نوای معطر الهی داستان های اصول کافی
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پیغام مدیر سایت سلام دوست من به سایت نوای معطر الهی خوش آمدید لطفا برای استفاده از تمامی امکانات
دانلود فایل , شرکت در انجمن و گفتگو با سایر اعضا در سایت ثبت نام کنید
تصوير
آخرین ارسال های تالار گفتمان
نام كتاب : نام كتاب : داستانهاى اصول كافى جلدهاى 1 و
2 مراحل پيوستن عقل به انسان در مراحل مختلف
نام كتاب : داستانهاى اصول كافى جلدهاى 1 و
2 مراحل پيوستن عقل به انسان در مراحل مختلف
مؤ لف : محمد محمدى اشتهاردى مراحل پيوستن عقل به انسان در مراحل مختلف
تاریخ : پنجشنبه 28 اسفند 1393 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 293
تاریخ : چهارشنبه 27 اسفند 1393 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 271
چند داستان از اصول کافی مسائل كلى امامت و رهبرى مناظره هشام بن حكم با استاد معتزلى(عمروبن عبيد (80-128 ه - ق ) از اساتيد و بزرگان فرقه معتزله اسلامى ، در عصر امام صادق (ع ) بود، و از دوستان نزديك منصور دوانيقى (دومين خليفه عباسى ) به شمار مى رفت ، و در بصره ، جلسه درسى داشت ، و شاگردان بسيارى در آن جلسه ، شركت مى كردند، و او طبق مرام خود (كه بر خلاف اعتقادات تشيع بود) تدريس مى نمود، هشام بن حكم كه از شاگردان زبردست امام صادق (ع ) و محققان نيرومند تشيع بود، روزى در جلسه درس او شركت نمود، و با او به مناظره پرداخت به گونه اى كه او را محكوم كرد (79)اينك به شيوه مناظره او توجه كنيد) جمعى از شاگردان امام صادق (ع )، از جمله هشام ، در محضر آن حضرت بودند، امام صادق (ع ) به هشام كه در اين وقت جوان بود، رو كرد و فرمود: (آنچه كه بين تو و عمروبن عبيد (استاد معتزلى ) مناظره و بحث شده ، براى ما بيان كن ). هشام : (فدايت شوم اى فرزند رسول خدا! من مقام شما را گرامى مى دارم ، و از سخن گفتن در حضور شما شرم دارم ، زيرا زبانم را در محضر شما، ياراى سخن گفتن نيست !). امام : هرگاه ما دستورى به شما مى دهيم ، اطاعت كنيد. هشام : به من خبر رسيد كه (عمروبن عبيد) روزها در مسجد بصره با شاگردان خود مى نشيند(و درباره امامت و رهبرى ، بحث و گفتگو مى كند، و عقيده شيعه را در مورد مساءله امامت و رهبرى ، بحث و گفتگو مى كند، و عقيده شيعه را در مورد مساءله امامت ، بى اساس جلوه مى دهد). اين خبر براى من بسيار ناگوار بود، از اين رو (از كوفه ) به بصره رفتم ، و در روز جمعه به مسجد بصره وارد شدم ، ديدم جمعيت زيادى گرداگرد او حلقه زده اند، و او نيز جامه سياه پشمى بر تن كرده ، و عبايى به دوش افكنده ، و حاضران از او سؤ ال مى كردند و او جواب مى داد. از حاضران تقاضا كردم ، تا در حلقه خود به من جائى بدهند، سرانجام راه باز كردند، و در آخر جمعيت ، بر دو زانو نشستم ، آنگاه مناظره من با او به اين ترتيب شروع شد: هشام ؛ (خطاب به عمروبن عبيد): اى دانشمند، من مرد غريبى هستم ، آيا اجازه دارم از شما سؤ الى كنم ؟ عمرو: آرى اجازه دارى . هشام : آيا خشم چشم دارى ؟ عمرو: فرزندم ! اين سؤ الى است كه مطرح مى كنى ، چيزى را كه مى بينى چرا از آن مى پرسى ؟ هشام : سؤ الات من همين گونه است . عمرو: گرچه سؤ الات تو احمقانه است ، ولى آنچه خواهى بپرس . هشام : آيا چشم دارى ؟ عمرو: آرى . هشام : به وسيله چشم چكار مى كنى ؟ عمرو: به وسيله چشم ، رنگها و اشخاص و ساير منظره ها را مى نگرم . هشام : آيا بينى دارى ؟ عمرو: آرى . هشام : با آن چه استفاده مى برى ؟ عمرو: به وسيله بينى بوها را استشمام مى نمايم . هشام : آيا زبان و دهان دارى ؟ عمرو: آرى . عمرو: با آن چه نفعى مى برى ؟ عمرو: با زبان طعم غذاها چشيده و درك مى كنم . هشام : آيا گوش دارى ؟ عمرو: آرى . هشام : با گوش چه استفاده مى كنى ؟ عمرو: با گوش ، صداها را مى شنوم . هشام : آيا قلب دارى ؟ عمرو: آرى . هشام : با قلب چه مى كنى ؟ عمرو: به وسيله قلب (مركز ادراكات ) آنچه بر اعضاى بدنم مى گذرد، و بر حواس من خطور مى كند، برطرف كرده ، و صحيح را از باطل تشخيص مى دهم . هشام : آيا اعضاء، از قلب بى نياز نيستند؟ عمرو: نه ، نه هرگز. هشام : وقتى كه اعضاء بدن ، صحيح و سالم هستند، چه نيازى به قلب دارند؟ عمرو: پسرجانم ! اعضاء بدن در بوئيدن يا ديدن يا شنيدن يا چشيدن ، ترديد پيدا كنند، و در امرى از امور دچار حيرت شوند، فورا به قلب (مركز ادراكات ) مراجعه مى كنند، تا ترديدشان رفع شود و يقين حاصل كنند. هشام : بنابراين خداوند قلب را براى رفع ترديد قرار داده است . عمرو: آرى . هشام : اى مرد دانشمند! وقتى كه خداوند براى تنظيم اداره امور كشور كوچك تن تو، پيشوايى به نام قلب قرار داده ، چگونه ممكن است كه خداى مهربان آنهمه مخلوق و بندگان خود را بدون رهبر، واگذارد، تا در حيرت و شك ، به سر برند و براى رفع شك و حيرت آنها، امام و پيشوا نيافريده باشد، تا مردم در موارد مختلف به او مراجعه كنند. در اين هنگام ، (عمرو) سكوت عميقى كرد و لب به سخن نگشود، و پس از زمانى تاءمل ، به هشام گفت :(آيا تو هشام بن حكم نيستى ؟) هشام : (نه ) (اين پاسخ هشام يكنوع تاكتيك بود). عمرو: آيا با او نشست و برخاست نكرده اى ؟ و در تماس نبوده اى ؟ هشام : نه . عمرو: پس تو از اهل كجائى ؟ هشام : از اهل كوفه هستم . عمرو: پس تو همان هشام هستى . هشام : در اين هنگام ، (عمرو) از جا برخاست و مرا در آغوش كشيد و بر جاى خود نشانيد، و تا من بر آن مسند نشسته بودم ، سخنى نگفت . وقتى كه سخن هشام به اينجا رسيده امام صادق (ع ) خنديد و به هشام فرمود: اين طرز استدلال را از كه آموخته اى ؟ هشام عرض كرد: آنچه از شما شنيده بودم منظم كردم . امام صادق (ع ) فرمود: (هذا والله مكتوب فى صحف ابراهيم و موسى ) :(سوگند به خدا، اين گونه مناظره تو در صحف ابراهيم و موسى (ع ) نوشته شده است ) (80) بقیه ی داستان ها در ادامه ی مطلب.... 79- شرح زندگى هشام را در كتاب (هشام بن حكم ، پاسدار عقائد اسلام ) تاءليف نگارنده بخوانيد، ج 1. 80- باب الاضطرار الى الحجه ، حديث 3،ص 169 و 170،ج 1. كتاب : داستانهاى اصول كافى جلدهاى 1 و 2 مؤ لف : محمد محمدى اشتهاردى نرم افزار نور ازهرا
ادامه مطلب
تاریخ : جمعه 19 مهر 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 124
20داستان از اصول کافی دعا و نيايش دعا، اسلحه مؤ من است اصحاب ، در محضر رسول (ص ) اجتماع كرده بودند، آن حضرت به آنها رو كرد و فرمود:(آيا شما را به اسحه اى كه ، موجب نجات شما از دشمن مى گردد و باعث افزايش روزى شما مى شود، راهنمايى نكنم ؟). حاضران : چرا راهنمايى كن . پيامبر: شب و روز پروردگار خود را بخوانيد و دعا كنيد. (فان سلاح المومن الدعا.) (چرا كه اسلحه مؤ من ، دعا است ). (55) خواستن جدى در دعا (قحطى سراسر حجاز را فرا گرفت بود، مردم به حضور پيامبر اسلام (ص ) آمدند و از آن حضرت خواستند، دعا كند و از درگاه خدا درخواست باران نمايد). رسول خدا(ص ) از خدا خواست تا بارانش را فرو فرستد، باران بسيار آمد، به طورى كه مردم از غرق شدن ترسيدند، و گفتند: اين بارندگى شديد و بسيار موجب غرق شدن خواهد شد، پيامبر(ص ) با دست اشاره كرد و گفت :(خدايا! بارانت را به اطراف مدينه بفرست ، بر ما نفرست ). ابرها به اطراف مدينه بفرست ، بر ما نفرست ). ابرها به اطراف پراكنده شدند. جمعى از اصحاب از رسول خدا (ص ) پرسيدند:(يك بار از درگاه خدا طلب باران كردى ، ولى باران نيامد، سپس طلب باران كردى ، باران آمد، چرا بار اول نيامد بار دوم آمد؟!). پيامبر (ص ) در پاسخ فرمود: (انى دعوت وليس لى فى ذلك نية ، ثم دعوت ولى فى ذلك نية ) :(من (بار اول ) دعا كردم ولى تصميم جدى براى دعا و درخواست نداشتم ، ولى بار دوم ، در دعا تصميم جدى داشتم . (56) ****18داستان بعد در ادامه ی مطلب... پی نوشته :55- باب ان الدعا، سلاح المؤ من ، حديث 3، ص 468، ج 2. ادامه مطلب
تاریخ : جمعه 19 مهر 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 154
علامه كيست ؟ عصر رسول خدا(ص ) بود، روزى آن حضرت وارد مسجد شد ناگاه ديد گروهى در اطراف شخصى حلقه زده اند و به گفتار او گوش فرا داده اند، پيامبر (ص )، از آنها پرسيد: اين شخصيت كيست ؟ شخصى گفت : اين شخص ، (علامه ) است پيامبر (ص ) فرمود: علامه يعنى چه ؟ گفتند: علامه كسى است كه از همه بيشتر به نسبتها عرب و رخدادهاى بين انسانها، آگاهى دارد، و حوادث دوران جاهليت و اشعار مردم آن عصر را مى داند. پيامبر (ص ) فرمود: (اين گونه علم ، نه براى آن كسى كه آن را نمى داند زيانبخش است و نه براى آنكه آن را مى داند سودمند است ، سپس فرمود: انما العلم ثلاثة : آيه محكمة ، او فريضة عادلة اوسنة قائمة و ما خلاهن فهو فضل . يعنى : (علم سودمند و علم شرع بر سه گونه است . 1- اصول عقائد(كه براهين آيات روشن قران ، بيانگر است .) 2- علم اخلاق (كه مركب از لشگر عقل و جهل است ، و بر انسان واجب است لشگر عقل را بپذيرد و از لشگر جهل ، عدول و دورى كند). 3- احكام شريعت و مسائل حلال و حرام ، و غير از اين سه علم ، زيادى است ). (14) (توضيح اينكه : علوم اصلى كه بر همه مسلمانان ، آموختن آن لازم است و در رابطه با دين و معاد، سودمند است ، همان سه علم مذكور است ، اما بقيه علوم اگر زيانبار باشند(مثل علم سحر و شعبده و طلسمات )، زيادى است ، و اگر مفيد باشند مانند علم طب و كشاورزى و...، برگشتش به همان علوم سه گانه است . و يا اينكه منظور از واژه ( فضل )در حديث فوق ، يكنوع استحباب باشد، ولى آموختن آن سه علم ، واجب است ، و كسى كه از آن سه علم بهده ندارد، علمهاى ديگر براى او بى فايده است ). پی نوشته: 14- صفة العلم و فضله ، حديث 1، ص 32، ج 1.نام كتاب : داستانهاى اصول كافى جلدهاى 1 و 2 مؤ لف : محمد محمدى اشتهاردى // نرم افزار حاوی:کتاب خانه ی دیجیتال از شرکت نور الزهرا// ادامه مطلب
تاریخ : چهارشنبه 02 مرداد 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 157
علم با عمل ! مردى به حضور امام سجاد (ع ) آمده با اشتياق و شور خاصى از امام سجاد(ع ) چند سئوال كرد، و آن حضرت پاسخ سئوالهاى او را داد، او اندكى توقف كرد و (حركت كرد و رفت ) بار ديگر بازگشت و سئوال ديگرى را مطرح نمود، و تصميم داشت همچنان به سئوالات خود ادامه دهد. امام سجاد(ع ) براى آنكه به او بفهماند، علم براى عمل است ، نه انباشتن آن ، بدون عمل ، به او رو كرد و فرمود: در كتاب مقدس (انجيل ) نوشته شده است : (به آنچه دانسته ايد، ولى عمل به آن نكرده ايد، از آنچه نمى توانيد نپرسيد، زيرا اگر به اندوخته هاى علم ، عمل نگردد، موجب افزايش ناسپاسى و دورى داننده علم ، از خدا مى گردد).(15) به گفته سعدى : از من بگوى عالم تفسير گوى را گر در عمل نكوشى نادان مفسرى علم ، آدميت است و جوانمردى و شرف و رنه ددى به صورت انسان مصورى بار درخت علم نباشد بجز عمل با علم اگر عمل نكنى ، شاخ بى برى پی نوشته: 15- باب استعمال العلم ، حديث 4، ص 44، ج 1. نام كتاب : داستانهاى اصول كافى جلدهاى 1 و 2 مؤ لف : محمد محمدى اشتهاردى // نرم افزار حاوی:کتاب خانه ی دیجیتال از شرکت نور الزهرا// ادامه مطلب
تاریخ : چهارشنبه 02 مرداد 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 164
معنى علم عصر رسول خدا(ص ) بود، مردى نزد رسول خدا (ص ) آمد و چنين پرسيد: ( علم و دانش ، يعنى چه ؟ ). پيامبر (ص ) فرمود: يعنى (سكوت كردن ). او پرسيد: سپس چه معنى دارد؟ پيامبر(ص ) فرمود: (گوش فرادادن ) او پرسيد: سپس چه معنى دارد؟ پيامبر (ص ) فرمود: (به خاطر سپردن ) او پرسيد سپس چه معنى دارد؟ پيامبر (ص ) فرمود: (عمل كردن به آن ) او پرسيد: سپس چه معنى دارد، اى رسول خدا؟ پيامبر (ص ) فرمود:(انتشار نمودن آن )(16) پی نوشته: 16- كتاب فضل العلم - باب النوادر، حديث 4، ص 48، ج 1. نام كتاب : داستانهاى اصول كافى جلدهاى 1 و 2 مؤ لف : محمد محمدى اشتهاردى // نرم افزار حاوی:کتاب خانه ی دیجیتال از شرکت نور الزهرا//
ادامه مطلب
تاریخ : چهارشنبه 02 مرداد 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 186
ولايت فقيه عمربن حنظله مى گويد: از امام صادق (ع ) پرسيدم : (دو نفر از خودمان در مورد ارث يا وام ، نزاع دارند، براى محاكمه و داورى ، نزد سلطان و قاضيات وقت (سلاطين جور) مى روند)، (آيا كار درستى مى كننند؟). امام صادق (ع ) فرمود: (كسى كه در موضوعى ، حق يا باطل نزد آنها براى محاكمه برود، همانند كسى است كه نزد طاغوت براى محاكمه رفته است ، و آنچه دستگاه طاغوتى ، حكم كند- گر چه حق مسلم باشد - آنچه مى گيرد مال حرام است ، زيرا آن را به حكم طاغوت گرفته است ، با اينكه خداوند در قران فرمان مى دهد كه به طاغوت ، كافر باشند، آنجا كه مى فرمايد: (يريدون ان يتحا كموا الى الطاغوت و قد امروا ان يكفروا به .) : (مى خواهند محاكمه خود را نزد طاغوت ببرند، با اينكه خداوند آنها را ماءمور كرده كه به طاغوت ، كافر گردند) (نساء - 60) پرسيدم : پس اين دو نفر در نزاع خود به چه كسى مراجعه كنند؟). امام صادق (ع ) فرمود: نظر كنند به شخصى از خود شما كه حديث ما را روايت مى كند، و در حلال و حرام ما نظر مى افكند، و احكام ما را مى فهمد، حكميت و داورى او را بپذيرد، قد جعلته عليكم حاكما... (همانا من او را حاكم شما قرار دادم ، اگر طبق دستور ما حكم داد، و يكى از آن دو نفر از او نپذيرفت ، حكم خدا را سبك شمرده ، و ما را رد كرده است ، و آنكه ما را رد كند، خدا او را رد كرده است ، و (گناه ) اين ، در مرز شرك به خدا است ). پرسيدم : اگر هر يك از آن دو نفر (فقيه ) در حكم خود اختلاف داشتند، و اين اختلاف ، به خاطر در حديث شما پديده آمده بود، و به حكم آن ديگرى ، اعتنا نشود... (20) پی نوشته: 20-باب اختلاف الحديث ، حديث 10، ص 67 - ج 1.(اين حديث به عنوان (مقبوله عمر بن حنظله (مورد قبول اصحال و علماء) نام كتاب : داستانهاى اصول كافى جلدهاى 1 و 2 مؤ لف : محمد محمدى اشتهاردى // نرم افزار حاوی:کتاب خانه ی دیجیتال از شرکت نور الزهرا// ادامه مطلب
تاریخ : چهارشنبه 02 مرداد 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 206
حسن بن صيقل مى گويد: (از امام صادق (ع ) پرسيدم : مردم از پيامبر روايت مى كنند (انديشيدن يك ساعت ، بهتر از عبادت يك شب است )، چگونه انديشه اى است ؟). امام صادق (ع ) فرمود: هنگامى كه انسان از كنار خرابه يا خانه (رها شده اى ) مى گذرد، بگويد: (اين ساكنوك ، اين بانوك ، ما بالك لاتتكلمين ) (آنها كه در ميان تو سكونت داشتند، كجايند؟ آنها كه تو را ساختند كجايند؟ چرا سخن نمى گوئى ؟(9) (به اين ترتيب ، هم امام ، آن روايت را تصديق فرمود، و هم چگونگى تفكر ارزشمند را بيان داشت ، و براستى كه چنين است ، فكرى كه مايه عبرت فكرى گر چه اندك باشد، بهتر از عبادات طولانى ، ولى سطحى و بى عمق خواهد بود). پی نوشته: 9- باب التفكر، حديث 2، ص 54 - ج 2. نام كتاب : داستانهاى اصول كافى جلدهاى 1 و 2 مؤ لف : محمد محمدى اشتهاردى // نرم افزار حاوی:کتاب خانه ی دیجیتال از شرکت نور الزهرا// ادامه مطلب
تاریخ : چهارشنبه 02 مرداد 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 135
پيوند دين و حياء با عقل جبرئيل از طرف خدا نزد آدم (ع ) آمد و گفت : (اى آدم ! من از جانب خدا ماءمور شده ام تا تو را در انتخاب يكى از اين سه خصلت ، مخير سازم ، يكى از آن سه را بر گزين ، و دوتاى آن را واگذار.) پی نوشته:
كتاب : داستانهاى اصول كافى جلدهاى 1 و 2
تاریخ : چهارشنبه 26 تير 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 384
مطالب گذشته
» سخنی از صدق وصفا »» جمعه 08 شهریور 1392
» اگر کسی ادعا کند با دلایل عقلی وجود خدا را رد می کند باید چه جوابی به او داد؟ »» سه شنبه 08 آذر 1401 » گریتینگ »» شنبه 14 اردیبهشت 1398 » کتاب یک چمدان خاطره »» چهارشنبه 28 فروردین 1398 » ۵ ترفند ساده برای تمیز کردن سینک ظرفشویی »» دوشنبه 07 آبان 1397 » ضرورت طراحی سایت حرفه ای »» شنبه 07 مرداد 1396 » مزایا و معایب طراحی سایت پارالاکس »» دوشنبه 26 تیر 1396 » اربعین »» شنبه 29 آبان 1395 » درازگودال ماریانا »» شنبه 29 آبان 1395 » آدانسونیا یا بائوباب »» شنبه 29 آبان 1395 » یون--سدیم »» شنبه 29 آبان 1395 » محمد بن موسی خوارزمی »» شنبه 29 آبان 1395 » دانلود Internet Download Manager 6.26 – نرم افزار دانلود منیجر IDM »» پنجشنبه 06 آبان 1395 » دانلود انیمیشن 6 ابر قهرمان دوبله فارسی با کیفیت عالیbig hero 6 2014 »» پنجشنبه 06 آبان 1395 » دانلود انیمیشن زندگی پنهان حیوانات The Secret Life of Pets 2016 با دوبله فارسی و لینک مستقیم »» پنجشنبه 06 آبان 1395 » دانلود فیلم بارکد با کیفیت اورجینال و لینک مستقیم »» پنجشنبه 06 آبان 1395 » فیلم بادیگارد با کیفیت 1080p و لینک مستقیم-nava1.rzb.ir »» پنجشنبه 06 آبان 1395 » دانلود انیمیشن رودنسیا و دندون شازده خانم با دوبله فارسی و کیفیت Rodencia and the Princess’ Tooth -HD »» پنجشنبه 06 آبان 1395 » 10 تاثیر مضر مواد مخدر بر بدن »» جمعه 22 آبان 1394 » وظایف قوه قضائیه چیست؟ درباره ی قوه ی قضاییه »» جمعه 22 آبان 1394 » درباره ی شرکت پست »» جمعه 22 آبان 1394 » انواع تقویم( -تقویم قمری-تقویم قمری شمسی-تقویم شمسی-تقویم جولیوسی-تقویم گرگوری--تقویم خورشیدی خیام:) »» جمعه 22 آبان 1394 » ویژگی رفتاری زنبور ها-زنبورها »» جمعه 22 آبان 1394 » موضوع تاثیر رسانه بر روی زندگی مردم »» جمعه 22 آبان 1394 » سيّد محمدحسن طباطبائي ميرجهاني(2) »» جمعه 08 آبان 1394 » سيّد محمدحسن طباطبائي ميرجهاني(1) »» جمعه 08 آبان 1394 » امامت ، از اصول مذهب(سوال وجواب) »» جمعه 08 آبان 1394 » ائمه و پيشوايان اسلام »» جمعه 08 آبان 1394 » امامت در باطن اعمال »» جمعه 08 آبان 1394 » فرق ميان نبى و امام »» جمعه 08 آبان 1394 » امامت در بيان معارف الهيّه »» جمعه 08 آبان 1394 » قصه هاى زندگى فاطمه عليها السلام »» دوشنبه 03 فروردین 1394 » داستانهاى ما »» جمعه 29 اسفند 1393 » داستان های زیبا2 »» پنجشنبه 28 اسفند 1393 » داستان های زیبای 2 »» چهارشنبه 27 اسفند 1393 » داستان های زیبا 1 »» چهارشنبه 27 اسفند 1393 » آمینو اسیدها »» سه شنبه 26 اسفند 1393 » موضوع حالات جوانی »» یکشنبه 24 اسفند 1393 » خلاصه حالات آخرين پيامبر و اشرف مخلوقات و فضایل »» جمعه 03 بهمن 1393 » نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی »» جمعه 03 بهمن 1393 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
[ طراحی مجدد و ترجمه از : Ghaleb-Weblog.Ir ] [ طراح اولیه قالب ] |