عمل بهداشتى و سنتى را انجام بده تا سلامت و عافيت شما تضمين گردد، اول در هنگام وضو سه مرتبه استنشاق كن كه هرگز به بيمارى صرع ، و تومر مغزى و مگرن مبتلا نگردى ، دوم ، سه مرتبه قرقره كن ، سينه تو و ريه ها و ششهاى تو از كليه اخلاط بيمارى زا و سل پاك و بيمه گردد. سوم ، سه مرتبه مضمضه كن ، تا دهان و دندان تو از كليه آلودگيها سالم بماند، و معده ات هرگز بيمار نشود، و خون بدن تو از هر آلودگى مصون و محفوظ بماند. به حديث ارزشمند و بسيار مهم از جعفر بن محمد عليه السلام توجه مى نمائيم كه آن حضرت فرمود: كان فيما وعظ به لقمان ابنه يابنى واعلم انك ستسال غدااذا وقفت يدى الله عزوجل اربع : شبابك فيما ابليته و عمرك فيما افيته و مالك مما اكتسبه و و فيما انفقته . (98) 
هرگاه صحنه دادگاه قيامت را در نظر خود مجسم كنيم به وحشت و اضطراب گرفتار مى شويم كه بخواهيم پاسخ اين سئوالات را بدهيم ، چگونه پاسخ بدهيم ؟!
حضرت صادق عليه السلام فرمود: از مواعظ لقمان حكيم به فرزند خود اينست كه گفت : اى فرزند بدان ! كه فردا در پيشگاه الهى براى حسابرسى حاضر مى شوى ، درباره چهار چيز از تو مى پرسند؛ جوانيت را در جائى كهنه كردى ، عمرت را در چه جائى فنا كرده و نابود ساختى ، و اموالت را از كجا كسب كردى ، و در چه جائى مصرف و انفاق كردى ؟!
از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله است كه فرمود:
لا تزول قدما عبد يوم القيمة حتى يسئل عن اربع ...
بنده قدم از قدم بر نمى دارد در روز قيامت تا آنكه از همين چهار چيز پرسش مى شود!! كه جوانيت را در چه راه كهنه و فرسوده نمودى ؟ عمرت را در چه راه فنا كردى ؟ ثروت و مالت را چگونه بدست آوردى ؟ و آن را در چه راه صرف نمودى ؟!
و در حديث پيامبر دارد كه مورد چهارم فرمود: من حبنا اهل البيت 
از دوستى و ولايت ما خانواده هم از شما پرسش مى نمايند .
سعدى در ضمن اشعارش مى گويد:
برادر ز كار بدان شرم دار
 
كه در روى نيكان شوى شرمسار
 
در آن روز كاز فعل پرسند و قول
 
اولوالعزم را تن بلرزد زهول
 
بجائى كه دهشت برند انبياء
 
تو عذر گنه را چه دارى ، بيا
 
قيامت چو نيكان بر اعلى رسند
 
ز قعر ثرى بر ثريا رسند
 
ترا خود بماند سر از ننگ پيش
 
بگردت برآيند عملهاى خويش
 
از پرخورى بپرهيزيد  
قال على عليه السلام : قل من اكثر الطعام فلم يسقم . (99) اميرالمومنين عليه السلام فرمود: چه كمند پرخورها كه از سلامت جسم برخوردار باشند؟ سخن زيباى اميرالمؤ منين عليه السلام گوياى اين واقعيت است كه پرخوريها و زيادخوريها از اطعمه و اشربه غالبا بيمارند، چرا كه دستور است كه تا گرسنه نشدى بر سر سفره غذا ننشين ، و هنوز كيسه معده پر نشده از غذا دست بركش كه در اين صورت با حفظ بعضى شرائط ديگر، چه بسا هرگز بيمار نشوى . اما كسى كه غذا روى غذا انباشته مى كند، و حتى بلغت الحلقوم ، مى خورد، و راه نفس كشيدن خود را مسدود مى نمايند چگونه چنين كسى آرزوى سلامت تن مى نمايد؟ رسول اكرم عليه السلام فرمود: آن من السرف ان تاكل كل ما اشتهيت . (100) يكى از اقسام اسراف اين است كه هر چه اشتها دارى و مليت مى كشد، بخورى . بنابراين هر چه قدرت است براى خوردن ، بخورد صحيح نيست ، بلكه بشدت مذمت و ملامت شده ، و چنين كسى آرزوى سلامتى جسم نداشته باشد، كه هرگز به آن نخواهد رسيد .
هر كه خوراكش كم ، دردش كمتر 
قال امير المؤ منين عليه السلام : من قل طعامه قلت آلامه . (101) 
امير المؤ منين عليه السلام فرمود: طعام و خوراك هر كس كم باشد دردها و بيماريهايش نيز كم است .
پنج چيز قلب را مى ميراند  
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : يا على خمسة تميت القلب كثرة الاكل و كثرة النوم و كثرة اللكلام و كثرة الضحك و كثرة هم القلب و اكل الحرام يطرد الايمان . (102) 
پنج چيز است كه قلب را مى ميراند، زياد خوردن ، و زياد خوابيدن ، و زياد حرف زدن و زياد خنديدن و زياد هم و غم در دل داشتن . و اما حرامخوارى و حرام پذيرى ايمان را از انسان دور نگه مى دارد .
پنج نعمت را قبل از، از دست دادن ، قدر بدانيد  
قال رسول الله صلى الله عليه و آله : يا اباذر اغتنم خمسا قبل خمس شبابك قبل هرمك و صحتك قبل سقمك و غناك قبل فقرك و فراغك قبل شغلك ، و حياتك قبل موتك (103) 
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اباذر، پنج چيز را قبل از پنج چيز غنيمت شمار، جوانى را پيش از پيرى ، و تندرستى را پيش از بيمارى ، توانگرى را قبل از فقر، فراغت را قبل از گرفتارى ، و زندگى را قبل از مرگ غنيمت بدان .
يعنى پيش از آنكه اين نعمت ها به نقمت گرائيده شوند از آنها دستورالعمل بهداشتى و غذائى قدردانى كن . اول جوانى است ، اگر محرميتها و محدوديتها و ناداريها و هر ناراحتى ديگر، غم و غصه بر خود راه مده ، و فقط از خداوند بخواه هر چه كه مى خواهى . و هرگز معده ات را خالى نگه ندار مخصوصا وقت خواب . در غذا بيشتر از لبنيات بهره بگير و از سبزيجات و از انواع ميوه ها در ابتداى محصول غفلت نكن ، صبحانه با دشمن ، ناهار با دوست ، و شام تنها صرف كن ، و به سرش توجه و دقت داشته باش . در بين پروتئين و گوشتها از انواع ماهى و گوشت سفيد مرغها و مرغابيها و گوشت انواع شكار بيشتر استفاده كن ، از نوشيدن آب بجاى هر نوع نوشابه گازدار و موارد شيميائى و جوهردار استفاده كن ، و فراوان تر و بيشتر از همه نوشابه ها، از آب انواع ميوه ها بهره مند شو، در صورت عدم دسترسى به اين نعمتها، آب بخور، و از آب غفلت مكن ، در هنگام غذا و وسط غذا و بدون فاصله بعد از هر غذا، از آب اجتناب كن . از استحمام زياد بپرهيز از انواع شامپوها و صابونها كه داراى مواد تضعيف كننده پياز موى مى باشد پرهيز كن ، براى شستشو از صابونهاى زيتون و بدون مواد شيميائى استفاده كن ، از شستن سر و محاسن با آغشته كردن خمير مايع سدر و روغن زيتون و كتيرا و گل ختمى ، با زرده تخم مرغ و پس از بيست دقيقه شستن با صابون زيتون بهترين راه تقويت مو بهره گير. نتيجه اينكه موى سر و صورتت مشكى و سياه خواهد ماند و جوانيت پردوام خواهد شد.
در نشر تعاليم اسلام اهل بيت عليه السلام ازنسل جوان استمداد كن
در اين قضيه به داستان بسيار جالبى برخورد مى نمائيم كه مردى به نام ابى جعفر احول كه از نزديكان و اصحاب حضرت صادق عليه السلام بود، مدتى به تبليغ مذهب تشيع و نشر تعاليم اهل بيت عليه السلام اشتغال داشت ، روزى شرفياب محضر آن حضرت شد: قال عليه السلام : كيف رايت مسارعة الناس الى هذالامر و دخولهم فيه . قال و الله انهم لقليل . 
حضرت امام از او پرسيد: مردم بصره را در قبول روش اهل بيت و سرعت پذيرش آئين تشيع چگونه يافتى ؟ عرض كرد: مردم قليلى تعاليم اهل بيت را پذيرفتند.
فقال عليه السلام : عليك بالاحداث فانهم اسرع الى كل خير (104) 
امام عليه السلام فرمود: توجه تبليغى خود را به نسل جوان معطوف دار، و نيروى خويش را در راه هدايت آنان بكار گير، زيرا جوانان زودتر حق را مى پزيرند، و سريع تر به هر خير و صلاحى مى گرايند. در حديث شريف حضرت صادق عليه السلام براى نسل جوان اهميت فوق العاده اى قائل شده و حق پذيرى آنان را بر پيروان و سالمندان ترجيح داده است .
حق پذيرى جوان از سالمند بيشتر و بهتر است  
جوان رقيق القلب تر از پيراست ، چرا كه حضرت يوسف از تقصير و گناه برادران در بدو امر گذشت كرد، كه حضرت يعقوب از تقصير فرزندان كه در حق يوسف ظلم كرده بودند صرفنظر نكرد. اسماعيل بن طفيل هاشمى از امام صادق عليه السلام سئوال كرد: چرا حضرت يعقوب عفو فرزندان را به تعويق انداخت ، ولى يوسف فورا برادران گناهكار خود را بخشيد ، و براى آمرزش آنان دعا كرد . قال عليه السلام : لان قلب الشباب ارق من قلب الشيخ و كان جنايه و لد يعقوب على و يوسف و جنايتهم على يعقوب انما كانت بجنايتهم على يوسف ، قبادر يوسف الى العفو عن حقه ، و اخر يعقوب العفو لان عفوه انما كان عن حق غيره فاخره هم الى السحر ليله الجمعه 
حضرت دو جواب داد، اول - آنكه جوان از پير رقيق القلب تر است ، به اين جهت يوسف از عذرخواهى برادران زودتر متاءثر شد و آنان را زود بخشيد. دوم - آنكه فرزندان يعقوب به يوسف ستم كرده بودند، يوسف خود صاحب حق بود و آن را فورا بخشيد، ولى يعقوب كه بايد حق ديگرى را ببخشد به تعويق انداخت كه تا سحر شب جمعه براى آنان طلب آمرزش نمود. بنابراين رقت قلب جوان اصولا از پيران بيشتر و زيادتر است
نوجوان را قبل از انحراف عقيده تربيت نمائيد 
جوانى ، دورانى است پرمخاطره كه با خطرات مخصوص به خود، سپرى مى گردد، و غالبا لغزشها و ناهمگونيهاى فراوان در پى دارد. على عليه السلام در نامه پدرانه خود به صورت حسن مجتبى عليه السلام ضمن راهنمائى و تربيت فرزندانش فرمود: يا بنى : بادرتك با الادب قبل ان يقسو قبلك و يشتغل لبك . (105) فرزند عزيزم : در راه ادب آموزى تو از فرصت استفاده كردم و قبل از آنكه دل بى گناه و كودكانه ات سخت شود، و عقلت به انديشه هاى غلط ديگران مشغول گردد، به تربيت مبادرت نمودم و وظيفه پدرى خود را نسبت به تربيت تو انجام دادم . پس بايد قبل از انحراف اخلاقى و عقيدتى جوان و نوجوانان به تربيت و اصلاح عقيده او پرداخت كه تا از جاده و صراط مستقيم منحرف نگردد و به اعوجاج و انحراف كشيده نشود. حضرت على عليه السلام در يكى از برنامه هاى تربيتى خويش فرمود: من كلف بالادب قلت مساويه . (106) انكس كه بر خلاف ميلش ، به ادب آموزى و تربيت واداشته شود به مشقتهاى آن تن در دهد، به كردار و رفتار زشت كمتر آلوده مى گردد، و از بديها و معايبش ‍ مى كاهد.
هيجده سالگى شكوفاترين دوران جوانى است  
از امام جعفر صادق عليه السلام : در قول خداى تعالى كه مى فرمود: اولم نعمركم ما يتذكر فيه من تذكر توبيخ لابن صمانى عشره سنه . (107) اين آيه ملامت و سرزنش بر جوانان غافلى است كه به سن هيجده سال رسيده اند و از فرصت جوانى خود استفاده نمى كنند و در غفلت بسر مى برند. قرآن مى گويد: آيا ما شما را عمر طولانى و مهلت زياد نداديم و رسولان و پيامبران بر شما نفرستاديم ، تا هر كه قابل تذكر و پند گرفتن است ، (اين دوره از عمر را) متذكر شده و بياد آورد. بنابراين ، شكوفاترين دوران عمر همان سنين هيجده سالگى است ، و يا از هيجده سالگى شروع مى گردد، از اشعار نغز سعدى بهره مى گيريم :
چنين گفت روزى به پيرى ، جوانى
 
كه چونست با پيريت زندگانى
 
بگفتش در اين نامه حرفى است مبهم
 
كه معنيش جز وقت پيرى ندانى
 
توبه كز توانائى خويش گوئى
 
چه مى پرسى از دوره ناتوانى
 
جوانى نگهدار كاين مرغ زيبا
 
نماند در اين خانه استخوانى
 
متاعى كه من رايگان دادم از كف
 
تو گر مى توانى مده رايگانى
 
هر آن سر گرانى كه من كردم اول
 
جهان بيشتر كرد از آن سر گردانى
 
چه سرمايه ام رفت بى مايه ماندم
 
كه بازيست بى مايه بازارگانى
 
از آن برد گنج مرا دزد گيتى
 
كه در خواب بودم ، گه پاسبانى
 
دوران سلامت و جوانى را به غفلت نگذرانيد  
على عليه السلام در يكى از خطبه هاى مفصل خويش بهره نگرفتن از نيروى جوانى و سلامتى جسم و استفاده نكردن از فرصتهاى طلائى را مورد توبيخ قرار داده است و مى فرمايد: لم يمهدوا فى سلامه الا بدان و لم يعتبروا فى انف الاوان ، فهل ينتظر اهل بضاضه الشباب الا حوانى الهرم . (108) در ايام سلامت بدن ، سرمايه اى مهيا نكردند، و در اولين فرصتهاى زندگى و نيرومندى درس عبرتى نگرفتند، و در درخشنده ترين ايام عمر را به رايگان از كف دادند، آيا كسى كه جوانى اهل تن پرورى بوده است ، در پيرى جز شكستگى و ذلت را انتظار داشته باشد؟ پس جوانى در حال سپرى شدن است و سلامتى به تحليل مى رود، كه بايد از اين نعمت حداكثر بهره را برد
از فرصتهاى نوجوانى و جوانى بهره برگيريد  
از نيروهاى جوانى قبل از پيرى و از دنيا براى آخرت بايد استفاده كرد، پيامبر خدا عليه السلام فرمود: فلياءخذ العبد المومن من نفسه لنفسه و من دنياه لاخرته و فى الشباب قبل الكبر و فى الحيوة قبل الممات .(109) بر اهل ايمان لازم است كه از نيروى خود بنفع خويشتن استفاده نمايد، از دنياى خود براى آخرت خويش ، و از جوانى خود پيش از فرا رسيدن ايام پيرى ، و در زندگى و حيات خود پيش از مرگ بهره بردارى كند.
اى بيست ساله ها به نداى مناديان حق پاسخ مثبت دهيد  
حضرت ختمى مرتبت عليه السلام فرمود: ان لله ملكا ينزل فى كل ليله فينادى يا ابناى العشرين جدوا و اجتهدوا .(110) فرشته اى به امر الهى هر شب نزول مى نمايد و به جوانان بيست ساله ندا مى دهد اى جوانان كوشش و جديت كنيد، و براى نيل به كمال و عادت خويش مجاهده نمائيد. دوران شباب ، دوران مؤ اخذه و مسئوليت است ، دوران بيدارى و بخود آمدن است ، اوقاتى است كه از تمام ارزشها برتر و گرامى تر و محبوبتر است . از اين فراغت مى توان مهم دنيا و آخرت را كفايت كرد.
فرصتهاى طلائى ، چون ابر، از افق زندگى شما مى گذرد  
از سخنان در بار حضرت مولى الموحدين اميرالمؤ منين عليه السلام مى خوانيم : الفرصه تمر مرالسحاب فانتهزوا فرص الخير. (111) حضرت فرمود: وقت و فرصت خيلى زودگذر است ، فرصت مانند ابر از افق زندگى شما بسرعت مى گذرد ارزشهاى كه از فرصتهاى خير بدست مى آيد غنيمت بشماريد و از آنها استفاده كنيد. و در يك بيانه فرمود: الفرصه سريعه الفوت و بطيه العود. (112) فرصت خيلى زود مى گذرد و دير بر مى گردد (گاهى هيچ بر نمى گردد ) مگر از فرصتهاى آينده جبران گذشته بشود. سئلت عن الهادى عليه السلام عن الحزم ، فقال ، هو ان تنتهز فرصتك و تعاجل ما امكنك . (113) راوى مى گويد: از امام دهم عليه السلام معنى حزم و محكم كارى را سئوال كردم ، حضرت در پاسخ فرمود: حزم عبارت است اين كه فرصت خير را مغتنم بشمارى و به قدر ممكن در استفاده از آن تسريع نمائى . در اين روايت ايضا در بهره بردارى و انتفاع از فرصتهاى بدست آمده توصيه اكيد نموده است .
ارزشهاى جوانى و عافيت شناخته نشد  
از سخنان اميرالمؤ منين عليه السلام در ارزشهاى جوانى و عافيت چنين مى خوانيم : شيئان لا يعرف فضلهما الا من فقد هما، الشباب و العافيه . (114) دو چيز است كه آدمى قدر آن را نمى داند مگر آنكه آن دو نعمت را از دست داده باشد. يكى نعمت جوانى است و آن ديگر نعمت سلامت و عافيت ، بنابراين جوانى يك نعمت بزرگ قدر نشناخته است كه برجسته ترين موفقيتهاى معنوى و مادى بوسيله جوانى بدست مى آيد.
جوانى صرف نادانى شد و پيرى پشيمانى
 
دريغا وقت پيرى آدمى هوشيار مى گردد
 
و يا شاعر مى گويد:
به پيرى خاك بازيگاه طفلان مى كنم بر سر
 
كه شايد بشنوم ز آن خاك بوى نوجوانى را
 

97- غررالحكم
98- كافى ، ج 2، ص .
99- غررالحكم
100- نهج البلاغه ، حديث 918
101- نهج الفصاحه ، حديث 918.
102- غررالحكم .
103- بحار، ج 74، ص 75.
104- روضه كافى ، ص 93.
105- نهج البلاغه ، ص 903
106- غررالحكم ، ص 645
107- سوره فاطر، ص 37
108- نهج البلاعه ، ص 180
109- بحار، ج 15، ص 236
110- مستدرك ، ج 2، ص 353
111- نهج البلاغه ، فيص ، ص 1086
112- غررالحكم ، ص 98
113- مستدرك ، ج 2، ص 350
114- غررالحكم : ص 98
115- بحار


ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : مطالب وفایل های مذهبی , مذهبی , خبری از زندگی , زندگی شناسی انسان وجانور ,

تاریخ : شنبه 07 دي 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 123

ب) نياز به پوشاك، مسكن، استراحت و زينت از ديدگاه قرآن و حديث
اسلام دين زندگى است و به جوانب مختلف زندگى انسان با نگاهى جامع نگريسته و سفارشهايى در خور ارائه كرده است. آموزه‏هاى دينى نيازمنديهاى ضرورى مادى را پيش نياز رشد معنوى انسان دانسته و بر تأمين بايسته، متعادل و در مسير معنويت‏زايى آنها تأكيد نموده است. در اين راستا ابوابى چند از كتب حديثى و صفحاتى چند از سيره معصومان عليهم‏السلام به اين محور اختصاص يافته است؛ از آن جمله:
1. ثقة‏الاسلام كلينى در كافى كتابى را با عنوان «الزّى و التجمل و المروءة» تأليف نموده كه 97 صفحه از جزء 6 كتاب ايشان را در بر گرفته و به اين مسائل پرداخته است: باب التجمل و اظهار النعمة (ص438 440)، باب اللباس (ص441 444)، باب الخواتيم (ص468 470)، باب الحلى (ص475 476)، باب السواد و الوَسمَه (ص482 483)، باب الكُحل (ص493 495)، باب الحمام (ص496 504) باب الطيب (ص510 512).
2. شيخ رضى الدين طبرسى در مكارم الاخلاق نيز به اين بخش پرداخته و ابوابى را تنظيم نموده است: باب آداب التنظيف و التطيب و التكحّل و التدهن و السواك (ص41 45)، باب آداب الحمام (ص57 69)، باب الخضاب و الزينة و الخاتم (ص87 108)، باب اللباس و المسكن و آدابهما (ص109 152).
3. علامه مجلسى در بحارالانوار در جلد 79 به اين مهم پرداخته است و ابواب «التجمل و لُبس الثياب الفاخره و النظيفه» و «تنظيف الخدم» و «السعة فى الحال» را تنظيم نموده است.
4. ملامحسن فيض كاشانى نيز در الوافى در جلد يازدهم مطالبى را از سيره عملى معصومان الهى تحت عنوان «ملابس
و تجملات» گردآورى نموده است.
5. شيخ حر عاملى نيز در وسايل الشيعة جلد سوم، 73 باب را به اين موضوعات اختصاص داده است.
6. ميرازحسين نورى نيز در مستدرك الوسائل جلد اول ابوابى را در اين باره سامان داده است.
بنابراين حيات دنيوى انسان داراى اقتضائاتى است و از اين جمله لباس براى پوشش و آسايش و نيز آراستگى سيماى ظاهرى و مسكن براى استراحت و تأمين آرامش نفسانى و نظافت و بهداشت براى سلامت و تزيين و آرايش براى شايستگى در ارتباط اجتماعى و عطر و بوى خوش براى لذت و معاشرت پيش‏بينى شده است.
«يا بنى آدم قد انزلنا عليكم لباسا يوارى سوءاتكم و ريشا» (اعراف/ 26)
اى فرزندان آدم همانا بر شما جامه‏اى فرو فرستاديم كه زشتيهاى شما را بپوشاند و هم زيبايى و زيور باشد. و جعل لكم سرابيل تقيكم الحرّ و سرابيل تقيكم بأسكم كذلك يتم نعمته عليكم لعلّكم تسلمون» (نحل/ 81)
شما را جامه‏هايى داد كه از گرما نگاهتان دارد و پيراهنهايى (زره‏هايى) كه در جنگ‏ها نگاهتان دارد و اينچنين نعمت خود را بر شما تمامى مى‏دهد تا كه تسليم او شويد.
«و اللّه‏ جعل لكم من بيوتكم سكنا و جعل لكم من جلود الانعام بيوتا تستخفّونها يوم ضعنكم و يوم اقامتكم»
(نحل/ 80)

خداوند خانه‏هاى شما را جاى آسايش قرار داد و چنان كرد كه بتوانيد از پوست چهارپايان براى خود خانه (خيمه) بسازيد تا در سفر و اقامت براحتى از آنها بهره ببريد.
«و لقد مكّنّاكم فى الارض و جعلنا لكم فيها معايش» (اعراف/ 10)
شما را در زمين جاى و قدرت داديم و وسايل معيشت شما را در آن فراهم كرديم.
«قل من حرّم زينة اللّه‏ التى اخرج لعباده و الطّيبات من الرزق قل هى للذين آمنوا فى الحيوة الدنيا...» (اعراف/ 32)
بگو چه كسى آرايش را كه خدا براى بندگان خود پديد آورده و روزى‏هاى پاكيزه را حرام كرده است، بگو اينها در زندگى دنيا براى مؤمنان است.
امام صادق عليه‏السلام : «اسحاق بن عمّار قال: سألت اباعبداللّه‏ عليه‏السلام عن الرجل يكون له عشرة اقمصة يراوح بينهما؟ قال: لابأس.»(16)
اسحاق بن عمار مى‏گويد: از امام صادق عليه‏السلام درباره كسى كه ده پيراهن دارد و آنها را يكى پس از ديگرى مى‏پوشد پرسيدم. فرمود: اشكالى ندارد.
امام صادق به روايت از امام على عليه‏السلام : «ليتزيّن احدكم لاخيه المسلم كما يتزّين للغريب الذى يحبّ ان يراه فى احسن الهيئة.»(17)
خويش را براى برادر مسلمان خود بياراييد، آنچنانكه براى افراد بيگانه آرايش مى‏كنيد و دوست داريد كه شما را با بهترين چهره ببينند.
امام على عليه‏السلام : «ما أصبح بالكوفة احد الاّ ناعما، انّ ادناهم منزلة ليأكل البر و يجلس فى الظل و يشرب من ماء الفرات.»(18)
همه مردم كوفه اكنون داراى وضعيت خوبى هستند، حتى پايين‏ترين افراد؛ نان گندم مى‏خورد، خانه دارد و از آب آشاميدن استفاده مى‏كند.
امام صادق عليه‏السلام : ... قلت لابى عبداللّه‏ عليه‏السلام : «ان لى على رجلٍ دينا و قد اراد أن يبيع داره فيضينى (فيعطينى خ ل) فقال ابوعبداللّه‏ عليه‏السلام : اعيذك باللّه‏ ان تخرجه من ظل رأسه.»(19) به امام صادق گفتم كه از كسى طلبى دارم و او مى‏خواهد 

خانه‏اش را بفروشد و (پول من را) بدهد! حضرت فرمود:
تو را به خدا، مبادا كه او را از سرپناهش بيرون كنى.
امام رضا عليه‏السلام : «لاينبغى للرجل ان يدع الطيب فى كلّ يوم، فان لم‏يقدر عليه فيوم و يوم لا، فان لم‏يقدر كل جمعة و لايدع ذلك.»(20)
شايسته نيست كه انسان در همه روزها عطر زدن را ترك كند. اگر هر روز نتوانست روز در ميان و اگر نتوانست در هر جمعه و اين (اندازه) را ترك نكند.
برداشتها
1. قرآن كريم انسان مسلمان را به بهره‏ورى فعّال و هدفمند از طبيعت فرا مى‏خواند؛ از جمله بدين امور تشويق مى‏نمايد:
بهره‏مند شدن همگان از زمين (و محل سكونت آن)(الرحمن/ 10)؛
پويش در سرزمينهاى حاصلخيز براى به دست آوردن روزى از محصولات آن(طه/ 54-52)؛
سير و سفر در اطراف و اكناف براى كسب معيشت(جمعه/ 10)؛
فراهم آوردن كالاهاى ضرورى براى زندگى از مواد طبيعى(بقره/ 26)؛
استفاده بهينه از آبهاى گوناگون درياها، رودها و برف و باران(بقره/ 24)؛
استخراج مواد آرايشى و زينتى از درياها(نحل/ 14)؛
استفاده از باغهاى خرم و بوستانهاى پر درخت براى انبساط خاطر و آسايش روح (نحل/ 60).
2. لباس از ضروريات زندگى است. جداى از اين كه برخى پوششها واجب و برخى جنبه اخلاقى دارد، لباس موجب آراستگى سيماى ظاهرى است و شايسته است كه مؤمنان با سيماى خوشايند در جامعه ظاهر شوند. چگونگى كيفيت لباس مرتبط با سطح درآمد و زندگى مردم است. اگر سطح درآمدها پايين باشد، و ضرورتهاى اوليه تأمين نشده باشد،
لباس نيز بايد در حدّ لازم مورد استفاده قرار گيرد و اگر سطح درآمدها بالا باشد و مسائل اساسيتر حل شده باشد از لباسهاى فاخر و زيبا نيز مى‏توان بهره گرفت. به هر حال شعار «و ملبسهم الاقتصاد» (و پوشش متّقيان بايد ميانه و متعادل باشد.(21)) معيار عمل است. بر طبق برخى روايات لباس متعدد داشتن، خود رعايت نوعى اقتصاد است و اساسا پوشش انسان در شخصيت اجتماعى فرد مؤثر است.(22)
3. مسأله مسكن از ديگر نيازهاى اوليه آدمى است. در يك جامعه رشد يافته همه افراد بايد از حداقل مسكن بهره‏مند باشند. در جامعه اسلامى علوى در كوفه اين حداقل با برنامه‏ريزى و مديريت اميرمؤمنان عليه‏السلام براى همه فراهم شده بود. در برخى روايات نبوى، بزرگى و آسايش منزل مورد توجه قرار گرفته و از زمينه‏هاى سعادت‏آفرينى انسان مسلمان شمرده شده است.(23) اين البته در صورتى است كه مقدمه دستيابى هدفهاى شايسته خانوادگى و اجتماعى گردد. اين نكته بويژه در هنگامى اولويت مى‏يابد كه افرادى چند در منزل سكونت داشته باشند كه بايد اتاقها و محل استراحت و درس خواندن و خوابگاه‏هاى آنها جدا باشد، تا از آسيبهاى تربيتى و روانى در فضاى خانوادگى پيشگيرى شود. (چنان كه در اين مورد دستورالعمل‏هايى از ائمه اطهار عليهم‏السلام
4. بهداشت و نظافت نيز از توصيه‏هاى مكرّر دينى است و از منظر دين، كثيفى و پليدى نكوهيده و زشت و موجب خشم الهى است. شستشوى بدن كه ركن بهداشت است در حدّ نسبتا بالاى آن يعنى دو روز يك بار (آن هم در سرزمينى خشك كه شرايط جغرافيايى و اجتماعى رعايت بهداشت را مشكل مى‏كرده است و نيز با توجه به مشكلات زندگيهاى قديم و كمبود آب و نبود وسايل استخراج آب از زير زمين) سفارش شده است.(25) بسيارى از احكام در اسلام در عين اين كه فوايد و آثار معنوى و روانى دارد و سنت و سيرت شريعت شمرده شده، تأمين كننده بهداشت و نظافت فردى و اجتماعى مى‏باشد؛ (از قبيل غسل و وضو و آداب آنها) آب در اسلام پاك كننده معرفى شده و پيامبر اسلام از انسان كثيف و ژوليده كراهت مى‏داشتند(26) و در برخورد با مردى ژوليده چهره و بدمنظر كه لباسهاى كثيف پوشيده بود، فرمودند: بهره‏بردارى از مواهب (الهى) و آشكار ساختن نعمتها بخشى از ديندارى است.(27)
بر اين اساس، بهداشت و نظافت فردى و اجتماعى از جمله نيازهاى انسان است كه در سلامت جسمانى، نشاط و شادابى
روانى، تكميل فرايض دينى و تزريق شايستگى و تنوّع سازنده به اجتماع، نقش چشمگيرى دارد.
5. تزيين و آرايش از ديگر مقوله‏هاى زندگى بشرى است كه گر چه محل بروز و ظهور آن جسم و اشياء است، اما فلسفه احساس نياز به آن به جان و روان آدمى بر مى‏گردد. درباره سيره عملى الگوهاى دينى رسيده است كه ايشان در خانه لباسهاى درشت و خشن مى‏پوشيدند (تا مبادا به راحت‏طلبى و خوشگذرانى عادت كنند و از انديشه مردمان ضعيف و فقيرى كه به ايشان دل بسته‏اند، باز مانند) و هنگامى كه در جمع ظاهر مى‏شدند، خود را مى‏آراستند و زينت مى‏كردند. آن گاه كه چشمها، دلها و روانها با نگريستن متوجه انسان مى‏شود، اگر سيماى انسان آراسته، تميز، منظم و موزون باشد، مردم از ديدار انسان لذت مى‏برند و نماد يك انسانِ مؤمنِ به كمال و تعادل رسيده،
پديدار مى‏شود و دلها براى كسب معارف دينى پذيرا مى‏شود و در مقابل اگر با چهره‏اى پژمرده، افسرده ژوليده و آلوده حضور پيدا كند، بى‏نشاطى و دلمردگى به همراه ارائه منفى از الگوى دينى به جامعه تزريق مى‏شود. از اين رو پيرايش و آراستن سيماى ظاهرى حق بزرگ و نياز همگانى اجتماع است و انسان بايد در مسير تأمين اين نياز اجتماعى بكوشد، بويژه اين كه آرايش مردان براى همسرانشان و بالعكس، در فزونى پاكدامنى افراد و تحكيم مبانى خانواده و توسعه عفّت و امنيت اخلاقى اجتماعى نقش فراموش نشدنى دارد و احساس لذت‏جويى و زيبايى‏خواهى انسان را از طريق مشروع (هر كس نسبت به همسر خويش) تأمين مى‏كند.
از اين روست كه معصومان الهى بدين مسأله اهتمام ويژه‏اى داشتند. گاه موهاى خويش را رنگ مى‏كردند و آن را موجب پاداش الهى و پاكدامنى همسران مى‏دانستند.(28) گاه لباسهاى زيبا و جذّاب را بر رو (به تعبير خودشان براى مردم) و لباسهاى سخت و پشمينه را در زير (براى خدا) مى‏پوشيدند.(29) البته اين روش ريشه در قرآن دارد؛ چه اين كه كتاب الهى انسان را به استفاده از زينتها و زيورها فرا خوانده و تحريم زينتهاى الهى را نكوهش كرده است(اعراف/ 32). همچنين استفاده از عطر گلها و بوهاى خوشبو كننده در حال عبادت و در حضور خانواده و عرصه‏هاى اجتماعى امرى لازم، تكليفى انسانى و اخلاقى و نشانه‏اى از يك نياز فردى و اجتماعى است؛ چه اين كه اساس زندگى انسان بر انس و معاشرت بنا شده و مؤمن كه يك عضو فعال در پيكره اجتماعى است، بايد از جاذبه‏هاى معنوى و مادى مناسب بهره گيرد و در توسعه روابط اجتماعى و پيوندهاى ايمانى و تأمين عواطف پاك انسانى و ارائه يك نماد متعادل دينى بكوشد و با اين نگاه است كه خوش‏بويى از اخلاق پيامبران شمرده شده است.(30)
درباره سيره پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم نقل شده است كه در سفرها از عطر غفلت نمى‏كردند و درباره امام صادق عليه‏السلام آورده‏اند كه جايگاه ويژه ايشان در مسجد از بوى خوش و جاى سجده ايشان شناخته مى‏شد.(31)




ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : مطالب وفایل های مذهبی , مذهبی , خبری از زندگی , زندگی شناسی انسان وجانور ,

تاریخ : جمعه 06 دي 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 181



نيازهاى مادى انسان ازنگاه قرآن و سنت
اسلام دين زندگى است و به جوانب مختلف زندگى انسان با نگاهى جامع نگريسته و سفارشهايى در خور ارائه كرده است. آموزه‏هاى دينى نيازمنديهاى ضرورى مادى را پيش نياز رشد معنوى انسان دانسته و بر تأمين بايسته، متعادل و در مسير معنويت‏زايى آنها تأكيد نموده است.
«انسان» محور اصلى همه مطالعات حوزه علوم انسانى است. هدف عمده مطالعات و شناختهاى انسان محور و پيامدهاى آن، تأمين خواسته‏ها و نيازهاى زيستى، روانى و معنوى اوست.
انسان موجودى است جسمانى و با نيازهاى مادى. او در زمين با محدوديتهاى خاصّى زندگى مى‏كند. از اين رو بارزترين نياز انسان كه هر كس در اولين وهله آن را مى‏يابد نيازهاى مادى است. نيازهاى مادّى آن نيازهايى هستند كه فقدان آنها يا اختلال در آنها، بقا و سلامت مادى و ظاهرى انسان را مخدوش مى‏كنند؛ مانند نياز انسان به تغذيه مناسب، پوشش، مسكن و امكانات رفاهى بايسته.
رمز موفقيت هر مكتبى در اين نهفته است كه با همه جانبه‏نگرى، واقعيات ملموس و بظاهر پيش‏افتاده زندگى را ناديده نگيرد و به هر جنبه زندگى انسان به ميزان بايستگى آن بپردازد، راهكارهاى لازم را ارائه دهد.
اهتمام آموزه‏هاى دينى به نيازهاى مادى از يك سو، واقع‏نگرى اسلامى را به نمايش مى‏گذارد و از سوى ديگر، ما را به تأثير متقابل عرصه‏هاى گوناگون حيات انسانى متوجه مى‏سازد. بر اين اساس است كه تلاش مربّيان، برنامه‏ريزان و مديران اجتماعى، در مقوله تأمين نيازهاى فرد و جامعه انسانى نيازمند به واشكافى و كارشناسى بيشترى است و آشنايى با نگرشِ جامع به متون دينى و سيره عملى پيشوايان اسلامى اولويت مى‏يابد.
الف) نياز به تغذيه از ديدگاه قرآن و حديث
«... و جعلنا من الماء كلّ شى‏ءٍ حىٍّ...»(انبياء/ 30): و هر چيز زنده‏اى را از آب پديد آورديم.
«و ما جعلناهم جسدا لايأكلون الطعام»(انبياء/ 8): ما پيامبران را از كالبدى نساختيم كه غذا نخورند.
«و هو الذى سخّر البحر لتأكلوا منه لحما طريّا» (نحل/ 14): خداست كه دريا را رام ساخت تا از آن گوشت تازه بخوريد.
«... و أمددناهم بفاكهة و لحمٍ ممّا يشتهون» (طور/ 22): مردم را با ميوه‏ها و گوشتهايى كه دوست دارند، توان بخشيديم (و يارى رسانديم).
رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم : «... فلولا الخبز ما صلّينا و لاصمنا و لاادّينا فرائض ربّنا عزّوجل.»(1)
اگر نان نبود، نه نماز مى‏خوانديم و نه روزه مى‏گرفتيم و نه واجبات پروردگار بزرگ خود را ادا مى‏كرديم (يعنى بدون غذا نمى‏توانستيم اين وظايف را انجام دهيم.)
امام صادق عليه‏السلام : «... واعلم يا مفضّل! انّ رأس معاش الانسان و حياته، الخبز و الماء.»(2)
اى مفضّل بدان، سرچشمه زندگى و معاش آدمى، نان (مواد غذايى) و آب است.
امام صادق عليه‏السلام : «اللحم من اللحم، و من تركه اربعين يوما ساء خلقه، فانه يزيد فى السمع و البصر.»(3)
گوشت از گوشت پديد مى‏آيد و هر كس چهل روز گوشت نخورد بداخلاق مى‏شود. گوشت بخوريد كه آن شنوايى و بينايى
را زياد مى‏كند.
امام صادق عليه‏السلام (اللّهم انّى اسألك من فضلك الواسع الفاضل المفضّل، رزقا واسعا حلالاً طيبا بلاغا للآخرة و الدنيا هنيئا مريئا...»(4)
خدايا از بخشش گسترده و فراوان تو خواستار روزى بسنده، حلال و پاكيزه‏ام كه براى كار آخرتم و دنيايم به اندازه كفاف بوده و گوارا و خوشگوار باشد.
برداشتها
1. دين در مسير تجسّم و تحقق عملى خود نيازمند افرادى استوار است تا بتواند به صورت نظامى فكرى عملى درآمده، هدفهاى خود را در اجتماع تحقق بخشد و اين هنگامى به دست مى‏آيد كه فشارها و مصيبتهاى ناشى از تهيدستى نتواند آنها را از دين و پرداختن بدان باز دارد. از اين روست كه تغذيه كافى و متنوّع براى بدن در برنامه دينى گنجانده شده و به آن سفارش گرديده است و حكومت دينى موظف به زمينه‏سازى حداقل لازم آن براى همه اقشار اجتماعى مى‏باشد. بر اين اساس در سيره پيشوايان دينى آمده است:
الف. بر پشت امام حسين عليه‏السلام در واقعه عاشورا اثرى ديده شد، چون از كيفيت آن از امام سجاد عليه‏السلام پرسيدند، فرمود: اين اثر انبانهايى است كه بر دوش مى‏كشيد و به خانه‏هاى بيوه‏زنان و يتيمان مسكينان مى‏رساند.(5)

ب. امام صادق عليه‏السلام چون پاسى از شب مى‏گذشت، انبانى با خود بر مى‏داشت كه در آن نان و گوشت و مقدارى درهم بود و آن را بر دوش خود حمل مى‏كرد و نزد نيازمندان مدينه مى‏رفت و آن را ميان ايشان توزيع مى‏كرد.(6)

ج .امام موسى بن جعفر عليه‏السلام شب هنگام به بينوايان مدينه سركشى مى‏كرد و زنبيلى را با خود مى‏برد كه در آن پول و آرد و خرما بود و آن را به ايشان مى‏رساند و نمى‏دانستند كه اين چيزها از كجا مى‏آيد.(7)
2. اسلام به هيچ رو فقر و فلاكت را نمى‏پسندد، بلكه پيوندهاى پيدا و پنهان ميان معاش و معاد، و وابستگى اعمال عبادى همچون نماز، روزه، حج و... با پديده‏هاى معاشى همچون نان، آب، تغذيه... را اعلام مى‏كند. بنابراين سستى در مبارزه با فقر مورد پذيرش اسلام نخواهد بود.
3. اهتمام اسلام به امر معاش و خوراك عمومى مردم و تأمين نيازمنديهاى ايشان در زندگى مادى و تأكيد بر پيوندناگزيرى حياتى ميان تن و نان، موجب تبيين اصل حاكم بر نظام اقتصادى در اسلام مى‏شود؛ يعنى پاسخگويى به نيازمنديهاى طبيعى و تأمين كردن چيزهايى كه انسان براى ادامه دادن به زندگى خويش در سطحى مناسب به آنها محتاج است 
4. همه امكاناتى كه به وسيله آنها نيازمنديهاى آدمى برطرف مى‏شود، در طبيعت و اجتماع موجود است و همه در تقدير و تكوين حكيمانه الهى براى رفع نيازمنديهاى آدمى آماده شده است، در صورتى كه از آنها به گونه‏اى عادلانه و هماهنگ بهره‏بردارى شود.
5. اسلام معاش متناسب را پل و مقدمه سلوك متعالى معادى و تكامل معنوى انسان مى‏داند و به آن همچون جنبه‏اى اصيل براى سير انسان به جانب خداوند متعال مى‏نگرد؛ لذا معاش را در پنج محور مؤثّر و مرتبط مى‏داند:
يك ارتباط معاش با تأمين حيات جسمى مادّى از راه برانداختن نادارى (از آن جا كه فرمود: «انما بنى الجسد على الخبز»)(8)
دو ارتباط معاش با تأمين حيات فكرى (از آن جا كه فرموده: «الفقر مدهشة للعقل»)(9)
سه ارتباط معاش با تأمين حيات اعتقادى (از آن جا كه فرموده: «ان الفقر منقصة للدين»)(10)
چهار ارتباط معاش با تأمين حيات رفتارهاى دينى (از آن جا كه فرموده: «لولا الخبز ما صلّينا...»)(11)
پنج ارتباط معاش با تأمين حيات معنوى و باطنى (از آن جا كه فرموده: «من ابتلى بالفقر، ابتلى باربع خصالٍ... بالضعف فى يقينه»)(12)
6. چشيدن جوهر زندگى و آثار آن به نيرو نياز دارد و بدون آن زندگى و بقاى آن امكان پيدا نمى‏كند. با اين نگرش ديگر مزّه نان (و ديگر مواد غذايى ضرورى) مزّه لذت بردن و پر خوردن نيست، بلكه بر اساس رهنمودهاى دينى (امام صادق عليه‏السلام : «طعم الماء الحياة و طعم الخبز القوّة»(13)) مزّه توان‏يابى، عمل، نشاط و كوشش در عرصه‏هاى زندگى و تكليف است، مزّه نمو و رشد و شكوفايى ذخاير فطرى و عاطفى، مزّه تلاشهاى انسان در مزرعه زندگى، مزّه اجراى عدالت و چالش با ظلم، مزّه هنر و ادب پرداختن به فضيلتهاى انسانى و... مى‏باشد.
از اين رو عوامل آفريننده نيرو بايد در دسترس همگان قرار گيرد و فرصتهاى رشد و ابزار كمال در انحصار عدّه‏اى خاص نچرخد و اسراف و تبذير و تلف كردن اموال در يك سو و فقر و حسرتِ برخوردارى از زمينه‏هاى نيروبخش در سوى ديگر، جامعه اسلامى را به طبقاتى شدن نكشاند.
7. امكانات مادى در حيات معقول انسان مؤثر بوده، جايگاه ويژه‏اى دارند. در برخى آيات شكرگزارى، تقواپيشگى و عمل صالح را از امورى مترتّب بر خوردن مى‏شمرد كه مايه زنده ماندن انسان و قوام تن مى‏باشد؛ از جمله:
«يا ايها الذين آمنوا كلوا من طيّبات ما رزقناكم و اشكروا للّه‏» (بقره/ 172)
«و كلوا ممّا رزقكم اللّه‏ حلالاً طيبا و اتقوا اللّه‏» (مائده/ 88)
«يا ايها الرسول كلوا من الطيّبات و اعملوا صالحا» (مؤمنون/ 51)
در اين گزاره‏ها به نيازمندى جسمانى آدمى اشاره مى‏شود كه با واقعيت تكوينى بشر نيز هماهنگ است. چه آن كس كه شكر خداى خود مى‏گزارد و پروا مى‏دارد، ناگزير بايد زنده باشد و نيرو و نشاط لازم براى تحرك و تقوا و عمل صالح داشته باشد و آدمى تا نخورد و نياشامد نمى‏تواند چنين باشد و خوردن و آشاميدن جز براى كسانى كه امكانات مادى و مالى داشته باشند، ميسّر مى‏باشد. بنابراين پرداختن مردم به عمل صالح و بقاى دين در ميان ايشان و رواج شريعت و حق‏باورى، جز با رفع فقر و دسترسى هماهنگ مردم به مال و امكانات، عملى نخواهد شد.
هر انسانى مى‏بايد به اندازه كافى در تأمين نيازهاى جسمانى و بويژه تغذيه لازم، موفق باشد.
امام باقر عليه‏السلام مى‏فرمايد: خداوند بزرگ آدمى را ميان تهى (اجوف و داراى شكم) آفريد و ناگزير خوردنى و نوشيدنى براى او لازم است.(14)
و نيز پيامبر اكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم مى‏فرمايد: اگر نظر رحمت پروردگار من بر فقراى امّتم نباشد (كه ايشان را حفظ مى‏كند.) فقر نزديك به آن است كه به كفر بينجامد.(15)






ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : مطالب وفایل های مذهبی , مذهبی , خبری از زندگی , زندگی شناسی انسان وجانور ,

تاریخ : جمعه 06 دي 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 148

انسان مظهر زيبايي
در آموزه‌هاي ديني، روح، نفخه ذات الهي بوده و خود را وابسته به او مي‌داند و با هر موجودي كه نشاني از او داشته باشد انس و آرامش مي‌گيردو بهترين نشان، صفت جمال الهي است كه ان الله جميل.
در منظر معارف اسلامي علاوه بر اين كه جهان، تجلي زيبايي خداوند است بلكه مصاديقي بارز از زيبايي در صورت ماده و معني معرفي شده است تا اين كه روح خدا و زيبا آشنا نه تنها احساس غربت نكند و راه وصول به اصل خود را فراموش نكند، بلكه در عالم كدر و خشن ماده احساس لطافت و آرامش مي‌كند.
در اين مقاله ضمن معرفي گونه‌هايي از مصاديق زيبايي از منظر آيات و روايات، به رابطه زيبايي مادي (محسوس) و يرمادي(معنوي) به صورت گذرا پرداخته شده است تا هم توجه معارف اسلامي به زيبايي روشن شود تو هم الگويي براي زيباطلبان عرصه هنر باشد تا با الهام گرفتن از آنها به خلق آثار هنري با ديدي توحيد بپردازند از ابتذال رهايي يابند.
الف – زيبايي‌هاي مادي (محسوسات)
1ـ زيبايي انسانها
در فرهنگ زيباشناسي قرآن علاوه بر زيبايي روحي انساان كه خليفه الهي است، به زيبايي جسمي انسان‌ها نيز توجه شده است. در معارف قر‌آني به زيبايي زنهاي دنيوي و زنهاي بهشتي (حوريان) اشاره شده است.
در فرهنگ قر‌آني زن علاوه بر اين كه به عنوان يكي از جلوه‌هاي زيبايي خلقت و حوري بهشتي معرفي شده، به جنبه‌هاي احساسي و عشق‌آفريني آنها نيز توجه شده است كه در حقيقت اين نظره به مكتب جمال را تأييد مي‌كند كه: عشق زاييده زيبايي است و اين زيبايي، تشويق به زندگي مشترك و پيوستگي و ازدواج. كه نهايت اشتياق با هم بودن است. دارد كه سهم زيادي از اين تمايل، در نتيجه زيبايي است.
در مورد زيبايي مردها در قرآن سوره يوسف. كه به عنوان احسن‌القصص توصيف شده است. قصه زنان كه در مقابل مشاهده زيبايي حضرت يوسف دست خود را مي‌برند، بيان شده است.
«چون زنها يوسف را ديند او را فوق‌العاده بزرگ (زيبا) داشتند و دستهاي خود را بريدند (بدون توجه) و با تعجب گفتند پاك است خدا، اين يوسف از بشر نيست».(1)
در حديثي فرمود: (ان الله خلق آدم علي صورته) (2)خداوند آدم را به صورت خود آفريد. به هر حال انسان چه زن و چه مرد، يكي از مظاهر و مصاديق زيبايي معرفي شده‌اند.
2ـ نگاه قر‌آن به زيبايي آسمان
يكي ديگر از مصاديق زيبايي در قر‌آن آسمان است كه يا مناظر زيبا و پر جاذبه نيلگون و پر از ستاره خود چشم هر زيبا طلبي را مجذوب خود مي‌گرداند و به هر هنرمندان درس هنرنمايي و زيبا‌آفريني مي‌دهد: 
«آيا به آسمان بالاي سرشان ننگريسته‌اند كه چگونه آن را ساختيم و با زيبايي آراستيم.»(3)
«ما آسمان دنيا را به ستاره‌ها مزين گردانيديم.» (4) اين آيات به نكته جالبي اشاره مي‌كند و آن اين كه خداوند در ذات انسان غريزه زيبا‌جويي قرار داده و بهترين اثرهاي هنري و زيبايي را به عنوان نسخه شبيه به اصل به وجود آورده است و آن گاه به اين غريزه خفته هشدار مي‌دهد كه بنگرد.
3ـ نگاه قر‌آن به زيبايي جانداران
در انديشه زيبا‌شناسي قر‌آن حيوانات يكي از مظاهر زيبايي در خلقت هستند كه به زيبايي آنها اشاره شده است:
«براي شما در آن جانداران منظره‌اي زيبا قرار داديم، هنگامي كه شامگاهان آنها را به جايگاه‌هاي خود بر‌مي‌گردانيد و صبحگاهان به چرا مي‌بريد.» (5)
علامه جعفري مي‌گويد: نكته بسيار قابل توجهي كه در تذكر به اين زيبايي وجود دارد، اين است كه زيبايي در حال 2 نوع حركت جانداران كه به طور انفرادي يا دسته جمعي از خود نشان مي‌دهند، محصول كيفيت حركت آنهاست، حركت صبحگاهي كه به مراتع و دشتهاي سرسبز مي‌روند و حال پويندگي در ادامه حيات خود را بروز مي‌دهند و حركتي كه در شامگاه كه براي استراحت و آرامش و ديدار و انس كه با آشيانه‌ها و بچه‌هاي خود انجام مي‌دهند.
(6) 4ـ نگاه قر‌آن به زيبايي طبيعت
زيبايي‌هاي طبيعت يكي ديگر از مصاديق زيبايي در منطق زيبانگري قر‌آن است كه به مناظر زيبا و دلنواز آن اشاره كرده است:
«براي شما از آسمان آبي فرستاديم و به وسيله آن باغهاي ريبا و سرورانگيز و بهجت‌آور رويانديم»، (7)
 از هر جفتي نباتات و درختان بحجت‌انگيز و سرور‌انگيز زيبا مي‌روياند». (8)
5ـ نگاه قر‌آن به زيبايي رنگها
زيبا‌آفريني رنگها يكي ديگر از نمودهاي زيبايي در فرهنگ زيبا‌شناسي قر‌آن است. زيبايي رنگها چه به صورت فرد و چه به صورت تركيب مورد توجه است:
«آيا نديدي كه خداوند از آسمان آب را فرستاد، پس بيرون آورديم از آن ميوه‌هايي با رنگهاي مختلف و زيبا و از كوهها نيز جاده‌هاي آفريده شده، سفيد و سرخ و رنگهاي مختلف و گاه به رنگ كاملاً سياه اين نقاش چيره‌دست با يك قلم و يك مركب (آب) انواع نقشها را ابداع كرده كه بينندگان را مجذوب و شيفته خود مي‌كند. (9)
 در مورد رنگ زرد مي‌فرمايد: 
«گفتند بخواه از پروردگارت تا بيان كند رنگ آن گاو را؟ گفت آن گاوي است زرد خالص كه رنگش مسرور مي‌سازد بينندگان را.» (10) «به رنگ شتران زرد.» (11)
رنگ زرد، نشاط‌آور است و چشمگير و رنگ سبز آرامش‌ترين رنگها و علامت زندگي، رويش، صلح و جاوداني است. در قر‌آن توجه بيشتري به رنگ سبز شده و آن را از زيبايي‌ها و رنگهاي لباس بهشتيان معرفي مي‌كند:
 «جامه‌هاي سبز را ديباي نازك» (12) «بر اندام بهشتيان لباسهايي از حرير نازك سبز رنگ و از ديباي ضخيم»، (13) از رنگ
سبز به عنوان يك رنگ زيبا و دلنشين، زياد سخن به ميان آمده و حتي تكيه‌گاه‌هاي بهشتيان را با رنگ سبز معرفي كرده است: «بر بالشهاي سبز و بساط قيمتي زيبا تكيكه مي‌كنند.» (14)
 در روايات، بر استفاده از رنگ سياه براي رنگ كردن موها به منظور جوان و زيبا نشان دادن انسان تكيه شده است.
6ـ نگاه قر‌آن به مصنوعات هنري و زيباي بشر
از منظر زيباشناسي قر‌آن، زيبايي‌هاي هستي چه طبيعي باشند و چه مصنوعات دست بشر، به خداوند نسبت داده شد؛ چرا كه آثار زيبا بشري نشأت گرفته از روح زيبا‌طلبي است كه در انسان نهاده شده است كه آن هم بعد الهي است.
پس تمام زيبايي‌ها و مظاهر آن مورد تأييد و تشويق قرآن است. اگر آثار هنري و زيبا در مسير انحراف قرار گيرد، با حقيقت زيبايي ارتباط برقرار نمي‌كند، بلكه يك نوع سوء استفاده از هنر و زيبايي و به نوعي خيانت است كه مورد مذمت و نهي قر‌آن است.
در قرآن مي‌فرمايد ما امكانات را در اختيار قرار داديم تا شما مصنوعات زيبا را استخراج كنيد:
«خداوند براي شما دريا را تسخير كرد تا از آن گوشتي تازه بخوريد و لباسها و پوشانيدني‌هاي زيبا تهيه كنيد.» (15)
در خصوص اشكال صورتهاي ساخته شده در زمان حضرت سليمان (ع) مي‌فرمايد: «(اجنه) براي او (سليمان «ع») آنچه از محراب‌ها، تمثال‌ها و كاسه‌هايي مانند حوض و ديگهاي بزرگ و ثابت مي‌خواست مي‌ساختند». (16)
 منظور از محاريب به گفته شده است كه قصرها و مساجدي بوده كه مردم در آنها عبادت مي‌كردند. (17)
ابن عباس مي‌گويد: اجنه براي حضرت سليمان (ع) صورتهاي پيامبران و پارسايان را در مساجد تصوير كردند تا مردم به آنها نگاه كنند و به عبادت خداوند تشويق شوند.
 (18) پس مي‌توان گفت اين آيه تأييدي بر آثار هنري ساخت دست بشر است كه در جهت تشويق و رسيدن به جمال مطلق الهي باشد.
«شما در زمين قصرها مي‌سازيد.» (19) «و از آن فلزاتي كه در آتش براي زينت آلات يا كالا، ذوب مي‌كنيد.»
(20) در اين آيات به آثار هنري زيباي بشري از قبيل قصرها و زيورآلات و نقاشي‌ها و صورتها اشاره شده است گرچه در تصوير صورتهاي داراي روح بايد به فتواي مراجع عظام توجه كرد، كه در جاي خود مورد بررسي قرار گرفته است.
پانوشت‌ها:
1- يوسف، آيه 32
2- مرصادالعباد (رازي) ص 650
3- ق، آيه 6
4- صافات، آيه 65- نحل، آيه 6
6- زيبايي و هنر از ديدگاه اسلام ص 125
7- نمل، آيه 60
8- حج، آيه 62
9- فاطر، آيه 25
10- بقره، آيه 65
11- مرسلات، آيه 34
12- كهف، آيه 30
13- دهر، آيه 21
14- الرحمن، آيه 76
15- نحل، آيه 14
16- سبا، آيه 14
17- مجمع‌البيان ج 8 ص 328
18- همان
19- اعراف، آيه 74
20- رعد، آيه 17




ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : مطالب وفایل های مذهبی , مذهبی , خبری از زندگی , زندگی شناسی انسان وجانور ,

تاریخ : پنجشنبه 05 دي 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 185



ج) نياز انسان به مال و امكانات رفاهى بايسته از ديدگاه قرآن و حديث
دين براى ساختن انسان و پرداختن به جامعه انسانى آمده است. هنگامى كه انسان آنچه را كه براى زندگى و رشد خويش نياز دارد، مالك شد و از پرداختن به برخى كارها (كه لازمه پيامد فقر و مسكنت است) خوددارى كرد، برايش فرصت فراهم مى‏شود تا به امور مهمتر خويش بپردازد. به هدف از «شدن» خود بينديشد و در رشد علمى و تربيتى خود و اطرافيان بكوشد، و گر نه بيشتر انسانها در دو قوس نزول و صعود فقر و رفاه زندگى، بسيارى از زمينه‏هاى شايسته زندگى خود را از كف مى‏دهند و خصلتهاى ناپسند در ذهن و ضمير، احساس و رفتار آنها نهادينه مى‏گردد. از اين روست كه پرداختن به مال و امكانات رفاهى لازم و راههاى شايسته تأمين آنها به ميزان متعال از جمله نيازهاى انسانى شمرده مى‏شود و توصيه‏هاى متنوعى به آنها شده است و بر مديران و برنامه‏ريزان جامعه اسلامى است كه راههاى دستيابى به آن را براى اقشار گوناگون فراهم سازند.
«و يمددكم بأموال و بنين و يجعل لكم جنّاتٍ و يجعل لكم انهارا» (نوح/ 12)
خداوند با اموال و فرزندان به شما كمك مى‏رساند و براى شما بوستانها و جويبارها پديد مى‏آورد.
«فاذا قضيت الصلوة فانتشروا فى الارض و ابتغوا من فضل اللّه‏» (جمعه/ 10)
هنگامى كه نماز (جمعه) گزارده شده، در زمين پراكنده شويد (و بى كار و بى تحرك ننشينيد) و (روزى و نياز خود را كه) از فضل خداوند (و بخشش سرشار او به شما مى‏رسد) بجوييد.
«و لاتؤتوا السفهاء اموالكم التى جعل اللّه‏ لكم قياما» (نساء/ 5)
اموال خود را كه خداوند سبب برپايى زندگى شما قرار داده است، به دست سفيهان ندهيد.
«و تحبّون المال حبّا جمّا» (فجر/ 20)
مال را بسيار دوست مى‏داريد.
«... و آتوهم من مال اللّه‏ الذى آتاكم...»(نور/ 33)
به آنان (بردگانى كه مى‏خواهند آزاد شوند) از «مال خدا» كه به شما داده است، بدهيد.
امام سجاد عليه‏السلام : «... و خلق لهم النهار مبصرا ليبتغوا فيه من فضله و ليتسبّبوا الى رزقه و يسرحوا فى ارضه طلبا لما فيه نيل العاجل من دنياهم و درك الأجل فى اُخراهم بكلّ ذلك يصلح شأنهم...»(32)
خداوند روز را براى مردم روشن و مايه ديد آفريد، تا در آن نعمت و فضل او را بطلبند و به جستجوى روزى او با اسباب آن برآيند و در زمين او گردش كنند، به طلب آنچه در اين جهان به كارشان آيد برخيزند و به آنچه كه در جهان ديگر بدان نياز دارند، دسترسى پيدا كنند و خداوند با اين همه (حركت و تلاش در راه برآوردن نياز دنيوى و كسب اجر اخروى) به اوضاع بندگان خويش سامان مى‏دهد.
امام صادق عليه‏السلام : «نعم العون الدنيا على الآخرة.»(33)
دنيا براى آخرت خوب ياورى است.
امام صادق عليه‏السلام به روايت از رسول خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم : «من سعادة المسلم... و المركب الهنى‏ء.»(34) از خوشبختى فرد مسلمان، مركب راهوار است.
امام رضا عليه‏السلام : «ان الانسان اذا ادّخر طعام سنةٍ، خفف ظهره و استراح و كان ابوجعفر عليه‏السلام و ابوعبداللّه‏ عليه‏السلام لايشتريان عقدةً حتى يحرزا طعام سنتهما.»(35)
آدمى اگر خوراك يك سال را ذخيره كند، خود را سبكبار و آسوده حس مى‏كند و چنين بودند امام باقر عليه‏السلام و امام صادق عليه‏السلام هنگامى كه امكانى به هم مى‏رسيد، باغى نمى‏خريدند (به منظور تأمين آتيه) مگر اين كه به مقدار خوراك يك سال خويش كنار مى‏گذاشتند.



نرم افزار حاوی::صراط



ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : خبری از زندگی , زندگی شناسی انسان وجانور , قرآن , درباره ی قرآن ,

تاریخ : پنجشنبه 17 مرداد 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 108

ساختمان طبيعى بدن انسان به پستانداران عالى ، و در نتيجه ، كار اعضاى بدنش به كار اعضاى بدن آن ها شبيه است . انسان از اين جهت كه موجودى زنده است صفاتى نظير تغذيه ، احساس ، حركت ، و توليد مثل را داراست . به طور مثال ، وظايف تغذيه عبارت است از تنفس ، گردش خون ، هضم غذا، جذب غذا، و دفع زوائد. اگر انسان حقگرايى را - كه محرك فطرى و شريف تاريخ است - عاطل بگذارد و اراده خود را در انديشه و عاطفه و عمل به آن نسپارد و همواره اراده اش را به سائقه هاى عضوى بسپارد رفته رفته از حيات انسانيت به زندگى جانورى محض سقوط خواهد كرد و مثل جانوران خواهد شد: ان هم الا كالانعام آنان جز مانند چارپايان نيستند.(79) بر اثر چنين رفتارى ، وضع نفسانى كفر و وضع نفسانى كبر و تكبر در او پيدا خواهد شد كفر و كبرى كه هنوز تشديد نشده و وخامت نيافته است : والذين كفروا يتمتعون و ياءكلون كما تاءكل الانعام و النار مثوى لهم (80) بيگمان ، كسانى كه كافر شدند بهره مى برند و چنان مى خورند كه چارپايان مى خورند، و آتش جايگاهى براى آن هاست . اين گونه از مردم ، منحصرا به نيازهاى زيستى و به زنده ماندن و سلامتشان توجه دارند و فقط به ارضاى سائقه هاى عضوى همت مى گمارند، و در نتيجه ، مثل گاو و گوسفند يا مانند شمپانزه و گوريل زندگى مى كنند. چنان كه توده هاى هر جامعه غربى و شرقى مطلقا جوياى چيزهاى مادى اند و به انسانيت ، به معناى زندگى ، به نيك و بد، به ارزش هاى معنوى ، و به ديندارى نمى انديشند. حتى عده اى از مردم جوامع دينى به چنين زندگى پستى سقوط مى كنند. خداوند اشاره به آنان مى فرمايد: و طائفة قد اهمتهم انفسهم يظنون بالله غير الحق ظن الجاهلية و دسته اى جانشان آنان را به فكر انداخته بود و درباره خدا به ناروا گمان مى زدند گمانى از آن جاهليت .(81) مدار انديشه و اهتمام و توجهشان جانشان - جان جانوريشان - است . آرى ، برخلاف ساير جانوران ، انديشه دارند. ولى اين انديشه ، انديشه اى سطحى و منحصر به هوش است . در اينجا بايستى فرق ميان هوش ‍ و خرد را با دقت تمام درك كرد. اين مردم جانورسان فقط هوش دارند و از خرد بى بهره اند. هوش ، وسيله اى است براى رسيدن به هدف هاى عملى به منظور كشف آن جنبه هاى اشياء كه گاهى بر آن جهت بكار بردن اشياء مذكور لازم است . خود هدف و يا هر قضيه اى كه پايه تفكر هوش است محل پرسش ‍ نيست بلكه فرض مسلمى گرفته مى شود كه ممكن است منطقى يا غيرمنطقى باشد. بيشتر تفكرهاى مردم جانورسان لزوما در راه نيل به نتايج عملى است كه با جنبه كمى و سطحى پديده ها بدون تحقيق درباره ارزش نتايج متصور و بدون كوشش در فهم ماهيت و كيفيت پديده همراه است . خرد، تعقلى در عمق و در كيفيت و جوهر اشياء و امور است و نه تنها به راه كارهاى زندگى و وسائل آن مى پردازد بلكه با معناى زندگى و غايت و مال آن ارتباط پيدا مى كند. خردمندى انديشه اى عميق و فراگير و تنظيم شده توسط حقگرايى - اين ميل قدسى فطرى - با توسط ايمان و تقواى انسان متعالى است . زندگى جانورى محض علاوه بر انديشه خاص خود كه هوش باشد اخلاقيات و نظام ارزشى ويژه اش را هم دارد. اين اخلاقيات كه زيست پرستانه است خير و شر و يا نيك و بد را با معيار زيست و جان هر فرد مى سنجد و داورى مى نمايد. آنچه براى جان و زيستن شخص مفيد باشد خير و نيك ، و آنچه جان و زيستن وى را به مخاطره اندازد يا از آن بكاهد شر و بد است . خوشى كه از ارضاى سائقه هاى عضوى حاصل مى آيد و خير و خوب است و اندوه و همدردى با همنوعان شر و بد است . تندرستى و فربهى و شادابى و لذت ، تنها چيزهاى خوب و بدردبخور بشمار مى آيند و البته همه كارها و اشيائى هم كه اين جمله را موجب مى شوند يا تاءمين مى كنند. دولت و رئيس خوب آن است كه نگذارد اين مردم تك غذايى باشند و كارى كند كه (سبزى و خيار و سير و عدس و پياز از زمين بدر آيد).(82) جانورسان ، ظلم و ذلت و سلطه پذير است مشروط بر آن كه سلطه گر و طاغوت ، زيستن او را تاءمين كند و بگذارد از حداقل معيشت - تا چه رسد به حداكثرش - برخوردار باشد، يا اگر معيشت او را تاءمين نمى كند چنان تهديدى را به او متوجه گرداند كه اگر بانگ اعتراض از كمبود معيشت برآورد جانش از دست برود. مردم جانورسان ، خوى گوسفندى دارند. هم مى ترسند و هم گول و فريب مى خورند و هم به آب و علف و سايه حمايت چوپانى قانع اند. همه جا مردمى را مى توان ديد كه در مواردى كه برايشان زيان آور يا ذلت بار است اطاعت و تسليم نشان مى دهند. زير پرچم حكامشان به جنگ تجاوزكارانه و ويرانگر مى روند و جان هم مى بازند. گول تبليغات اغواگرانه هر كس و ناكسى را مى خورند و به او راءى مى دهند. كودكان خواب آلوده و تلقين پذيرى را مى مانند كه تن به هر فريبكار يا تهديد كننده اى مى سپارند. استقلال راءى ، شخصيت ، شجاعت نه گفتن و مخالفت و اعتراض و رد و تقبيحى را ندارند. همواره به كسانى احتياج دارند كه به جاى آنان تصميم بگيرند. كم نيستند به اصطلاح دانشمندانى كه با مشاهده كثرت چنين مردمى به اين گمان افتاده اند كه آدمى از حيث ساختار و استعداد و خميره ، دام وار است . فرضيه دام وارگى آدمى از اينجا و از اين تجربه و مشاهده ، نضج گرفته است .

پی نوشته ها: 79- فرقان ، 44. 80- محمد، 12. 81- آل عمران ، 154. 82- تقاضاى يهوديان جانورسان از موسى كليم الله پس از هجرت و نجات از سلطه و ستم فرعون و فرعونيان . آيه 61 سوره مباركه بقره .

((نام كتاب : انسان شناسى جلد دوم نام مولف : جلال الدين فارسى))

// نرم افزار حاوی:کتاب خانه ی دیجیتال از شرکت نور الزهرا//



ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 1 امتیاز توسط 5 نفر مجموع امتیاز : 5

درباره : خبری از زندگی , زندگی شناسی انسان وجانور ,

تاریخ : دوشنبه 31 تير 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 148

زندگى انسانى انسان علاوه بر طبيعت حيوانى - كه وضع بنيادينش را تشكيل مى دهد - داراى طبيعت و استعدادهايى است كه او را از ساير جانوران متمايز مى كند. مى تواند بينديشد، اراده كند، راه هاى مختلف را در زندگى پيش گيرد، و كارهاى متضادى را انجام دهد. مى تواند به تفكر عميق و جامع يا به فلسفه بپردازد. با توجه به همين خاصيت است كه انسان را در اصطلاح فلاسفه ، يك حيوان (ناطق ) - يعنى خردمند و انديشمند - است . (74) به عبارت ديگر، داراى نيرويى است كه به وسيله آن كليات را درك مى كند. لايپ نيتز مى گويد: (شناخت حقائق ضرورى و ابدى چيزى است كه ما را از حيوانات ساده متمايز مى كند و موجب چيرگى ما بر عقل و علم مى شود و توسط آن به شناخت خود و خداوند موفق مى شويم . اين چيزى است كه آن را نفس ناطقه يا عقل مى گوييم ). قرن ها پيش از او ابن سينا مى گويد: (انسانيت انسان به حيوان بودن يا به ميرا بودن او يا به چيزى ديگرى از اين قبيل نيست بلكه به اين است كه در عين حيوان بودن ، ناطق است ).(75) وى در مورد مجموعه استعدادهاى انسان مى گويد: (انسان محتاج به اين است كه جوهر باشد و داراى ابعادى باشد كه بتوان طول و عرض و عمق را در آن فرض كرد، و داراى نفس باشد، و نفس او چنان باشد كه بتواند معقولات را درك كند و حرفه ها را بياموزد و بياموزاند... وقتى تمام اين صفات تمام شد، از اجتماع آن ها ذات واحدى تشكيل مى شود كه آن را انسان مى نامند).(76) فارابى مى گويد: (انسان داراى دو قسمت پنهان و آشكار است . قسمت آشكار او عبارت از جسم اوست كه داراى اعضاى آشكار است . ظاهر جسم را با احساس ، و باطن آن را با تشريح مى توان دريافت . اما قسمت پنهان انسان ، قواى روحى اوست .) صفات محض به انسان را كه وجه غير جانوريش باشد انسانيت مى خوانند. و آن به عقيده فيلسوفان قديم عبارت است از يك معنى كلى مجرد كه دال بر ماهيت انسان است . ابن سينا در اين مورد مى گويد: (انسانيت در ذات خود حقيقت و ماهيتى است كه موجود در اعيان و يا اذهان و مقوم آن ها نيست بلكه بر آن ها اضافه مى شود. چه اگر مقوم آن ها باشد معنى آن در ذهن ، بدون ذواتى كه اين مفهوم جزء آن هاست متصور نمى شود).(77) در نظر آنان ، انسان به مراتب عالى انسانيت نمى رسد مگر اين كه تمام آنچه را بالقوه دارد فعليت بخشد تا به انسان كاملى تبديل شود. از نوع فلاسفه جديد، انسانيت ، به مجموع خصائص جنس بشر اطلاق مى شود كه مقوم فصل نوعى انسان است و اين فصل نوعى ، او را از ديگر حيوانات متمايز مى كنند. مثلا اگوست كنت مى گويد: (در جامعه شناسى تحصلى ، مفهوم اساسى تصور انسانى ، چه فردى و چه اجتماعى ، قائم به غلبه انسانيت ما بر حيوانيت ماست ). فلاسفه قديم و جديد چون بزرگ ترين ارزش در حرفه و رشته خود را انديشه عميق و جامع يا تعقل دانسته اند مهمترين صفت مشخصه انسانيت را نيز همين مى دانند. و قدما از آن به عنوان (نطق ) ياد كرده اند و عقل را (نفس ناطقه ) خوانده اند. ما انسانيت را به نوعى حيات اطلاق مى كنيم كه با تعقل ، آزادگى ، لطف به همنوعان ، احساس مسؤ وليت ، و احترام به انسان ها، مشخص مى شود. اين زندگى ، برتر از زندگى حيوانى و فروتر از حيات ايمانى - يا حيات طيبه - است . با عنايت به همين طبقه بندى است كه سيدالشهدا روز عاشورا خطاب به افراد مسلحى كه از تنهايى او سوء استفاده كرده به اردوگاه و خانواده و فرزندانش حمله مى برند مى فرمايد: ان لم يكن لكم دين و كنتم لاتخافون المعاد فكونوا احرارا فى دنياكم (78) اگر دين نداريد و از معاد نمى ترسيد حداقل در زندگى دنياتان آزاده باشيد. يعنى انسانى باشيد كه داراى زندگى و رفتار آزادگان غير اسير هواى نفس است و اسير سلطه يك طاغوت يا ارباب نمى شود. شخصى آزاده كه انسان واقعى است ، دست تعدى به طرف افراد ناتوان و بى دفاع مانند زن و فرزند ديگران دراز نمى كند، دزدى و غارت نمى كند، و آنچه كه كرامت و حيثيت انسانيت را لكه دار نمايد مرتكب نمى شود. در عين حال تن به اسارت ديگران نمى دهد، زير بار زور و ظلم نمى رود، قيد حكومت استبداد و استعمار را به گردن مى نهد، و براى گسستن آن اقدام و قيام مى كند. نهضتهاى ملى ضداستعمارى و مبارزات ضداستبدادى يا آزاديخواهانه در طول تاريخ معلول حيات انسانيت بوده است . انسان طبيعى و سالم ، حيات انسانيت دارد. كودكان ، نوجوانان ، و اكثريت جوانان در جامعه هاى سالم تر، از اين گروه اند. به همين سبب ، جنبش هاى اصلاحى و آزاديخواهانه و حق طلبانه در ميان دانش آموزان ، و دانشجويان پا مى گيرد و اين اقشار اجتماعى بيش از ديگران در برابر ستم و بى عدالتى و سلطه گرى حساسيت ، و مقاومت و ستيزه نشان مى دهند. شايد اولين ويژگى حيات انسانيت ، انديشيدن و آگاهى از خويشتن باشد؛ و دومين ويژگى آن جستجوى معنايى براى زندگى يا ادراك آن معنا باشد. همين احساس معناداشتن زندگى است كه موجب احساس ‍ كرامت براى خويشتن براى همنوعان مى گردد. احترام به همنوعان ، معلول احساس كرامت براى آنان ، و اين يك در گرو احساس معنا داشتن براى زندگى بطور مطلق است . گوته ، كه متوجه اين نكته است از فاوست سمبلى براى جستجوى مفهوم زندگى مى سازد. نه دانستن ، نه خوشى ، نه قدرت ، و نه حتى زيبايى ، پاسخ فاوست را كه در جستجوى معناى زندگى است نمى دهند. از ديد گوته ، تنها پاسخ به خواسته انسان واقعى ، تلاش خيرخواهانه است كه وى آن را خير يا خوبى مى نامد. عشق و محبت كه جوهرش لطف و احساس مسؤ وليت باشد. رفتارى است كه از انسان واقعى سر مى زند. عشق مادرى ، معمولى ترين و شناخته شده ترين نمونه اين رفتار است . مادر تا لحظه تولد، براى بچه اش ‍ زحمت مى كشد و از آن دم نيز براى پرورش و تندرستى او كوشش بيدريغ و مهرآميز مى كند. تلاش ‍ مهرورزانه اش بلا شرط و بدون چشمداشت مزد و ثمر است . عشق پدرى نيز همين گونه است هر چند شدت مهرورزى در آن باندازه محبت مادرى نيست . ((نام كتاب : انسان شناسى جلد دوم نام مولف : جلال الدين فارسى)) پی نوشته: 74- جرجانى ، تعريفات . 75- نجات . 76- شفا، مدخل منطق . 77- اشارات . 78- بحار الانوار، ج 45، ص 51. به نقل از اللهوف ، سيد بن طاووس .

ادامه مطلب

امتیاز : نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0

درباره : خبری از زندگی , زندگی شناسی انسان وجانور ,

تاریخ : جمعه 28 تير 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 198

مطالب گذشته
» سخنی از صدق وصفا »» جمعه 08 شهریور 1392
» اگر کسی ادعا کند با دلایل عقلی وجود خدا را رد می کند باید چه جوابی به او داد؟ »» سه شنبه 08 آذر 1401
» گریتینگ »» شنبه 14 اردیبهشت 1398
» کتاب یک چمدان خاطره »» چهارشنبه 28 فروردین 1398
» ۵ ترفند ساده برای تمیز کردن سینک ظرفشویی »» دوشنبه 07 آبان 1397
» ضرورت طراحی سایت حرفه ای »» شنبه 07 مرداد 1396
» مزایا و معایب طراحی سایت پارالاکس »» دوشنبه 26 تیر 1396
» اربعین »» شنبه 29 آبان 1395
» درازگودال ماریانا »» شنبه 29 آبان 1395
» آدانسونیا یا بائوباب »» شنبه 29 آبان 1395
» یون--سدیم »» شنبه 29 آبان 1395
» محمد بن موسی خوارزمی »» شنبه 29 آبان 1395
» دانلود Internet Download Manager 6.26 – نرم افزار دانلود منیجر IDM »» پنجشنبه 06 آبان 1395
» دانلود انیمیشن 6 ابر قهرمان دوبله فارسی با کیفیت عالیbig hero 6 2014 »» پنجشنبه 06 آبان 1395
» دانلود انیمیشن زندگی پنهان حیوانات The Secret Life of Pets 2016 با دوبله فارسی و لینک مستقیم »» پنجشنبه 06 آبان 1395
» دانلود فیلم بارکد با کیفیت اورجینال و لینک مستقیم »» پنجشنبه 06 آبان 1395
» فیلم بادیگارد با کیفیت 1080p و لینک مستقیم-nava1.rzb.ir »» پنجشنبه 06 آبان 1395
» دانلود انیمیشن رودنسیا و دندون شازده خانم با دوبله فارسی و کیفیت Rodencia and the Princess’ Tooth -HD »» پنجشنبه 06 آبان 1395
» 10 تاثیر مضر مواد مخدر بر بدن »» جمعه 22 آبان 1394
» وظایف قوه قضائیه چیست؟ درباره ی قوه ی قضاییه »» جمعه 22 آبان 1394
» درباره ی شرکت پست »» جمعه 22 آبان 1394
» انواع تقویم( -تقویم قمری-تقویم قمری شمسی-تقویم شمسی-تقویم جولیوسی-تقویم گرگوری--تقویم خورشیدی خیام:) »» جمعه 22 آبان 1394
» ویژگی رفتاری زنبور ها-زنبورها »» جمعه 22 آبان 1394
» موضوع تاثیر رسانه بر روی زندگی مردم »» جمعه 22 آبان 1394
» سيّد محمدحسن طباطبائي ميرجهاني(2) »» جمعه 08 آبان 1394
» سيّد محمدحسن طباطبائي ميرجهاني(1) »» جمعه 08 آبان 1394
» امامت ، از اصول مذهب(سوال وجواب) »» جمعه 08 آبان 1394
» ائمه و پيشوايان اسلام »» جمعه 08 آبان 1394
» امامت در باطن اعمال »» جمعه 08 آبان 1394
» فرق ميان نبى و امام »» جمعه 08 آبان 1394
» امامت در بيان معارف الهيّه »» جمعه 08 آبان 1394
» قصه هاى زندگى فاطمه عليها السلام »» دوشنبه 03 فروردین 1394
» داستانهاى ما »» جمعه 29 اسفند 1393
» داستان های زیبا2 »» پنجشنبه 28 اسفند 1393
» داستان های زیبای 2 »» چهارشنبه 27 اسفند 1393
» داستان های زیبا 1 »» چهارشنبه 27 اسفند 1393
» آمینو اسیدها »» سه شنبه 26 اسفند 1393
» موضوع حالات جوانی »» یکشنبه 24 اسفند 1393
» خلاصه حالات آخرين پيامبر و اشرف مخلوقات و فضایل »» جمعه 03 بهمن 1393
» نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی »» جمعه 03 بهمن 1393
آمار کاربران

عضو شويد


فراموشی رمز عبور؟

عضويت سريع
نام کاربری :
رمز عبور :
تکرار رمز :
موبایل :
ایمیل :
نام اصلی :
کد امنیتی :
 
کد امنیتی
 
بارگزاری مجدد
سخنی از بهشت
آیه قرآن
آیه قرآن
ذکر روزهای هفته
ذکر روزهای هفته
جنگ دفاع مقدس
جنگ دفاع مقدس
وصیت شهدا
وصیت شهدا
مهدویت امام زمان (عج)
مهدویت امام زمان (عج)
مطالب محبوب
ديان و مذاهب هند بازدید : 421
فیض کا شانی بازدید : 405
سخنی از صدق وصفا بازدید : 393
امام علی (ع) بازدید : 383
امام شناسی بازدید : 367
آداب سخن گفتن بازدید : 357
) دعاى گنج العرش بازدید : 355
حضرت يونس بازدید : 347
اربعین بازدید : 335
لینک دوستان

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به نوای معطر الهی مي باشد.

جدید ترین موزیک های روز



طراح و مترجم قالب

طراح قالب

جدیدترین مطالب روز

فیلم روز

نوای معطر الهی