نوای معطر الهی زندگانی بزرگان علم وادب ایران وجهان
| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پیغام مدیر سایت سلام دوست من به سایت نوای معطر الهی خوش آمدید لطفا برای استفاده از تمامی امکانات
دانلود فایل , شرکت در انجمن و گفتگو با سایر اعضا در سایت ثبت نام کنید
تصوير
آخرین ارسال های تالار گفتمان
محمد بن موسی خوارزمیزاده حدود سال ۷۸۰ میلادی و درگذشته ۸۵۰ میلادی) ریاضیدان، ستارهشناس، فیلسوف، جغرافیدان و مورخ شهیر ایرانی[۲][۳][۴] در دوره عباسیان است. وی در حدود سال ۷۸۰ میلادی (قبل از ۱۸۵ قمری)[۱] در خوارزم زاده شد. ابن ندیم و قفطی اصالت او را از خوارزم میدانند. لقب وی معمولاً اشاره به شهر خوارزم دارد که همان خیوه کنونی واقع در جنوب دریاچه آرال مرکزی و بخشی از جمهوری ازبکستان کنونی است.[۱] شهرت علمی وی مربوط به کارهایی است که در ریاضیات، بهویژه در رشته جبر، انجام داده به طوری که هیچیک از ریاضیدانان سدههای میانه مانند وی در فکر ریاضی تأثیر نداشتهاند و وی را «پدر جبر» نامیدهاند.[۵] جرج سارتن، مورخ مشهور علم، در طبقهبندی سدهای کتاب خود مقدمهای بر تاریخ علم سده نهم میلادی را «عصر خوارزمی» مینامد.[۶][۷] خوارزمی ریاضیدان بنام قرون وسطی است که حاصل تحقیقات و تألیفات او هنوز مورد استفاده میباشد و کتاب جبر و مقابله او را بسیاری از مترجمان مشهور قرون وسطی ترجمه کردهاند. بیشترین چیرهدستی وی در حل معادلههای خطی و درجه دوم بودهاست. کتاب Algoritmi de numero Indorum که ترجمه کتاب جمع و تفریق با عددهای هندی او به لاتین است باعث شد تا دستگاه عددی در اروپا از عددنویسی رومی به عددنویسی هندی-عربی تغییر یابد؛ چیزی که هنوز نیز در اروپا و دیگر نقاط جهان فراگیر است.[۸] واژه جبر را اروپائیان بطور کلی از کتاب خوارزمی و اصطلاح امروزی الگوریتم (Algorithmus) از نام خوارزمی گرفته شده است. به هنگام خلافت مامون، وی عضو دارالحکمه که مجمعی از دانشمندان در بغداد به سرپرستی مامون بود، گردید. خوارزمی کارهای دیوفانت را در رشته جبر دنبال کرد و به بسط آن پرداخت. زندگی خوارزمی
اگرچه خوارزمی صاحب آثار متعدد و فراوان در زمینههای گوناگون علمی است، ولی با این وجود از شرح زندگانی وی کمتر آگاهیهای قابل اعتمادی یافت میشود و عمده مطالعات براساس زندگی علمی وی و بیشتر توجه به آثار او بدون در نظر گرفتن شخص مولف معطوف بوده است. تولد وی را از حدود ۱۶۴ هجری قمری تا ۱۸۴ هجری قمری – به اختلاف – ذکر کردهاند و مرگ وی به سال ۲۳۲ هجری قمری قابل اعتمادتر است. همانطور که از نام وی بر میآید، باید در شهر خوارزم به دنیا آمده باشد، اما به گفته طبری که در پسوند نام محمدبن موسی الخوارزمی عنوان قُطرُ بُلّی را نیز افزوده، بعید نیست در جایی میان دجله و فرات زاده شده باشد و به واسطه پدران و اجداد خویش به خوارزم منتسب است. همچنین طبری به وی لقب «المجوسی» میدهد که نسبت او را به مغان زرتشتی میرساند و گمان میرود پدران او و حتی خودش، باید تا مدتی بر این دین و آیین بوده باشند. با این حال از اسلام آوردن خوارزمی هم یقین حاصل شده چرا که در مقدمه کتاب جبرش از خویش تصویر مردی معتقد و متعصب به دین اسلام را معرفی میکند. وی در رساله جبر و المقابله خود آورده است: خدایی که محمد (ص) را روزگاری به پیامبری فرستاد که پیوند مردم با پیامبران گسسته شد و حق ناشناخته ماند... ؛ پیامبری که با آمدنش کوردلان بینا شدند و گمراهان از هلاکت رهایی یافتند... ؛ خدا بر محمد و خاندانش درود فرستد از این کلام بر میآید که وی هنگام تالیف این کتاب مسلمان بوده است. بنابه نظر طبری وی سخت پایبند به مذهب تسنن بوده و در ایام خلافت مامون نیز عضو دارالحکمه بغداد بوده است.[۱][۹] به نظر میرسد خوارزمی از خانوادههای ماوراءالنهری و خراسانی بوده باشد که هنگام بنای شهر بغداد به دست منصور[واژهنامه ۱] خلیفه عباسی در آنجا رحل اقامت افکنده و به نواحی قطربل و شاید به روستای دیرالمجوس (وطن علی بن عباس مجوسی،[واژهنامه ۲] طبیب قرن چهارم هجری) منسوب شده است که علاوه بر نسب خوارزمی، قطربلی و مجوسی هم خوانده میشود.[۱] دستاوردهای خوارزمیگویند قبل از اینکه محمد بن موسی خوارزمی در دارالحکمه مستقر شود او را به سرزمین هند فرستادند تا حساب هندی را بیاموزد خوارزمی پس از بازگشت از هند دو اثر «حساب الهند» و دیگری «الجبر و المقابله» را نگاشت. وی نتایجی را که یونانیان و هندیان بدست آورده بودند را تلفیق کرد و بدین ترتیب سبب انتقال مجموعهای از معلومات جبری حسابی شد که در ریاضیات قرون وسطی تاثیر عمیقی گذاشت.[۱۳]
تاریخ : شنبه 29 آبان 1395 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 302
زندگينامه : الكساندر فلمينگ در سال 1881 در روستاي آيرشايراسكاتلند به دنيا آمد. وقتي هفت ساله بود پدرش درگذشت و مسئوليت اداره مزرعه و تربيت چهار فرزند تني و چند فرزند ناتني به دوش مادر الكساندر افتاد. وقتي الكساندر پنج ساله بود، پياده به مدرسه اي در 5/1 كيلومتري مي رفت و وقتي دهساله شد، مجبور بود فاصله 5/6 كيلومتري خانه تا مدرسه را پياده طي كند. هنگامي كه به دوازده سالگي رسيد مدرسه اش بيش از 25 كيلومتر با خانه فاصله داشت، بنابراين در آكادمي كيلمارناك اقامت گزيد. با اين حال مجبور بود در تعطيلات آخر هفته حدود 20 كيلومتر راه رفت و برگشت از ايستگاه قطار تا منزل را طي كند. پس از يك سال و نيم اقامت در كيلمارناك به لندن پيش برادرش رفت و تحصيلات خود را در پلي تكنيك ادامه داد. اما اين دوران ديري نپاييد، چون الكساندر توان مالي تحصيل در آنجا را نداشت. فلمينگ شانزده ساله در يك شركت كشتيراني استخدام شد و كمي از وقت خود را با نيروهاي داوطلب اسكاتلندي مقيم لندن گذراند. او در تيم واترپولوي اين گروه بازي مي كرد، و يك بار با تيمي از بيمارستان سن مري، وابسته به دانشگاه لندن، مسابقه داد. چند سال بعد ارث مختصري به او رسيد و برادرش او را تشويق كرد تا وارد دانشكده پزشكي شود. در لندن دوازده دانشكده پزشكي بود، كه فلمينگ از هيچ كدامشان شناختي نداشت- جز يكي كه بيمارستان سن مري وابسته به آن بود و تنها چيزي كه مي دانست اين بود كه يك تيم واترپولو دارد، و به همين دليل به آنجا رفت. در همان هنگام بود كه المرات رايت به عنوان مدرس باكتري شناسي در آن دانشكده مشغول به كار شد. فلمينگ در ابتدا تصميم داشت جراح شود، اما پس از فارغ التحصيلي، شغلي در آزمايشگاهي كه در آن موقع المرات رايت سرپرستي آن را به عهده داشت به او پيشنهاد شد؛ فلمينگ تا پايان عمر خود را در آن آزمايشگاه گذراند و در سال 1929 استاد باكتري شناسي شد. طي جنگ جهاني اول فلمينگ و رايت به فرانسه اعزام شدند تا به معالجه سربازان زخمي بپردازند. آن زمان پزشكان براي درمان جراحت هاي جنگي از مواد ضد عفوني كننده استفاده مي كردند. اما فلمينگ متوجه شد كه فنل ( يا اسيد كربوليك كه رايجترين ماده ضد عفوني كننده آن زمان بود) بيشتر ضرر دارد تا فايده، چون گويچه هاي سفيد خون را سريع تر از باكتري ها نابود مي كند. فلمينگ مي دانست كه اين اثر زيانمند است چون گويچه هاي سفيد ، مدافعان طبيعي بدن در برابر باكتري ها هستند.
ادامه مطلب
تاریخ : پنجشنبه 05 دي 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 130
زندگی در مورد زندگی فردوسی افسانههای فراوانی وجود دارد که چند علت اصلی دارد. یکی این که به علت محبوب نبودن فردوسی در دستگاه قدرت به دلیل شیعه بودنش، در قرنهای اول پس از پایان عمرش کمتر در مورد او نوشته شدهاست، و دیگر این که به علت محبوب بودن اشعارش در بین مردم عادی، شاهنامهخوانها مجبور شدهاند برای زندگی او که مورد پرسشهای کنجکاوانه? مردم قرار داشتهاست، داستانهایی سرِهم کنند. تولد بنا به نظر پژوهشگران امروزی، فردوسی در حدود سال 329 هجری قمری در روستای باژ در نزدیکی طوس در خراسان متولد شد. استدلالی که منجر به استنباط سال329 شدهاست شعر زیر است که محققان بیت آخر را اشاره به به قدرت رسیدن سلطان محمود غزنوی در سال 387 قمری میدانند: بدانگه که بُد سال پنجاه و هشت نوانتر شدم چون جوانی گذشت فریدون بیداردل زنده شد زمین و زمان پیش او بنده شد و از این که فردوسی در سال 387 پنجاه و هشت ساله بودهاست نتیجه میگیرند او در حدود سال329 متولد شدهاست. تولد فردوسی را نظامی عروضی، که اولین کسی است که درباره فردوسی نوشتهاست، در ده «باز» نوشتهاست که معرب «پاژ» است. منابع جدیدتر به روستاهای «شاداب» و «رزان» نیز اشاره کردهاند که محققان امروزی این ادعاها را قابل اعتنا نمیدانند. پاژ امروزه در استان خراسان ایران و در 15 کیلومتری شمال مشهد قرار دارد. نام او را منابع قدیمیتر از جمله عجایب المخلوقات و تاریخ گزیده (اثر حمدالله مستوفی) «حسن» نوشتهاند و منابع جدیدتر از جمله مقدمه? بایسنغری (که اکثر محققان آن را بیارزش میدانند و محمدتقی بهار مطالبش را «لاطایلات بیبنیاد» خواندهاست) و منابعی که از آن مقدمه نقل شدهاست، «منصور». نام پدرش نیز در تاریخ گزیده و یک منبع قدیمی دیگر «علی» ذکر شدهاست. محمدامین ریاحی، از فردوسیشناسان معاصر، نام «حسن بن علی» را به خاطر شیعه بودن فردوسی مناسب دانسته و تأیید کردهاست. منابع کمارزشتر نامهای دیگری نیز برای پدر فردوسی ذکر کردهاند: «مولانا احمد بن مولانا فرخ» (مقدمه? بایسنغری)، «فخرالدین احمد» (هفت اقلیم)، 1 «فخرالدین احمد بن حکیم مولانا» (مجالس المؤمنین و مجمع الفصحا)، و «حسن اسحق شرفشاه» (تذکرة الشعراء). تئودور نولدکه در کتاب حماسه? ملی ایران در رد نام «فخرالدین» نوشتهاست که اعطای لقبهایی که به «الدین» پایان مییافتهاند در زمان بلوغ فردوسی مرسوم شدهاست و مخصوص به «امیران مقتدر» بودهاست، و در نتیجه این که پدر فردوسی چنین لقبی داشته بوده باشد را ناممکن میداند. کودکی و تحصیل پدر فردوسی دهقان بود که در آن زمان به معنی ایرانیتبار و نیز به معنی صاحب ده بودهاست (ریاحی 1380، ص 72) که میتوان از آن نتیجه گرفت زندگی نسبتاً مرفهی داشتهاست. در نتیجه خانواده فردوسی احتمالاً در کودکی مشکل مالی نداشتهاست و نیز تحصیلات مناسبی کردهاست. بر اساس شواهد موجود از شاهنامه میتوان نتیجه گرفت که او جدا از زبان فارسی دری به زبانهای عربی و پهلوی نیز آشنا بودهاست. به نظر میرسد که فردوسی با فلسفه یونانی نیز آشنایی داشتهاست (ریاحی 1380، ص 74). جوانی و شاعری کودکی و جوانی فردوسی در دوران سامانیان بودهاست. ایشان از حامیان مهم ادبیات فارسی بودند. با وجود این که سرودن شاهنامه را بر اساس شاهنامه ابومنصوری از حدود چهل سالگی فردوسی میدانند، با توجه به توانایی فردوسی در شعر فارسی نتیجه گرفتهاند که در دوران جوانی نیز شعر میگفتهاست و احتمالاً سرودن بخشهایی از شاهنامه را در همان زمان و بر اساس داستانهای اساطیری کهنی که در ادبیات شفاهی مردم وجود داشتهاست، شروع کردهاست. این حدس میتواند یکی از دلایل تفاوتهای زیاد نسخههای خطی شاهنامه باشد، به این شکل که نسخههایی قدیمیتری از این داستانهای مستقل منبع کاتبان شده باشد. از جمله داستانهایی که حدس میزنند در دوران جوانی وی گفته شده باشد داستانهای بیژن و منیژه، رستم و اسفندیار، رستم و سهراب، داستان اکوان دیو، و داستان سیاوش است. فردوسی پس از اطلاع از مرگ دقیقی و ناتمام ماندن گشتاسبنامهاش (که به ظهور زرتشت میپردازد) به وجود شاهنامه ابومنصوری که به نثر بودهاست و منبع دقیقی در سرودن گشتاسبنامه بودهاست پی برد. و به دنبال آن به بخارا پایتخت سامانیان («تختِ شاهِ جهان») رفت تا کتاب را پیدا کرده و بقیه آن را به نظم در آورد. (سید حسن تقیزاده حدس زدهاست که فردوسی به غزنه که پایتخت غزنویان است رفته باشد که با توجه به تاریخ به قدرت رسیدن غزنویان، که بعد از شروع کار اصلی شاهنامه بودهاست، رد شدهاست.) فردوسی در این سفر شاهنامه ابومنصوری را نیافت ولی در بازگشت به طوس، امیرک منصور 2 (که از دوستان فردوسی بودهاست و شاهنامه ابومنصوری به دستور پدرش ابومنصور محمد بن عبدالرزاق جمعآوری و نوشته شده بود) کتاب را در اختیار فردوسی قرار داد و قول داد در سرودن شاهنامه از او حمایت کند. سرودن شاهنامه شاهنامه مهم ترین اثر فردوسی و یکی از بزرگ ترین آثار ادبیات کهن فارسی میباشد. فردوسی برای سرودن این کتاب در حدود پانزده سال بر اساس شاهنامه ابومنصوری کار کرد و آن را در سال 384 قمری پایان داد. فردوسی از آنجا که به قول خودش هیچ پادشاهی را سزاوار هدیه کردن کتابش ندید («ندیدم کسی کش سزاوار بود»)، مدتی آن را مخفی نگه داشت و در این مدت بخشهای دیگری نیز به مرور به شاهنامه افزود. پس از حدود ده سال (در حدود سال 394 هجری قمری در سن شصت و پنج سالگی) فردوسی که فقیر شده بود و فرزندش را نیز از دست داده بود، تصمیم گرفت که کتابش را به سلطان محمود تقدیم کند از این رو تدوین جدیدی از شاهنامه را شروع کرد و اشارههایی را که به حامیان و دوستان سابقش شده بود، با وصف و مدح سلطان محمود و اطرافیانش جایگزین کرد. تدوین دوم در سال 400 هجری قمری پایان یافت (به حدس تقیزاده در سال 401) که بین پنجاه هزار و شصت هزار بیت داشت. فردوسی آن را در شش یا هفت جلد برای سلطان محمود فرستاد. به گفته خود فردوسی سلطان محمود به شاهنامه نگاه هم نکرد و پاداشی را که مورد انتظار فردوسی بود برایش نفرستاد. از این واقعه تا پایان عمر، فردوسی بخشهای دیگری نیز به شاهنامه اضافه کرد که بیشتر به اظهار ناامیدی و امید به بخشش بعضی از اطرافیان سلطان محمود از جمله «سالار شاه» اختصاص دارد. آخرین اشاره فردوسی به سن خود یکی به حدود هشتاد سال است («کنون عمر نزدیک هشتاد شد/امیدم به یک باره بر باد شد») و یکی به هفتاد و شش سال («کنون سالم آمد به هفتاد و شش/غنوده همه چشم میشار فش»). 3 افسانههای درباره فردوسی? افسانههای فراوانی درباره فردوسی و شاهنامه وجود دارد که عمدتاً به علت اشتیاق مردم علاقهمند به فردوسی و خیالپردازی نقالان به وجود آمدهاند. بیشتر این افسانهها بهآسانی با استفاده از شواهد تاریخی یا با استفاده از اشعار شاهنامه رد میشوند. از این جملهاست قصه رفتن منبع پهلوی شاهنامه از تیسفون به حجاز و حبشه و هند بالاخره به ایران آمدنش به دست یعقوب لیث، قصه راه یافتن فردوسی به دربار سلطان محمود، مسابقه بدیههسرایی فردوسی با سه شاعر دربار غزنویان (عنصری، فرخی، و عسجدی)، قصههای سفر فردوسی به غزنه یا اقامتش در غزنه، قصه فرار او به بغداد، هند، طبرستان، یا قهستان پس از نوشتن هجونامه، قصه اهدا کردن شاهنامه به سلطان محمود به خاطر نیاز مالی برای تهیه جهیزیه برای دختر فردوسی، قصه فرستادن صلهای که سلطان محمود به فردوسی قول داده بودهاست به شکل پول نقره به جای طلا به پیشنهاد احمد بن حسن میمندی و بخشیدن آن صله به فقاعفروش و حمامی به دست فردوسی و پشیمانی سلطان محمود و همزمانی رسیدن صله طلا با با مرگ فردوسی. آثار فردوسی تنها اثری که ثابت شدهاست متعلق به فردوسی است متن خود شاهنامهاست (منهای بیتهایی که خود او به دقیقی نسبت دادهاست). آثار دیگری نیز به فردوسی نسبت داده شدهاست از جمله چند قطعه، رباعی، قصیده، و غزل که برخی محققان امروزی در این که شاعر آنها فردوسی باشد بسیار شک دارند و از جمله قصیدهها را سروده دوران صفویان میدانند (ریاحی 1380، ص 145). آثار دیگری نیز به فردوسی نسبت داده شدهاست که اکثراً مردود دانسته شدهاند. معروفترین آنها مثنویای به نام یوسف و زلیخا است که در مقدمه بایسنغری به فردوسی نسبت داده شدهاست. اما این فرض توسط بسیاری از معاصران رد شدهاست و از جمله مجتبی مینوی در سال 1355 هجری شمسی گوینده آن را «ناظم بیمایهای به نام شمسی» یافتهاست. محمدامین ریاحی این نسبت را از شرفالدین یزدی (که ریاحی او را «دروغپرداز» نامیدهاست) دانستهاست و حدس زدهاست که مقدمه بایسنغری را هم همین شخص نوشته باشد (ریاحی 1380، ص 151). یکی از آثار دیگر منسوب به فردوسی گرشاسبنامه است که مشخص شدهاست اثر اسدی طوسی است و چند دهه بعد از مرگ فردوسی سروده شدهاست. نوشته دیگری که به فردوسی نسبت داده شدهاست «هجونامه»ای علیه سلطان محمود است که به روایت نظامی عروضی صد بیت بودهاست و شش بیت از آن باقی ماندهاست. نسخههای مختلفی از این هجونامه وجود دارد که از 32بیت تا 160 بیت دارند. 4 وجود چنین هجونامهای را بعضی از محققین رد و بعضی تأیید کردهاند. از جمله محمود شیرانی با توجه به این که بسیاری از بیتهای این هجونامه از خود شاهنامه یا مثنویهای دیگر آمدهاند و بیتهای دیگرش نیز ضعیفاند نتیجه گرفتهاست که این هجونامه ساختگی است ولی محمدامین ریاحی با توجه به این که اشارهای به این هجونامه در شهریارنامه عثمان مختاری (مدّاح مسعود سوم غزنوی)، که قبل از چهار مقاله نظامی عروضی نوشته شدهاست، آمدهاست، وجود آن را مسلم دانستهاست. جالب این است که معروفترین بیت فردوسی که زیر آمدهاست و بعضی آن را از خود شاهنامه و بعضی از هجونامه دانستهاند نیز ممکن است از خود وی نباشد (خطیبی 1384، صص 19و 20): بسی رنج بردم در این سال سی عَجَم زنده کردم بدین پارسی دوستداران و مخالفان فردوسی در همان سالهای آغازین پس از مرگ فردوسی مخالفت با شاهنامه آغاز شد و عمدتاً به خاطر سیاستهای ضد ایرانی دربار بنی عباس و مدارس نظامیه ادامه یافت. از جمله سلطان محمود پس از فتح ری در سال 420قمری، مجدالدوله دیلمی را به خاطر خواندن شاهنامه سرزنش کردهاست (ریاحی 1380، ص 160). نویسندگانی نیز، از جمله عبدالجلیل رازی قزوینی که مانند فردوسی شیعه بودهاست، شاهنامه را «مدح گبرکان» دانستهاند (همین طور عطار نیشابوری) و خواندن آن را «بدعت و ضلالت». شاعران دیگری نیز، از فرخی سیستانی («گفتا که شاهنامه دروغ است سربهسر») و معزی نیشابوری («من عجب دارم ز فردوسی که تا چندان دروغ/از کجا آورد و بیهوده چرا گفت آن سمر») گرفته تا انوری («در کمال بوعلی نقصان فردوسی نگر/هر کجا آید شفا شهنامه گو هرگز مباش») ، احتمالاً به دلیل علاقه? ممدوحانشان به ردّ فردوسی، شاهنامه را دروغ، ناقص، یا بیارزش دانستهاند. با وجود بایکوتی که درباره فردوسی وجود داشتهاست و در نتیجه آن بسیاری از منابع نامی از فردوسی یا شاهنامه نیاوردهاند، در مناطقی که حکومت عباسیان در آنها نفوذ کمتری داشتهاست، از شبهقاره هند گرفته تا سیستان، آذربایجان، اران، و آسیای صغیر، کسانی از فردوسی یاد کردهاند یا او را ستودهاند 5 از جمله مسعود سعد سلمان گزیدهای از شاهنامه تهیه کرد و نظامی عروضی در اواسط قرن ششم هجری اولین شرح حال موجود از فردوسی را در چهار مقاله نوشت. در حدود سال620 قمری نیز خلاصهای از شاهنامه در شام به دست بنداری اصفهانی به عربی ترجمه شد. پس از حمله? مغول و انقراض عباسیان توجه به شاهنامه در محافل رسمی نیز افزایش یافت و از جمله حمدالله مستوفی در اوایل قرن هشتم هجری در دوران ایلخانان تصحیحی از شاهنامه بر اساس نسخههای مختلفی که یافته بود ارائه کرد. در دوران تیموریان نیز، در سال 829 قمری در هرات، به دستور شاهزاده? تیموری بایسنغر میرزا نسخه مصوری از شاهنامه تهیه شد و احتمالاً تعداد زیادی از روی آن نوشته شد. صفویان با توجه به این که خودشان مانند فردوسی شیعه و ایرانی بودند، توجه خاصی به فردوسی کردند که تا امروز ادامه یافتهاست. پس از انقلاب ایران در1357 علیه حکومت پادشاهی، بعضی انقلابیان به این فرض که فردوسی شاهدوست بودهاست یا شاهان را ستودهاست از او بد گفتهاند یا از شاهنامه انتقاد کردهاند. از محققان معاصر احمد شاملو نیز از شاهنامه انتقاد کردهاست که در پاسخ او عطاءالله مهاجرانی کتابی در دفاع از فردوسی و شاهنامه نوشت. فردوسیپژوهی پس از تلاش حمدالله مستوفی در تصحیح شاهنامه در قرن هشتم و شاهنامه بایسنغری در قرن نهم هجری، اولین تصحیح شاهنامه در کلکته صورت گرفت و بار اول به شکل ناقص در 1811میلادی (توسط ماثیو لمسدن) و بار دوم به طور کامل در 1829 (به تصحیح ترنر ماکان انگلیسی) منتشر شد. از مصححین بعدی شاهنامه میتوان از ژول مول فرانسوی، وولرس و لاندوئر هلندی، ی. ا. برتلس روس، نام برد. از مصححین ایرانی شاهنامه باید به عبدالحسین نوشین، مجتبی مینوی، محمد مختاری، و جلال خالقی مطلق و فریدون جنیدی اشاره کرد. به علت محبوبیت فردوسی، تحقیقات فراوانی درباره وی و شاهنامه منتشر شدهاست. ژول مول، تئودور نولدکه، سید حسن تقیزاده، هانری ماسه، فریتز ولف، عبدالحسین نوشین، محمد قزوینی، و ایرج افشار از جمله معروفترین محققین درباره فردوسی هستند. در میان شاهنامهپژوهان نامبرده استاد فریدون جنیدی را یکی از شاهنامهپژوهانی است که نه تنها چندین بار شاهنامه را ویرایش کرده تا ابیات افزوده را از آن زدوده باشد. بلکه با دیدی نو به شاهنامه نگریستهاست و داستانهای شاهنامه را با رویدادهای باستانی ایران زمین تطبیق دادهاست وی به داستانهای فردوسی به عنوان افسانه و اسطوره ننگریسته و آنها را رمز و راز و اسطوره دانستهاست. 6 چنانکه فردوسی میفرماید: تو این را دروغ و فسانه مدان بیکسان روشن زمانه مخوان هر آنچه که اندر خورد با خرد دگر بر ره رمز معنی برد مرگ وآرامگاه اولین منبعی که به سال مرگ فردوسی اشاره کردهاست مقدمه بایسنغری است که آن را در سال 416 هجری قمری آوردهاست. این مقدمه که امروز نامعتبر شناخته میشود به منبع دیگری اشاره نکردهاست. اکثر منابع همین تاریخ را از مقدمه بایسنغری نقل کردهاند، به جز تذکرة الشعراء (که آن هم بسیار نامعتبر است) که مرگ او را در 411 قمری آوردهاست. محمدامین ریاحی، با توجه به اشارههایی که فردوسی به سن و ناتوانی خود و آثار پیری کردهاست، نتیجه گرفتهاست فردوسی حتماً قبل از سال 411 مردهاست. پس از مرگ، جنازه فردوسی اجازه دفن در گورستان مسلمانان را نیافت و در باغ خود وی یا دخترش در طوس دفن شد. منابع مختلف علت دفن نشدن او در گورستان مسلمانان را به دلیل مخالفت یکی از دانشمندان متعصب طوس (چهار مقاله نظامی عروضی) دانستهاند. عطار نیشابوری در اسرارنامه این داستان را به شکل نماز نخواندن «شیخ اکابر، ابوالقاسم» بر جنازه فردوسی آوردهاست و حمدالله مستوفی در مقدمه? ظفرنامه این شخص را شیخ ابوالقاسم کُرّکانی دانستهاست که مریدان زیادی داشتهاست. در بعضی منابع دیگر نام این فرد «ابوالقاسم گرگانی» یا «جرجانی» نیز آمدهاست که احتمالاً مسخ نام کُرّکانی است. ریاحی انتساب این مسئله به کُرّکانی صوفی را تهمت دانستهاست و از آنجا که او در هنگام مرگ فردوسی حدود سی سال داشتهاست از نظر تاریخی نیز این مسئله را ناممکن گرفتهاست. از زمان دفن فردوسی آرامگاه او چندین بار ویران شد. در سال 1302 قمری به دستور میرزا عبدالوهاب خان شیرازی والی خراسان محل آرامگاه را تعیین کردند و ساختمانی آجری در آنجا ساختند. پس از تخریب تدریجی این ساختمان، انجمن آثار ملی به اصرار رئیس و نایبرئیسش محمدعلی فروغی و سید حسن تقیزاده متولی تجدید بنای آرامگاه فردوسی شد و با جمعآوری هزینه این کار از مردم (بدون استفاده از بودجه دولتی) که از 1304 هجری شمسی شروع شد، آرامگاهی ساختند که در 1313 افتتاح شد. این آرامگاه به علت نشست در1343 مجدداً تخریب شد تا بازسازی شود که این کار در 1437 پایان یافت(7) ادامه مطلب
تاریخ : چهارشنبه 04 دي 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 149
مردی که " شوق مهدی " را سرود شوق مهدی حاوی اشعاری پرشور از دانشمند عالی مقام و فقیه و محدث نامی، ملا محسن فیض کاشانی درباره حضرت ولی عصر(ع) است. ملا محسن فیض کاشانی از حکما و فیلسوفان و محدثین و عرفای نامدار دوره صفوی و از دانشمندان بزرگ شیعه است ملا محسن شاگرد ملاصدرای شیرازی و داماد بزرگ او بودهاست. در فقه و اصول و فلسفه و کلام و حدیث و تفسیر و شعر و ادب، توانا و در تمامی اینها و رشتههای دیگر آثار گرانقدری از خود به یادگار گذاردهاست. وی در طول 65 سال تحقیق و مطالعه نزدیک به دویست کتاب و رساله نفیس در علوم و متون مختلف نگاشت. اهم تألیفات فیض عبارتند از: تفسیر صافی، تفسیر اصفی و تفسیر مُصفّی در تفسیر، الوافی (در شرح کافی)، الشافی، المحجة البیضاء، فهرست علوم، دیوان اشعار (تعداد اشعار فیض به سیزده هزار بیت بالغ می شود.) و ده ها اثر گرانسنگ ایشان در کلام، عرفان، اخلاق، ادب و موضوعات دیگر، نشانگر روح پر تلاش و احاطه ایشان بر معارف اسلامی و علوم روز می باشد. از جمله آثار فیض می توان از "شوق مهدی" نام برد. اگرچه فیض کاشانی شاعر حرفه ای نبود و نمی خواسته از نظر شعری به پای شاعران بزرگ برسد ولی در عین حال اشعار او به ویژه شوق مهدی از لطف و حال و شور و شوق خاصی برخوردار است. فیض کاشانی درکتاب شوق مهدی به تضمین غزلیات حافظ پرداخته است. کتاب دارای سه بخش است: بخش اول شامل سه مقدمه، یک پیشگفتار و مباحثی چون شوق مهدی و نظری اجمالی درباره آن، بامداد روشن در افقی نورانی، غیبت امام زمان، مسئله طول عمر امام عصر(ع)، برنامه دولت مهدی، درونمایه مهدی موعود، سراینده شوق مهدی ملا فیض کاشانی، نگاهی به حافظ و غزلیات او، حافظ و قرآن، فیض و شوق مهدی،نگاهی به دیوان فیض و ... است که توسط استاد علی دوانی به نگارش درآمده است. بخش دوم متن شوق مهدی است که توسط ایشان تصحیح و تنظیم شده است. فیض کاشانی در مقدمه انگیزه سرودن اشعار شوق مهدی را چنین بیان می کند: 1. مرا در عنفوان شباب، شور و محبت امام زمان و شوق بقیه خلفای رحمان، قائم عترت و مهدی امت- سلام الله علیه و علی آبائه- در سر افتاد و شوقی عظیم به لقای کریم او در دل پدید آمد. نه تن را به مقصود راهی و نه جان را از صبر پناهی. به خاطر رسید که کاش کلمه ای چند موزون در وصف اشتیاق بودی، و مضنونی چند منظوم در شرح فراق رو نمودی، تا گاهی به انشاء آن زنگ غبار از دل زدودی. پس در اشعار فصحا گردیده، شعری که ناخنی بر دل زند و تاثیری در نفس کند نیافت، مگر بیتی از غزلهای حافظ شیرازی. با خود اندیشیدم که از نتایج افکار خود سخنی چند شکسته بسته فراهم آورم و با آن جواهر ناسفته علی وجه التضمین والاقتباس بیامیزم تا این را از آن زینتی من حیث الصوره و آن را از این رتبتی من حیث المعنی حاصل گردد. 2. شاید که در این ترکیب و تالیف شرح درد دل خود – کما ینبغی – درج توان کرد و قصه سوز جان – کما هو حق – بیان توانم نمود و به وسیله انشاء آن داد این غم جانکاه توان داد. اول بیت شوق مهدی به اقتباس از اولین بیت دیوان خواجه حافظ شیرازی چنین است: ألا یا أیّها المهدى، مدامَ الوصل ناوِلها كه در دوران هجرانت بسى افتاد مشكلها بخش پایانی کتاب، سه قصیده از سروده های فیض کاشانی است که به شیوه شاعران متقدم سروده شده است. قصیده اول در مبدا آفرینش ارواح ائمه هدی و قصه حضرت آدم و حواست. قصیده دوم در قائم بودن جهان به وجود امام زمان (ع) است و قصیده سوم بشارت به ظهور موعود و منقبت آن زبده می جودات است. فیض در این سه قصیده نغز مخصوصا قصیده نخست که در آن از آغاز آفرینش انسان و تطور و تکامل او تا پیدایش نبی اکرم و ائمه طاهرین (ع)، بر اساس احادیث معتبر اسلامی، سخن گفته، منتهای مهارت و استادی خود را به ثبوت رسانده است. فیض در این سه قصیده مضامین آیات قرآنی و عمده احادیث و روایات اسلامی را به کار گرفته و خصوصا در قصیده سوم علایم امام زمان و حالات و کارهای برجسته او را در زمان ظهور بیان کرده است. و اینک دو نمونه از غزل های فیض كاشانى: دل مىرود زدستم صاحب زمان خدا را بیرون خرام از غیب، طاقت نماند ما را اى كشتى ولایت، از غرق ده نجاتم باشد كه باز بینم، دیدار آشنا را اى صاحب هدایت، شكرانه ى ولایت از خوان وصل بنواز، مهجور بینوا را مست شراب شوقت، این نغمه مىسراید هاتِ الصبوح حیّوا، یا أیّها السّكارا ده روزه مهر گردون، افسانه است و افسون یك لحظه خدمت تو، بهتر زملك دارا آن كو شناخت قَدْرَت، هرگز نگشت محتاج این كیمیاى مهرت، سلطان كند گدا را آیینه ى سكندر، كى چون دل تو باشد با آفتاب تابان، نسبت كجا سها را در كوى حضرت تو، فیض ار گذر ندارد در بارگاه شاهان، ره نیست هر گدا را و دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم سیف و عصمت، علم و نصرت جمع كرد یار ما دین دارد و آن نیز هم از طفیل اوست كل كائنات گفتمت پیدا و پنهان نیز هم داستان در پرده می گویم ولی گفته خواهد شد به دستان نیز هم روزهای وصل معصومان گذشت بگذرد ایام هجران نیز هم اعتمادی نیست بر كار جهان بلكه بر گردون گردان نیز هم صبر كن ای فیض تا عصر امام دین قوی خواهد شد، ایمان نیز هم Aaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa فیض كاشانی ولادت ونسب محمد مشهور به ملامحسن و ملقب به فیض در چهاردهم ماه صفر سال 1007 ه. ق در یكی از معروف ترین خاندان های علم، عرفان و ادب، كه سابقه درخشان آنان به حدود چهار قرن می رسد دركاشان به دنیا آمد. پدرش رضی الدین شاه مرتضی فقیه، متكلم، مفسر و ادیب در كاشان حوزه تدریس داشته و از شاگردان ملا فتح الله كاشانی و ضیاء الدین محمد رازی بوده است. مادر او بانویی عالم و شاعر، دخترضیاء العرفا رازی( از علمان بزرگ شهر ری) بوده است. جد " فیض " ، تاج الدین شاه محمود فرزند ملا علی كاشانی، عالم و عارفی شاعر از ناموران زمان خویش در كاشان بوده و در آنجا مدفون است. دوران كودكی و تحصیلات ملا محسن ، چهارمین فرزند شاه مرتضی در دو سالگی پدر خود را از دست داد. از آن پس دایی و عمویش تعلیم و تربیت او و دیگر برادرانش را به عهده گرفتند و چون فیض از برادران خود باهوش تر بود مقدمات علوم دینی و بخش هایی از آن را تا سن بلوغ در كاشان نزد عمو و دایی اش نورالدین محمد فرا گرفت. بیست ساله بود كه با برادر بزرگش عبدالغفور برای ادامه تحصیل به اصفهان ، كه در آن روزگار پایتخت كشور و مركز تجمع علمای بزرگ و استادان ماهر در رشته های مختلف علوم اسلامی بود، رهسپار گردید و از این موقعیت مناسب كه در هیچ یك از شهرهای ایران و دیگر ممالك اسلامی یافت نمی شد بیشترین بهره ها و استفاده های علمی را برد. مشهورترین استادان و ناموران اجازه اجتهاد و نقل روایت فیض در اصفهان، ملا محمد تقی مجلسی، شیخ بهایی، در علوم فقه و حدیث و تفسیر و میرداماد، میرفندرسكی و ملا صدرا در فلسفه، عرفان و كلام بوده اند. پس ازآن ملا محسن با شنیدن خبر ورود سید ماجد بحرانی به شیراز، از اصفهان به آنجا رفت و مدت دو سال نزد ایشان به تكمیل علم حدیث و روایت پرداخت و از او نیز اجازه نقل روایت گرفت سپس به اصفهان بازگشت و بار دیگر در حلقه درس و بحث شیخ بهایی حاضر شد و از محضر وی استفاده های شایان برد. در این ایام بود كه فیض به بیت الله الحرام مشرف شد و پس از مراجعت از مكه به شهرهای دیگر ایران مسافرت كرد و از دانشمندان آن شهرها بهره برد تا زمانی كه ملاصدرا از شیراز به قم مهاجرت كرد و در كهك قم اقامت گزید. در این موقعیت كه ملاصدرا ریاضت و علم باطنی راشروع كرده بود ملامحسن و ملاعبدالرزاق لاهیجی به سویش شتافته، مدت هشت سال مونس تنهایی او بودند و در مصاحبت های شبانه روزی با استاد استفاده كامل معنوی می بردند. دراین دوران ملاصدرا دو دختر فاضل و عالم خود را به دو شاگردش ملامحسن و ملاعبدالرزاق تزویج كرد و آن دوشاگرد و داماد را به " فیض" و " فیاض" لقب داد. در همین زمان از سوی حاكم شیراز از ملاصدرا تقاضای مراجعت به شیراز شد. او این دعوت را پذیرفت. فیض نیز به همراه استاد و پدر همسرش به شیراز رفت و نزدیك به دو سال در آنجا ماند. بعد از این مدت او به كاشان بازگشت و به امر تدریس، تعلیم ، تبلیغ ، ترویج ، تالیف و تصنیف مشغول گردید و گاه در قمصر و كاشان با جمعی از دوستان نماز جمعه اقامه نمود. شاگردان معروف فیض: ملامحسن شاگردان فراوانی داشت. آنان علاوه بر استفاده های علمی و معنوی از او به كسب اجازه های اجتهاد و نقل حدیث نیزمفتخر گردیده بودند معروفترین شاگردان ایشان عبارتند از: 1- محمد مشهور به علم الهدی فرزند فیض كه از دوران كودكی تا پایان عمر نزد پدر حضور داشت و درتالیف و تصنیف كتب و رساله ها با او همكاری می كرد. علم الهدی از پدر چندین اجازه مختصر و طولانی دریافت نمود و خود او دارای آثارعلمی فراوان است . 2- احمد مشهور به معین الدین فرزند دیگر فیض كه اونیز در فقه و حدیث متبحر و دارای تألیفاتی بوده است. 3- محمد مؤمن فرزند عبدالغفور( برادر فیض): از فقیهان و مدرسان عصر خود كه در یكی از شهرهای مازندران به تعلیم و تدریس طلاب و محصلان علوم دینی اشتغال داشته است. 4- شاه مرتضی دوم: پسر برادر فیض و دو فرزند او به نامهای محمد هادی و نورالدین محمد كه هر سه از فاضلان عصر خود و دارای كتاب ورساله های متعدد بوده اند. 5- ضیاء الدین محمد: او فرزند حكیم نورالدین، دایی فیض است كه عالمی حكیم و عارفی دانشمند و شاعر بوده است. تألیفات نوشته های فیض در زمینه تفسیر قرآن، حدیث و روایت، كلام و عرفان، اخلاق و ادبیات به شرح زیر است : تفسیر صافی، الوافی، الشافی، النوادر، المحجة البیضاء، اصول العقائد، رساله علم الیقین، رسالة الحق الیقین، رساله عین الیقین، رساله الحق المبین، زاد السالك، دیوان قصاید، غزلیات و مثنویات . فیض در نظر بزرگان: درباره شخصیت وآثار فیض كاشانی نظرات و دیدگاه های گوناگونی از سوی علما و بزرگان هم عصر و بعد از او ابراز شده كه به نمونه هایی از آنها اشاره می شود. - محمد اردبیلی ( آن) علامه محقق و مدقق، جلیل القدر و عظیم الشأن و بلند مرتبه كامل، ادیب و متبحر در همه علوم است. - شیخ حر عاملی: محمد فرزند مرتضی مشهور به فیض كاشانی، فاضل، عالم ، ماهر، حكیم، متكلم، محدث، فقیه، محقق، شاعر و ادیب بود و نوشته های فراوانی است. - سید نعمت الله جزایری: استاد محقق ما ملامحمد محسن فیض كاشانی صاحب كتاب الوافی و دویست كتاب و رساله دیگر می باشد. - سید محمد باقر خوانساری: بر علما و بزرگان دینی پوشیده نیست كه فیض در فضل و فهم و خبره بودن در فروع و اصول دین و زیادی نوشته ها با عبارات و جملات زیبا و رسا ، سرآمد دیگر عالمان دین است. - محدث قمی: ... او در دانش وادب و زیادی معلومات و دانستنی ها و به كارگیری تعبیرات وعبارات نیكو درنوشته ها و احاطه كامل به علوم عقلی و نقلی مشهور است. - محدث نوری: از مشایخ علامه مجلسی، عالم با فضل و متبحر، محدث و عارف حكیم، ملامحسن فرزند شاه مرتضی مشهور به فیض كاشانی است. - علامه امینی: ..." فیض" علمدار فقاهت و پرچمدار حدیث و گلدسته رفیع فلسفه و معدن معارف دینی واسوه اخلاق بود. وفات: ملامحسن فیض كاشانی در سال 1091 ه.ق بعد از عمری تلاش در مكتب اهل بیت علیهم السلام دار فانی را وداع گفت www زندگی فیض فیلسوف الهی وفقیه نامی ملا محسن فیض كاشانی در شمار اعاظم فقها، حكما، مفسران، مصنفان و صاحبنظران اسلامی است. وی در همان عصر خویش چنین بوده و همه او را فقیهی نامدار وحكیم برجسته و محدثی پركار و مفسری صاحب نظر میدانسته، و از لحاظ ملكات نفسانی و خصال معنوی، ودوری از تعلقات جسمانی وعوارض مادی، از مردان كم نظیر، و یكی از مفاخر جهان تشیع و عالم اسلامی شمرده اند. از آن موقع تاكنون نیز دانشمندان ما او را بدین اوصاف برجسته و كمالات شایسته و مراتب فضل و دانش شناخته و شناسانده اند. او در عصری می زیسته است كه شخصیتهای بزرگ علمی و اسلامی امثال علامه نامی ملا محمد تقی مجلسی اول وفرزند نابغهاش ملا محمدباقر علامه مجلسی دوم مولف ”بحار الانوار“ و آقا حسین محقق خونساری، و محقق سبزواری، صاحب ”ذخیره“ در فقه و ملا عبد الرزاق لاهیجی، شیخ الاسلام قم ملا محمدطاهر قمی و شیخ حر عاملی صاحب ”وسائل الشیعه“ و ملا صالح مازندرانی مولف ”شرح اصول كافی“ و ملا خلیل قزوینی و غیره كه همه از فحول فقها و محدثین، یا حكما و مراجع شیعه بودند، در اصفهان و قم و خوانسارو مشهد وقزوین ودیگر شهرها وجود داشتند، مع الوصف”فیض“ جایگاه خود را در علم و فضل و انبوه تالیف و تصنیف حفظ كرد، و غیر از علامه مجلسی شهرت وی از همه بیشتر بود، و تا امروز نیز پایگاه او محفوظ مانده است. خاندان فیض : نامش محمد است ولی ”محسن“ خوانده میشود، لقب و تخلص شعریش نیز ”فیض“ بوده است. پدرش ” شاه مرتضی“ از علمای متنفذ و سرشناس و فضلی بسیار داشته است. برادرش نور الدین كاشانی هم از علمای اخباری و مولف كتاب ” مصفاه الاشباح“ در اخلاق و عجائب آفاق و شرح حال برادرش فیض، و پسر او محمد هادی شارح كتاب ” مفاتیح“ عمویش فیض، و برادر دیگرش ملا عبدالغفور، كه مردی فقیه بوده، و فرزند او محمد مومن شاگرد فاضل عموی خود و مدرس مدرسه اشرف مازندران (بهشهر) همگی از مردان علم و فضیلت و رجال نامی خاندان او می باشند. علم الهدی فرزند فیض نیز از دانشمندان بنام و شاگرد پدر و جد مادریش ملا صدرای شیرازی فیلسوف مشهور بوده، و خطی خوش داشته است. بسیاری از كتابهای پدرش را استنساخ كرده كه از جمله ” محجه البیضاء“ در سه جلد طبع اسلامیه به خط زیبای اوست. علم الهدی، علاوه خود نیز دارای آثار گرانقدری در فقه وحدیث و اخلاق است. از همه مشهورتر ” معادن الحكم“ یا ” مكاتیب الائمه“ است كه اخیرا در دو جلد انتشار یافته است. بدینگونه خاندان فیض قبل و بعد از وی ، یكی از خاندانهای بزرگ علمی شیعه بوده، كه تا عصر ما بسیاری از مردان دانش و فضیلت از آن برخاسته اند. اساتید فیض: ملامحسین فیض پس از اتمام تحصیلات و فرا گرفتن مبانی علوم در قم به منظور استفاضه از محضر سید ماجدین سید هاشم بحرانی به شیراز رفت و به فرا گرفتن علوم نقلی پرداخت همچنین به منظور کسب فیض و استفادهی بیشتر در زمرهی تلامیذ دانشمند گرانقدر ملاصدرا درآمد و به فرا گرفتن فلسفه و علم معقول پرداخت و نیز از محضر علمایی چون شیخ سلیمان ماحوزی، ملامحمد طاهر قمی مولا صالح مازندارانی، شیخ بهایی و مولا خلیل قزوینی و شیخ محمد فرزند صاحب معالم خوشهچینی کرد و سرانجام با کسب اجازه روایت از این بزرگواران صاحب کسوت شد. مراتب علمی فیض : محمد محسن فیض كاشانی دانشمند بلند آوازه اواخر عصر صفوی، و نویسنده متفكر و حكیم فقیه محدث مشهور قرن یازدهم هجری، در شهر مذهبی قم نشو و نما یافت. در همانجا مقدمات علوم را آموخت، و چون از ورود محدث بزرگوار سید ماجد بحرینی به شیراز آگاه شد، برای فرا گرفتن علم حدیث از محضر او، روانه شیراز گردید، و درحلقه درس آن سید عالیقدر به تكمیل علوم شرعی همت گماشت. فیض علاوه در شیراز نزد فیلسوف بزرگ و حكیم مشهور” صدر الدین شیرازی“ یا ” صدر المتالهین“ معروف به ” ملا صدرا“ علوم عقلی را فرا گرفت، و به افتخار دامادی او نائل گردید. گذشته از این دو بزرگوار”فیض“ در خدمت نابغه نامی شیخ بهاء الدین عاملی ( شیخ بهائی) ملا خلیل قزوینی ، شیخ محمد عاملی فرزند صاحب ” معالم“ و نوه شهید دوم، و ملا صالح مازندرانی كه همه از اعاظم فقها ودانشمندان شیعه بودند شرایط شاگردی بعمل آورد، و از آنان به دریافت اجازات علمی افتخار یافت. فیض در سایه هوش سرشار و نبوغ زاید الوصف واستعداد خدادادش در علوم و فنون عقلی و نقلی، و اصول و فروع مبانی شرعی به مقام عالی رسید، و در همه آنها مهارت كامل بهم رسانید.سپس به وطن خویش ”كاشان“ مراجعت نمود، و به درس و بحث و تالیف و تصنیف علوم و فنونی كه اندوخته بود یعنی فلسفه و كلام و حدیث وتفسیر و شعر و ادب اشتغال ورزید. به گفته دانشمند گرانمایه سید محمد باقر خوانساری دركتاب پر ارزش ” روضات الجنات“ فیض در مراتب معرفت و اخلاق و تطبیق ظواهر به بواطن، با ذوق وسلیقه خود، مانند ” غزالی“ بوده، وبسیاری از تصنیفات خودرا به روش او نوشته است. شاگردان فیض: فیض در طول زندگی خویش شاگردان متعددی داشته که گروهی از آنان، خود از علما و دانشمندان بزرگ ایران محسوب میشوند و از آن دست میتوان مولا ابوالحسن شریف فتونی عاملی اصفهانی مولف تفیسر مرآت الانوار و علامه مجلسی صاحب بحارالانوار و سید نعمت اله جزایری مولف انوارالنعمانیه را نامبرد که از او اجازه روایت داشتهاند. افکار فیض: افکار فیض را میتوان در چند موضوع کلی خلاصه کرد که پایه و بنیان تمامی آرا و عقاید اوست: 1. 1- او مانند گروه کثیری از دانشمندان با طایفه اصولیان مخالفت میورزیده و خود اخباری بوده است تا حدی که مورد حملهی برخی از علما و فقها منجمله شیخ احمد احسایی که او را اخباری صرف میدانست واقع شد. 2. 2- در فلسفه و کلام آراء فیض منطبق و موافق با عقاید استادش ملاصدر است، به همین جهت میتوان فیض را یکی از فلاسفه بزرگ و صاحب نظر اسلامی دانست. 3. 3- براساس پیروی از عقاید ملاصدرا و تاثر از فلسفه اشراق، فیض به عرفان و مقدمات تصوف توجه خاص مبذول داشته ولی در عین حال از رعایت اصول دین و اجرای فرامین مذهبی غافل نبوده و در همه حال به توصیهی زهد و تقوا و دل کندن از دنیای فانی و پرداختن به اموری که موجب رستگاری در سرای باقی است دسته یازیده، به همین لحاظ میتوان فیض را از جمله زهاد و پرهیزگاران بیرنگ و ریا محسوب و عقاید و آرا او را مخالف معتقدات بسیاری از متصوفه زمانش به شمار آورد. فیض و فیاض: چنانكه گفتیم فیض داماد ” صدر المتالهین شیرازی“ معروف به ” ملا صدرا“ فیلسوف عالیمقام نامدار است كه اثر گرانقدر وی ” اسفار اربعه“ در حكمت وفلسفه بی نیاز از هر گونه توصیف میباشد. ملا عبد الرزاق لاهیجی دانشمند و فیلسوف نامی نیز مانند فیض داماد ملا صدرا بوده وبه ”فیاض“ شهرت داشته است. مرحوم سید محمدباقر خوانساری در” روضات الجنات“ ضمن شرح حال ” فیاض“ مینویسد: لقب ” فیض“ و ” فیاض“ را صدر الدین شیرازی شخصا به دوشاگرد و دو داماد دانشمند خود داد كه تخلص شعری هر دو نیز بوده است. سپس از دانشمند نامور میرزا عبد الله اصفهانی مولف ” ریاض العلماء“ نقل میكند كه: 1. زن فیض به پدر شكایت نمود: لقب ” فیض“ كه لقب شوهر من است و مصدر می باشد، و دلالتی مثل "فیاض" ندارد. 2. ملا صدرا به دخترش فرمود: غم مخور كه لقب شوهر توچون مصدر است ، اصل فیض و حقیقت آن میباشد.فیض مطلق است و نیازی به قید ندارد. ”فیاض“ نیز مانند” فیض“ شاعر بوده( بعلاوه مقام عالی علمی كه داشته) دیوان او هم چاپ شده است. مولف ” روضات“ ذیل شرح حال فیض نیز ضمن اشاره به این موضوع و اینكه فیض و فیاض هر دو شاگرد و داماد ملا صدرا حكیم مشهور بوده اند، می نویسد: فیض این اشعار را ضمن نامه ای برای عبدالرزاق لاهیجی( كه گویا در قم میقیم بوده است) نوشت و ارسال داشت: قلم گرفتم و گفتم مگر دعا بنویسم تحیتی بسوی یار بی وفا بنویسم ز شكوه بانگ بر آمد مرا نویس دلم گفت به هیچ نامه نگنجی تو را كجا بنویسم دعا و شكوه بهم در نزاع و من متحیر كدام را ننویسم كدام را بنویسم اگر سر گله و شكوه واكنم ز تو هیهات دگر چها به لب آرم، دگر چها بنویسم مداد بحر و بیاض زمین وفا ننماید گهی كه نامه به سوی تو بی وفا بنویسم نه بحرماند و نه بر نه خشك ماند ونه تر اگر شكایت دل به مدعا بنویسم چو بر ذكای تو ام هست اعتماد هیچ نگویم ز مدعا نزنم دم همین دعا بنویسم نمی شود كه شكایت ز دست تو نكند فیض شكایتی به لب آرم ولی دعا بنویسم فیاض نیز پاسخ باجناق دانشمند خود را بدینگونه داد: اگر كه شكوه كنی و گر دعا بنویسی كه هر چه تو بنویسی به مدعا بنویسی چه شكوه تو، به است از هر چه بجز تست چه حاجتست كه زحمت كشی دعا بنویسی تو گر شمائل خوبی رقم كنی نتوانی كه هم كرشمه نگاری وهم دعا بنویسی كتاب درد دلم مشكل است مشكل مشكل اگر تو گوش كنی تا بر او چها بنویسی از آن بمن بنویسی تو نكته ای كه مبادا خدا نخواسته درد مرا دوا بنویسی مروتی كه نداری عجب ز خویش نداری كه خون بریزی و آنگاه خونبها بنویسی امید هست كه تحریك گوشه چشمی كند اشاره كه از بهر من شفا بنویسی تو را كه شیوه اخلاصم از قدیم عیان است بغیر شكوه بیجا به من چرا بنویسی قبول كرده ام ای دوست حرفها كه نگفتم مگر تو هم خط بطلان بما مضی بنویسی عجب ز طالع فیاض نا امید، ندارم كه در كتابت دشنام او دعا بنویسی روحیات فیض: فیض دانشمندی پركار و مردی گوشه گیر بوده و از آمیزش با خلق پرهیز داشته است. اگر چنین نبود نمی توانست آنهمه سرگرم عبادت و مطالعه باشد و دویست جلد كتاب در رشته های گوناگون بنویسد و از جمله فقط در فنون شعر پنچ دیوان داشته باشد. او در دیوان می گوید: بجز كتاب انیسی دلم نمی خواهد زهی انیس و زهی خامشی زهی صحت اگر اجل دهدم مهلت و خدا توفیق من و خدا و كتابی و گوشه خلوت هزار شكر كه كاری بخلق نیست مرا خدا پسند بود فیض را زهی همت انزوا طلبی فیض مانع از این نبوده است كه اعمال اجتماعی اسلامی و مراسم مذهبی و شعائر دینی از قبیل نماز جمعه و جماعت و نماز عیدها با مردم از وی فوت شود. او از اینكه بعضی از فضلا اجتماعات اسلامی را رها ساخته و ترك جمعه و جماعت كرده وباعث شده بودند مردم در انجام فرایض دینی و مراسم مذهبی كاهلی و سستی نشان دهند واز راه و رسم دینی رمیده گردند متاثر است، آنها را نمی بخشد، بلكه سخت نكوهش میكند. در ” شوق مهدی“ می گوید: گمرهان فضلا ترك جماعت كردند تا رمیدند ز رسم وره دین عامی چند جمعه و عید و مصلا همه را دربستند رهزن عام فریبی بد خوش نامی چند گوشه گیری او و دوری از خلق و اشتغال دائم به كار مطالعه وتالیف و تصنیف وفكر درباره مبدا و معاد و بی اعتباری سراب دنیا برای او حالت ثانوی شده بود. در ”شوق مهدی“ می گوید: نه همدمی نه رفیقی نه مژده وصلی بنال فیض كه جز ناله نیست دمسازم در عین حال فیض مردی زنده دل و دانشمندی باحال و از جذبه خاصی برخوردار بوده است. رو سوره یوسف خوان تا بشنوی از قرآن حقست حدیث عشق افسانه چرا باشد؟ شور و جذبه وجد وحال او كه در اكثر ابیات غزلیاتش دیده می شود او را پای بند به دنیا نكرده و از علم بعد از مرگ و بیوفائی دنیا منصرف نساخته بود. بلكه با همه شور وشوق وجذبه و عشق ا زدنیا و اهل دنیا وحشت داشته است. مسلمانان ره عقبی كدامست دلم از وحشت دنیا گرفتست فیض در اواخر عمر كه خسته وناتوان شده بود فقط یك آرزو داشت و آن فیض زیارت امام غائب بود كه اینهمه در فراق او می سوخت و می ساخت. اماما در فراقت شد هزاران رخنه در دینم بیا یك بار دیگر كن ز نو اسلام تلقینم به آن مستظهرم جانا كه دل ماوای تو گردد مرا روزی مباد آندم كه بی یاد تو بنشینم شب رحلت هم از بستر روم تا قصر حور العین اگر در صبح جان دادن تو باشی شمع بالینم از آن ترسم من بیدل كه پیش از روز وصل تو به تلخی ناگهان از تن بر آید جان شیرینم هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم هر گه كه یاد روی تو كردم جوان شدم روزی بود بفیض بگوید امام عصر خوش باش من به عفو گناهت ضمان شدم؟ وفات فیض: حكیم و فقیه نامی ملا محسن فیض كاشانی، پس ازیك عمر نسبتا طولانی و خدمات ارزنده علمی و دینی كه باید بیشتر روی انبوه تالیفات او تكیه نمود، سر انجام در همان كاشان شهر خود بسال 1091 هجری در سن 84 سالگی زندگانی را وداع گفت و روح بلند پروازش به عالم بقا بال و پر گشود. فیض در گورستان بیرون شهر مدفون گردید. مرقدش ازهمان زمان تا كنون زیارتگاه عموم اهالی ومسافران است.مدفن او هیچ قبه و بارگاهی ندارد زیرا فیض خود وصیت نموده است مرقد اورا از صورت معمول خارج نسازند، وبر روی آن قبه و بارگاه بنا نكنند. این هم دلیل دیگری بر عظمت روح وفكر آزاد آن فیلسوف الهی وفقیه نامی و مرد آزاده وبلند آوازه اسلام وتشیع است. نظر آنان كه نكردند بدین مشتی خاك الحق انصاف توان داد كه صاحب نظرند Rrr آثار فیض مختصری درباره ی فکر و آثار ملا محسن فیض کاشانی ملا محسن فیض کاشانی در طول 65 سال تحقیق و مطالعه، نزدیک به دویست کتاب و رساله نفیس در علوم و متون مختلف نگاشت. آثار او گنجینه ایست که کتابخانه ادب فارسی و علوم اسلامی را تا حد قابل توجهی بارور کرده است و بنا به قول محدث جزایری و صاحب قصص العلما، آثار فیض تا حدود بیشتر از دو صد جلد برآورد گردیده است. اما قبل از آنکه درباره ی آثار او بگوییم بد نیست کمی از تفکرات دینی ایشان را به شما معرفی کنیم. فیض نخست تحت تاثیر افكار فلسفی و عرفانی وعلوم عقلی قرار داشته واندیشه های فلسفی و عرفانی را كم و بیش در برخی از آثار خود آورده بود، وی سر انجام به فقه وحدیث بر اساس مسلك اخباری دل بست، و به گفته خودش وقت وفكر خود را درخدمت حدیث اهل بیت وقف نمود. در” شوق مهدی“ می گوید: فیض اگر آب حیات ابدی می طلبی منبعش پیروی سنت اهل البیت است مشكل خود به احادیث نبی كردم عرض كه به آن گفته خدا هر گرهی وا می كرد دیدم آنجا ز علوم نبوی شهری بود بر درش بود امامی كه سلونا می كرد داخل شهر شدم زان در و بحری دیدم كه ملك غوص در آن بحر تمنا می كرد از در و گوهر آن بحر گرفتم مشتی دل چو دید آن بفغان آمد و زد نا می كرد یا سبط رسول و قرآن ، فهم درست ایمان چو جمع شد معانی گویی بیان توان زد و در دیوانش كه چاپ شده است از جمله میگوید: ولای آل پیغمبر بود معراج روح من بجز این آسمانها آسمانی كرده ام پیدا بحبل الله مهر اهل بیت است اعتصام من برای نظم ایمان ریسمانی كرده ام پیدا سخنهای امیر المومنین دل میبرد از من ز اسرار حقایق ، دلستانی كرده ام پیدا جمال عالم آرایش، اگر پنهان شد از چشمم حدیثش راز جان گوش و زبانی كرده ام پیدا كلامش بوی حق بخشد ، مشام اهل معنی را ز گلزار الهی بوستانی كرده ام پیدا بخاك درگه آل نبی پی برده ام چون فیض برای خود ز جنت آستانی كرده ام پیدا از ایشان”وافی“ و ”صافی“ فقیهانرا بود كافی از این رو بهر عقبی نردبانی كرده ام پیدا و باز در دیوان می گوید: بیا بیا ز سخنهای فیض ، فیض ببر كه هر چه گفت ونوشت او ز كردگار گرفت ز پیش خویش نگوید، حدیث بنویسد كه در طریق ادب راه هشت و چار گرفت جالب است كه این سخنان حكیمی است كه عمری را در راه كسب فلسفه یونان وتصوف وعرفان طی كرده، و دوره كامل علوم عقلی را دیده است، تا اینكه به گفته خودش سر انجام به سرچشمه دانش واقعی یعنی احادیث نبوی و سخنهای امیر المومنین وگفتار ائمه معصومین رسیده، واز آن منبع پرفیض الهی سیراب گشته است. علت گرایش این دانشمند فارغ التحصیل علوم عقلی به احادیث واخبار دینی یكی این بوده كه در آن روزگار، رواج بازار فلسفه و تصوف و عرفان، متاع احادیث دینی و علوم شرعی را در تمام حوزه های علمی از رونق انداخته وكساد كرده بود. طلاب و اهل فضل به تحصیل فلسفه و عرفان فخر می فروختند و تعصب نشان می دادند، ودر همان حال حدیث واخبار را تحقیر می كردند ونسبت به آن رغبت چندانی نشان نمی دادند. دیگر اینكه ظهور یك دانشمند محدث بزرگ ایرانی بنام” محمد امین استر ابادی“ كه در مكه ومدینه می زیست با تالیف كتاب ” فوائد مدینه“ ضربت كوبنده ای به علوم بیگانه زد و پایه های حدیث و علوم دینی را از نومحكم ساخت. فیض چنانكه خود درپایان كتاب” الحق المبین“ می گوید در مكه معظمه دانشمند نامبرده را دیده وطریقه اورا پسندیده است. توجه خاص او به علوم شرعیه فیض خود در رساله ” انصاف“ كه در اواخر عمر به فارسی نگاشته است، از بعضی موضوعات كه دركتب او وجود داشته، و همان نیز دستاویز معترضان بوده است، عذر خواسته، و به عبارت بهتر خط بطلان بر آن كشیده است. وی در آغاز رساله مزبور می نویسد: 1. چنین گوید مهتدی به شاهراه مصطفی محسن بن مرتضی كه درعنفوان شباب چون از تفقه دردین و تحصیل بصیرت در اعتقادات وكیفیت عبادات به تعلیم ائمه معصومین (ع) آسودم،چنانچه در هیچ مسئله ای محتاج به تقلید غیر معصوم نبودم. بخاطر رسید كه در تحصیل معرفت اسرار دین و علوم راسخین نیز سعی نمایم، شاید نفس را كمال یابد. 2. لیكن چون عقل را راهی به آن نبود، نفس را در آن پایه ایمان كه بود، دری نمی گشود، و صبر بر جهالتم نداشت، وعلی الدوام مرا رنجه می داشت. 3. بنا بر این چندی در مطالعه مجادلات متكلمین خوض نمودم، و به آلت جهل در ازالت جهل ساعی بودم. طریق مكالمات متفلسفین( مدعیان فلسفه دانی) را نیز پیمودم، و یك چند بلند پروازیهای متصوفه را در اقاویل ایشان دیدم، ویك چند دررعونت( حماقت) های ” من عندیین“ گردیدم. تا آنكه گاهی درتلخیص سخنان طوائف اربع، كتب و رسائل می نوشتم( چند سطر بعد عربی است كه خلاصه آن چنین است): بدون اینكه همه را تصدیق كرده باشم، یا همه را تایید كنم، بلكه مطالب آنها را نقل كردم، و بر سبیل تمرین مطالبی نوشتم. 4. ازمجموع گفتار آنهاچیزی كه عطش مرا فرو نشاند، یا بیماریم را درمان كند نیافتم، تا جائیكه برخویشتن ترسیدم. پس به خدا پناه بردم تا مرا به حقیقت نائل گرداند، و به گفته امیر مومنان علیه السلام كه میفرماید: خدایا مرا از اینكه نظرم را در آنچه نهایت آن دیده نمی شود، و فكر به آن نمی رسد، نگاه دار به درگاه خدا نالیدم و سرنوشت خودرا به ذات مقدسش سپردم. 5. خدای مهربان نیز به بركت دین پایدارش مرا رهنمون گردید تا دراسرار قرآن مجید واحادیث سرور انبیاء صلوات الله علیهم اجمعین، درست بیندیشم، و بقدر حوصله و درجه ایمانم ا زقرآن و حدیث چیزها بمن آموخت. 6. دلم اطمینان یافت، ووسوسه شیطان را از من دور كرد.خدا را شكر به حقیقت آن نائل گردیدم. تالیفات فیض: یكی از امتیازات زندگی این دانشمند بزرگ توفیقی است كه او مانند هم عصرش علامه مجلسی در تالیف و تصنیف و نشر آثار پر ارج فكری و قلمی یافت و نام او را بر زبان خاص وعام جاری ساخت و با حروف برجسته در تاریخ به یادگار گذارد. فیض در تمام رشته های علمی از معقول و منقول و فروع و اصول و شعر و ادب و اخلاق كتاب دارد. درفلسفه و كلام (عقاید ومذاهب) تفسیر، حدیث، فقه ، اصول و عرفان هركدام چندین كتاب و بعضی از كتابها در چندین جلد به رشته تحریر كشیده است. و همگی از آثار نفیس و پر ارزش اسلامی است. فیض مانند مجلسی اول و دوم تالیفات خودرا به دو زبان عربی وفارسی نگاشته كه البته قسمت عمده آن عربی است. زیرا مربوط به صنف خاص یعنی اهل علم میباشد بقول خودش: ”وافی“ و ” صافی“ فقیهان را بود كافی از این دو بهر عقبی، نردبانی كرده ام پیدا محدث نامی سید نعمت الله جزائری دركتاب ” مقامات“ تالیفات فیض را بالغ بر دویست جلد دانسته است كه اگر به قطع وزیری فرضا هر جلدی چهار صد صفحه چاپ شود سر به پانصد جلد كتاب میزند. ازمیان انبوه آثار فكری و قلمی او به ذكر چند كتاب مبادرت می ورزیم، و توجه خوانندگان محترم را به میزان كوشش ورنج این بزرگ مرد علم ودین ، معطوف می داریم. 1. 1 - كتاب”وافی“ مشتمل بر احادیث چهار كتاب معتبر حدیث شیعه ( كتب اربعه) و توضیح و حل مشكلات وتفسیرآیات آنها. این كتاب چهارده جلد بوده كه در سه جلد بزرگ به قطع رحلی و چاپ سنگی بطبع رسیده است، و اگر به صورت روز و به قطع وزیری چاپ شود، شاید بیش از سی جلد باشد. 2. 2 - ”شافی“ خلاصه ای است از كتاب ”وافی“ سابق الذكر كه آن نیز چندین جلد خواهد بود. 3. 3- نوادر- درجمع احادیثی كه در كتب معتبر چهار گانه شیعه ذكر نشده است. 4. 4 - المعارف- در اصول اعتقادی بر اساس كتاب وسنت. 5. 5 - نخبه- در خلاصه احكام شریعت اسلام وسنن و آداب ومكارم اخلاق و صفات ناستوده. 6. 6 - الحقایق- مشتمل بر دسته بندی روایات معتبر در اسرار دین و شئون مختلف زندگی و جهات اخلاقی، اخیرا چاپ شده است. 7. 7-8-9- عین الیقین،حق الیقین،علم الیقین، درفلسفه وكلام، هر سه چاپ شده است. 8. 10-11-12- صافی، اصفی، مصفی، هر سه در تفسیر قرآن مجید، چاپ شده است. 9. 13) الحق المبین- در كیفیت تفقه در دین- به پیوست ” الاصول الاصلیه“ چاپ شده است. 10. 14) بشاره الشیعه- و اثبات اینكه فرقه ناجیه، طایفه شیعه است. 11. 15) اللب- گفتاری مختصر درباره حدوث عالم، كلام وفلسفه. 12. 16) اللباب- اشاره به چگونگی علم خداوند به اشیاء ، قبل از ایجاد و بعد از آن. 13. 17) سفینه النجاه- در بیان ماخذ احكام فقهی و انتقاد ا زروش علمای اصول- چاپ شده است. 14. 18) مفاتیح الشرایع- بهترین متن فقهی بر اساس مشرب اخباری است. این كتاب اخیرا چاپ شده است، واز همان عصر مولف وقرون بعدی، توسط اعاظم فقها ومجتهدین شیعه، شرح شده است. بهترین شرح آن به قلم سر آمد مجتهدین شیعه درسده دوازدهم هجری، آقا محمد باقر اصفهانی مشهور به ” وحید بهبهانی“ است. 15. 19) معتصم الشیعه- نیز در احكام شریعت مقدسه است. 16. 20) الاصناف- در بیان طریق حصول علم به اسرار دین. 17. 21) منتخب رسائل اخوان الصفا- در فلسفه و علوم عقلی. 18. 22) تشریح عالم- در هیئت ونجوم. 19. 23) منتخب ابواب فتوحات مكیه- در عرفان و تصوف از محیی الدین ابن العربی. 20. 24) فهرست العلوم- مختصری راجع به كلیه علوم عقلی و نقلی. 21. 25) منهاج النجاه- در بیان علمی كه فراگرفتن آن بر هر فرد مرد و زن مسلمان لازم است. 22. 26) اربعین- در فضائل گوناگون حضرت امیر المومنین(ع) 23. 27) انوار الحكمه- مختصر علم الیقین، با مطالب تازه فلسفی كه بر آن افزوده است. 24. 28) المحجه البیضاء- تلخیص احیاء العلوم غزالی با حذف مطالب غیر لازم آن ، و افزودن روایات ائمه اهل بیت بجای احادیث سنیان. این كتاب پر ارج دو بار در سه جلد و هشت جلد چاپ شده است. 25. 29) نقد الاصول- ملخص علم اصول فقه و انتقاد از آن. 26. 30) الاصول الاصلیه- در ماخذ احكام شریعت، بر اساس آیات و اخبار، چاپ شده است. 27. 31) الفت نامه- در تحكیم پیوند دوستی میان اهل ایمان. 28. 32) منتخب مثنوی- جلال الدین بلخی- ملای روم 29. 33) منتخب غزلیات وی در دیوان شمس تبریزی. 30. 34) شرح صحیفه سجادیه- به نحو ایجاز. 31. 35) گلزار قدس- دیوان شعر – مناجات با خدایتعالی، سرزنش نفس، اظهار اشتیاق، نصایح و حكم، غزلیات، رباعیات، قصاید و مراثی و قطعات. 32. 36) مثنویات بنام سلسبیل و تسنیم. 33. 37) شوق الجمال. 34. 38) شوق المهدی( همین كتاب). 35. 39) شوق العشق. 36. 40) دهر پر آشوب. 37. 41) آب زلال. 38. 42) شرح الصدر- شرح زندگی او بقلم خودش. 39. 43) رساله در كلیه تالیفات خود با تاریخ اتمام هر یك از آنها. 40. 44) كلمات مكنونه- در ریشه های علوم اهل معرفت- چاپ شده است. 41. 45) كلمات طریقه- راجع به اقسام مردم از لحاظ گفتار ورفتار. 42. 46) كلمات مخزونه- در علوم اهل معرفت وآرای آنها. 43. 47) كلمات مضنونه- در توحید و یگانگی خداوند و مراتب آن. 44. 48) منتخب الاوراد- در اذكاری كه در شب و روز و هفته وماه و سال تكرار میشود. 45. 49) خلاصه الاذكار- اذكاری كه برای هر كاری و هر وقت و هر حادثه رسیده است. 46. 50) جلاء القلوب- در انواع اذكار قلب و مهمترین امری كه در اشاره به مهمات در اعمال و اوراد شرعی وارد شده است. 47. 51) قره العیون- در مراتب توحید و ایمان به خدا- به ترتیبی بهتر از كلمات مضنونه. 48. 52) ابواب الجنان- در اثبات وجود عینی نما زجمعه درزمان غیبت امام زمان. 49. 53) شرائط الایمان- تحقیق پیرامون نفی ایمان وكفر و مراتب هر یك. 50. 54) التطهیر- در تهذیب اخلاق و تطهیر باطن. 51. 55) میزان القیامه- راجع به محاسبات جهان دیگر. 52. 56) مرآت الاخره- در شناخت سرای دیگر. 53. 57) المشواق- در كشف معانی و حقایق از لباس استعارات برای تفهیم محبت خدا و انس به ذات مقدس او. 54. 58) تهییج الشوق لاهل الذوق. 55. 59) راه صواب- در علل و موجبات اختلاف مذاهب و تعیین مذهب حق. 56. 60) شهاب ثاقب- در وجوب نماز جمعه در زمان غیبت امام عصر (ع). 57. 61) اسرار الصلوه- چاپ شده است. 58. 62) آئینه شاهی- نیز چاپ شده است. آنچه مایه تاسف است دانشمند بزرگوار مرحوم سید محمد باقر خوانساری در كتاب گرانقدر ” روضات الجنات“ در حاشیه شرح حال فیض مینویسد: در یكی از سفینه های معتبر دیدم نوشته بود: 1. موریانه به صندوق محتوی كتب مرحوم فیض رخنه كرد و تمام اوراق و كتابها را خورد، جز قطعه پوستی كه این رباعی بر آن مسطور بوده است: علمی كه حقیقی است در سینه بود در سینه بود هرآنچه درسی نبود صد خانه تو را كتاب، سودی نكند باید كه كتابخانه در سینه بود اگر این كتابها آثار قلمی و تالیفات خود قیض بوده است، باید گفت: افسوس كه قسمتی از بهترین افكار علمی فیض درحكمت و فقه و حدیث و تفسیر و شعر و ادب وعلوم دیگر، از میان رفته، و مانند اشباه و نظائر خود جامعه اسلامی بلكه اجتماع بشری از آن محروم شده است. Z ادامه مطلب
تاریخ : چهارشنبه 04 دي 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 1494
فیض کا شانی ولادت ونسب محمد مشهور به ملامحسن و ملقب به فیض در چهاردهم ماه صفر سال 1007 ه. ق در یكی از معروف ترین خاندان های علم، عرفان و ادب، كه سابقه درخشان آنان به حدود چهار قرن می رسد دركاشان به دنیا آمد. پدرش رضی الدین شاه مرتضی فقیه، متكلم، مفسر و ادیب در كاشان حوزه تدریس داشته و از شاگردان ملا فتح الله كاشانی و ضیاء الدین محمد رازی بوده است. مادر او بانویی عالم و شاعر، دخترضیاء العرفا رازی( از علمان بزرگ شهر ری) بوده است. جد " فیض " ، تاج الدین شاه محمود فرزند ملا علی كاشانی، عالم و عارفی شاعر از ناموران زمان خویش در كاشان بوده و در آنجا مدفون است. دوران كودكی و تحصیلات ملا محسن ، چهارمین فرزند شاه مرتضی در دو سالگی پدر خود را از دست داد. از آن پس دایی و عمویش تعلیم و تربیت او و دیگر برادرانش را به عهده گرفتند و چون فیض از برادران خود باهوش تر بود مقدمات علوم دینی و بخش هایی از آن را تا سن بلوغ در كاشان نزد عمو و دایی اش نورالدین محمد فرا گرفت. بیست ساله بود كه با برادر بزرگش عبدالغفور برای ادامه تحصیل به اصفهان ، كه در آن روزگار پایتخت كشور و مركز تجمع علمای بزرگ و استادان ماهر در رشته های مختلف علوم اسلامی بود، رهسپار گردید و از این موقعیت مناسب كه در هیچ یك از شهرهای ایران و دیگر ممالك اسلامی یافت نمی شد بیشترین بهره ها و استفاده های علمی را برد. مشهورترین استادان و ناموران اجازه اجتهاد و نقل روایت فیض در اصفهان، ملا محمد تقی مجلسی، شیخ بهایی، در علوم فقه و حدیث و تفسیر و میرداماد، میرفندرسكی و ملا صدرا در فلسفه، عرفان و كلام بوده اند. پس ازآن ملا محسن با شنیدن خبر ورود سید ماجد بحرانی به شیراز، از اصفهان به آنجا رفت و مدت دو سال نزد ایشان به تكمیل علم حدیث و روایت پرداخت و از او نیز اجازه نقل روایت گرفت سپس به اصفهان بازگشت و بار دیگر در حلقه درس و بحث شیخ بهایی حاضر شد و از محضر وی استفاده های شایان برد. در این ایام بود كه فیض به بیت الله الحرام مشرف شد و پس از مراجعت از مكه به شهرهای دیگر ایران مسافرت كرد و از دانشمندان آن شهرها بهره برد تا زمانی كه ملاصدرا از شیراز به قم مهاجرت كرد و در كهك قم اقامت گزید. در این موقعیت كه ملاصدرا ریاضت و علم باطنی راشروع كرده بود ملامحسن و ملاعبدالرزاق لاهیجی به سویش شتافته، مدت هشت سال مونس تنهایی او بودند و در مصاحبت های شبانه روزی با استاد استفاده كامل معنوی می بردند. دراین دوران ملاصدرا دو دختر فاضل و عالم خود را به دو شاگردش ملامحسن و ملاعبدالرزاق تزویج كرد و آن دوشاگرد و داماد را به " فیض" و " فیاض" لقب داد. در همین زمان از سوی حاكم شیراز از ملاصدرا تقاضای مراجعت به شیراز شد. او این دعوت را پذیرفت. فیض نیز به همراه استاد و پدر همسرش به شیراز رفت و نزدیك به دو سال در آنجا ماند. بعد از این مدت او به كاشان بازگشت و به امر تدریس، تعلیم ، تبلیغ ، ترویج ، تالیف و تصنیف مشغول گردید و گاه در قمصر و كاشان با جمعی از دوستان نماز جمعه اقامه نمود خاندان فیض پدرش ” شاه مرتضی“ از نامش محمد است ولی ”محسن“ خوانده میشود، لقب و تخلص شعریش نیز ”فیض“ بوده است علمای متنفذ و سرشناس و فضلی بسیار داشته است. برادرش نور الدین كاشانی هم از علمای اخباری و مولف كتاب ” مصفاه الاشباح“ در اخلاق و عجائب آفاق و شرح حال برادرش فیض، و پسر او محمد هادی شارح كتاب ” مفاتیح“ عمویش فیض، و برادر دیگرش ملا عبدالغفور، كه مردی فقیه بوده، و فرزند او محمد مومن شاگرد فاضل عموی خود و مدرس مدرسه اشرف مازندران (بهشهر) همگی از مردان علم و فضیلت و رجال نامی خاندان او می باشند. علم الهدی فرزند فیض نیز از دانشمندان بنام و شاگرد پدر و جد مادریش ملا صدرای شیرازی فیلسوف مشهور بوده، و خطی خوش داشته است. بسیاری از كتابهای پدرش را استنساخ كرده كه از جمله ” محجه البیضاء“ در سه جلد طبع اسلامیه به خط زیبای اوست. علم الهدی، علاوه خود نیز دارای آثار گرانقدری در فقه وحدیث و اخلاق است. از همه مشهورتر ” معادن الحكم“ یا ” مكاتیب الائمه“ است كه اخیرا در دو جلد انتشار یافته است. بدینگونه خاندان فیض قبل و بعد از وی ، یكی از خاندانهای بزرگ علمی شیعه بوده، كه تا عصر ما بسیاری از مردان دانش و فضیلت از آن برخاسته اند. اساتید فیض: ملامحسین فیض پس از اتمام تحصیلات و فرا گرفتن مبانی علوم در قم به منظور استفاضه از محضر سید ماجدین سید هاشم بحرانی به شیراز رفت و به فرا گرفتن علوم نقلی پرداخت همچنین به منظور کسب فیض و استفادهی بیشتر در زمرهی تلامیذ دانشمند گرانقدر ملاصدرا درآمد و به فرا گرفتن فلسفه و علم معقول پرداخت و نیز از محضر علمایی چون شیخ سلیمان ماحوزی، ملامحمد طاهر قمی مولا صالح مازندارانی، شیخ بهایی و مولا خلیل قزوینی و شیخ محمد فرزند صاحب معالم خوشهچینی کرد و سرانجام با کسب اجازه روایت از این بزرگواران صاحب کسوت شد مراتب علمی فیض محمد محسن فیض كاشانی دانشمند بلند آوازه اواخر عصر صفوی، و نویسنده متفكر و حكیم فقیه محدث مشهور قرن یازدهم هجری، در شهر مذهبی قم نشو و نما یافت. در همانجا مقدمات علوم را آموخت، و چون از ورود محدث بزرگوار سید ماجد بحرینی به شیراز آگاه شد، برای فرا گرفتن علم حدیث از محضر او، روانه شیراز گردید، و درحلقه درس آن سید عالیقدر به تكمیل علوم شرعی همت گماشت. فیض علاوه در شیراز نزد فیلسوف بزرگ و حكیم مشهور” صدر الدین شیرازی“ یا ” صدر المتالهین“ معروف به ” ملا صدرا“ علوم عقلی را فرا گرفت، و به افتخار دامادی او نائل گردید. گذشته از این دو بزرگوار”فیض“ در خدمت نابغه نامی شیخ بهاء الدین عاملی ( شیخ بهائی) ملا خلیل قزوینی ، شیخ محمد عاملی فرزند صاحب ” معالم“ و نوه شهید دوم، و ملا صالح مازندرانی كه همه از اعاظم فقها ودانشمندان شیعه بودند شرایط شاگردی بعمل آورد، و از آنان به دریافت اجازات علمی افتخار یافت. فیض در سایه هوش سرشار و نبوغ زاید الوصف واستعداد خدادادش در علوم و فنون عقلی و نقلی، و اصول و فروع مبانی شرعی به مقام عالی رسید، و در همه آنها مهارت كامل بهم رسانید.سپس به وطن خویش ”كاشان“ مراجعت نمود، و به درس و بحث و تالیف و تصنیف علوم و فنونی كه اندوخته بود یعنی فلسفه و كلام و حدیث وتفسیر و شعر و ادب اشتغال ورزید. به گفته دانشمند گرانمایه سید محمد باقر خوانساری دركتاب پر ارزش ” روضات الجنات“ فیض در مراتب معرفت و اخلاق و تطبیق ظواهر به بواطن، با ذوق وسلیقه خود، مانند ” غزالی“ بوده، وبسیاری از تصنیفات خودرا به روش او نوشته است. شاگردان فیض: فیض در طول زندگی خویش شاگردان متعددی داشته که گروهی از آنان، خود از علما و دانشمندان بزرگ ایران محسوب میشوند و از آن دست میتوان مولا ابوالحسن شریف فتونی عاملی اصفهانی مولف تفیسر مرآت الانوار و علامه مجلسی صاحب بحارالانوار و سید نعمت اله جزایری مولف انوارالنعمانیه را نامبرد که از او اجازه روایت داشتهاندملامحسن شاگردان فراوانی داشت. آنان علاوه بر استفاده های علمی و معنوی از او به كسب اجازه های اجتهاد و نقل حدیث نیزمفتخر گردیده بودند معروفترین شاگردان ایشان عبارتند از: 1- محمد مشهور به علم الهدی فرزند فیض كه از دوران كودكی تا پایان عمر نزد پدر حضور داشت و درتالیف و تصنیف كتب و رساله ها با او همكاری می كرد. علم الهدی از پدر چندین اجازه مختصر و طولانی دریافت نمود و خود او دارای آثارعلمی فراوان است . 2- احمد مشهور به معین الدین فرزند دیگر فیض كه اونیز در فقه و حدیث متبحر و دارای تألیفاتی بوده است. 3- محمد مؤمن فرزند عبدالغفور( برادر فیض): از فقیهان و مدرسان عصر خود كه در یكی از شهرهای مازندران به تعلیم و تدریس طلاب و محصلان علوم دینی اشتغال داشته است. 4- شاه مرتضی دوم: پسر برادر فیض و دو فرزند او به نامهای محمد هادی و نورالدین محمد كه هر سه از فاضلان عصر خود و دارای كتاب ورساله های متعدد بوده اند. 5- ضیاء الدین محمد: او فرزند حكیم نورالدین، دایی فیض است كه عالمی حكیم و عارفی دانشمند و شاعر بوده است. افکار فیض: افکار فیض را میتوان در چند موضوع کلی خلاصه کرد که پایه و بنیان تمامی آرا و عقاید اوست: 1. 1- او مانند گروه کثیری از دانشمندان با طایفه اصولیان مخالفت میورزیده و خود اخباری بوده است تا حدی که مورد حملهی برخی از علما و فقها منجمله شیخ احمد احسایی که او را اخباری صرف میدانست واقع شد. 2. 2- در فلسفه و کلام آراء فیض منطبق و موافق با عقاید استادش ملاصدر است، به همین جهت میتوان فیض را یکی از فلاسفه بزرگ و صاحب نظر اسلامی دانست. 3- براساس پیروی از عقاید ملاصدرا و تاثر از فلسفه اشراق، فیض به عرفان و مقدمات تصوف توجه خاص مبذول داشته ولی در عین حال از رعایت اصول دین و اجرای فرامین مذهبی غافل نبوده و در همه حال به توصیهی زهد و تقوا و دل کندن از دنیای فانی و پرداختن به اموری که موجب رستگاری در سرای باقی است دسته یازیده، به همین لحاظ میتوان فیض را از جمله زهاد و پرهیزگاران بیرنگ و ریا محسوب و عقاید و آرا او را مخالف معتقدات بسیاری از متصوفه زمانش به شمار آوردملامحسن شاگردان فراوانی داشت. آنان علاوه بر استفاده های علمی و معنوی از او به كسب اجازه های اجتهاد و نقل حدیث نیزمفتخر گردیده بودند معروفترین شاگردان ایشان عبارتند از: 1- محمد مشهور به علم الهدی فرزند فیض كه از دوران كودكی تا پایان عمر نزد پدر حضور داشت و درتالیف و تصنیف كتب و رساله ها با او همكاری می كرد. علم الهدی از پدر چندین اجازه مختصر و طولانی دریافت نمود و خود او دارای آثارعلمی فراوان است . 2- احمد مشهور به معین الدین فرزند دیگر فیض كه اونیز در فقه و حدیث متبحر و دارای تألیفاتی بوده است. 3- محمد مؤمن فرزند عبدالغفور( برادر فیض): از فقیهان و مدرسان عصر خود كه در یكی از شهرهای مازندران به تعلیم و تدریس طلاب و محصلان علوم دینی اشتغال داشته است. 4- شاه مرتضی دوم: پسر برادر فیض و دو فرزند او به نامهای محمد هادی و نورالدین محمد كه هر سه از فاضلان عصر خود و دارای كتاب ورساله های متعدد بوده اند. 5- ضیاء الدین محمد: 1. او فرزند حكیم نورالدین، دایی فیض است كه عالمی حكیم و عارفی دانشمند و شاعر بوده است 2. تالیفات فیض نوشته های فیض در زمینه تفسیر قرآن، حدیث و روایت، كلام و عرفان، اخلاق و ادبیات به شرح زیر است : تفسیر صافی، الوافی، الشافی، النوادر، المحجة البیضاء، اصول العقائد، رساله علم الیقین، رسالة الحق الیقین، رساله عین الیقین، رساله الحق المبین، زاد السالك، دیوان قصاید، غزلیات و مثنویات روحیات فیض فیض دانشمندی پركار و مردی گوشه گیر بوده و از آمیزش با خلق پرهیز داشته است. اگر چنین نبود نمی توانست آنهمه سرگرم عبادت و مطالعه باشد و دویست جلد كتاب در رشته های گوناگون بنویسد و از جمله فقط در فنون شعر پنچ دیوان داشته باشد. او در دیوان می گوید: انزوا طلبی فیض مانع از این نبوده است كه اعمال اجتماعی اسلامی و مراسم مذهبی و شعائر دینی از قبیل نماز جمعه و جماعت و نماز عیدها با مردم از وی فوت شود. او از اینكه بعضی از فضلا اجتماعات اسلامی را رها ساخته و ترك جمعه و جماعت كرده وباعث شده بودند مردم در انجام فرایض دینی و مراسم مذهبی كاهلی و سستی نشان دهند واز راه و رسم دینی رمیده گردند متاثر است، آنها را نمی بخشد، بلكه سخت نكوهش میكند. در ” شوق مهدی“ می گوید: گوشه گیری او و دوری از خلق و اشتغال دائم به كار مطالعه وتالیف و تصنیف وفكر درباره مبدا و معاد و بی اعتباری سراب دنیا برای او حالت ثانوی شده بود. در ”شوق مهدی“ می گوید: نه همدمی نه رفیقی نه مژده وصلی بنال فیض كه جز ناله نیست دمسازم در عین حال فیض مردی زنده دل و دانشمندی باحال و از جذبه خاصی برخوردار بوده است. رو سوره یوسف خوان تا بشنوی از قرآن حقست حدیث عشق افسانه چرا باشد؟ شور و جذبه وجد وحال او كه در اكثر ابیات غزلیاتش دیده می شود او را پای بند به دنیا نكرده و از علم بعد از مرگ و بیوفائی دنیا منصرف نساخته بود. بلكه با همه شور وشوق وجذبه و عشق ا زدنیا و اهل دنیا وحشت داشته است. مسلمانان ره عقبی كدامست دلم از وحشت دنیا گرفتست فیض در اواخر عمر كه خسته وناتوان شده بود فقط یك آرزو داشت و آن فیض زیارت امام غائب بود كه اینهمه در فراق او می سوخت و می ساخت. آثار فیض مردی که " شوق مهدی " را سرود شوق مهدی حاوی اشعاری پرشور از دانشمند عالی مقام و فقیه و محدث نامی، ملا محسن فیض کاشانی درباره حضرت ولی عصر(ع) است. ملا محسن فیض کاشانی از حکما و فیلسوفان و محدثین و عرفای نامدار دوره صفوی و از دانشمندان بزرگ شیعه است ملا محسن شاگرد ملاصدرای شیرازی و داماد بزرگ او بودهاست. در فقه و اصول و فلسفه و کلام و حدیث و تفسیر و شعر و ادب، توانا و در تمامی اینها و رشتههای دیگر آثار گرانقدری از خود به یادگار گذاردهاست. وی در طول 65 سال تحقیق و مطالعه نزدیک به دویست کتاب و رساله نفیس در علوم و متون مختلف نگاشت. اهم تألیفات فیض عبارتند از: تفسیر صافی، تفسیر اصفی و تفسیر مُصفّی در تفسیر، الوافی (در شرح کافی)، الشافی، المحجة البیضاء، فهرست علوم، دیوان اشعار (تعداد اشعار فیض به سیزده هزار بیت بالغ می شود.) و ده ها اثر گرانسنگ ایشان در کلام، عرفان، اخلاق، ادب و موضوعات دیگر، نشانگر روح پر تلاش و احاطه ایشان بر معارف اسلامی و علوم روز می باشد. از جمله آثار فیض می توان از "شوق مهدی" نام برد. اگرچه فیض کاشانی شاعر حرفه ای نبود و نمی خواسته از نظر شعری به پای شاعران بزرگ برسد ولی در عین حال اشعار او به ویژه شوق مهدی از لطف و حال و شور و شوق خاصی برخوردار است. فیض کاشانی درکتاب شوق مهدی به تضمین غزلیات حافظ پرداخته است. کتاب دارای سه بخش است: بخش اول شامل سه مقدمه، یک پیشگفتار و مباحثی چون شوق مهدی و نظری اجمالی درباره آن، بامداد روشن در افقی نورانی، غیبت امام زمان، مسئله طول عمر امام عصر(ع)، برنامه دولت مهدی، درونمایه مهدی موعود، سراینده شوق مهدی ملا فیض کاشانی، نگاهی به حافظ و غزلیات او، حافظ و قرآن، فیض و شوق مهدی،نگاهی به دیوان فیض و ... است که توسط استاد علی دوانی به نگارش درآمده است. بخش دوم متن شوق مهدی است که توسط ایشان تصحیح و تنظیم شده است. فیض کاشانی در مقدمه انگیزه سرودن اشعار شوق مهدی را چنین بیان می کند: 1. مرا در عنفوان شباب، شور و محبت امام زمان و شوق بقیه خلفای رحمان، قائم عترت و مهدی امت- سلام الله علیه و علی آبائه- در سر افتاد و شوقی عظیم به لقای کریم او در دل پدید آمد. نه تن را به مقصود راهی و نه جان را از صبر پناهی. به خاطر رسید که کاش کلمه ای چند موزون در وصف اشتیاق بودی، و مضنونی چند منظوم در شرح فراق رو نمودی، تا گاهی به انشاء آن زنگ غبار از دل زدودی. پس در اشعار فصحا گردیده، شعری که ناخنی بر دل زند و تاثیری در نفس کند نیافت، مگر بیتی از غزلهای حافظ شیرازی. با خود اندیشیدم که از نتایج افکار خود سخنی چند شکسته بسته فراهم آورم و با آن جواهر ناسفته علی وجه التضمین والاقتباس بیامیزم تا این را از آن زینتی من حیث الصوره و آن را از این رتبتی من حیث المعنی حاصل گردد. 2. شاید که در این ترکیب و تالیف شرح درد دل خود – کما ینبغی – درج توان کرد و قصه سوز جان – کما هو حق – بیان توانم نمود و به وسیله انشاء آن داد این غم جانکاه توان داد. اول بیت شوق مهدی به اقتباس از اولین بیت دیوان خواجه حافظ شیرازی چنین است: ألا یا أیّها المهدى، مدامَ الوصل ناوِلها كه در دوران هجرانت بسى افتاد مشكلها بخش پایانی کتاب، سه قصیده از سروده های فیض کاشانی است که به شیوه شاعران متقدم سروده شده است. قصیده اول در مبدا آفرینش ارواح ائمه هدی و قصه حضرت آدم و حواست. قصیده دوم در قائم بودن جهان به وجود امام زمان (ع) است و قصیده سوم بشارت به ظهور موعود و منقبت آن زبده می جودات است. فیض در این سه قصیده نغز مخصوصا قصیده نخست که در آن از آغاز آفرینش انسان و تطور و تکامل او تا پیدایش نبی اکرم و ائمه طاهرین (ع)، بر اساس احادیث معتبر اسلامی، سخن گفته، منتهای مهارت و استادی خود را به ثبوت رسانده است. فیض در این سه قصیده مضامین آیات قرآنی و عمده احادیث و روایات اسلامی را به کار گرفته و خصوصا در قصیده سوم علایم امام زمان و حالات و کارهای برجسته او را در زمان ظهور بیان کرده است. و اینک دو نمونه از غزل های فیض كاشانى: دل مىرود زدستم صاحب زمان خدا را وفات فیض حكیم و فقیه نامی ملا محسن فیض كاشانی، پس ازیك عمر نسبتا طولانی و خدمات ارزنده علمی و دینی كه باید بیشتر روی انبوه تالیفات او تكیه نمود، سر انجام در همان كاشان شهر خود بسال 1091 هجری در سن 84 سالگی زندگانی را وداع گفت و روح بلند پروازش به عالم بقا بال و پر گشود. فیض در گورستان بیرون شهر مدفون گردید. مرقدش ازهمان زمان تا كنون زیارتگاه عموم اهالی ومسافران است.مدفن او هیچ قبه و بارگاهی ندارد زیرا فیض خود وصیت نموده است مرقد اورا از صورت معمول خارج نسازند، وبر روی آن قبه و بارگاه بنا نكنند. این هم دلیل دیگری بر عظمت روح وفكر آزاد آن فیلسوف الهی وفقیه نامی و مرد آزاده وبلند آوازه اسلام وتشیع است. نظر آنان كه نكردند بدین مشتی خاك الحق انصاف توان داد كه صاحب نظرند Rrr
ادامه مطلب
تاریخ : چهارشنبه 04 دي 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 405
فیلسوف نقاش! لئوناردو داوینچی متولد 15 آوریل 1452 میلادی از دانشمندان و هنرمندان ایتالیایی است. او در رشتههای ریاضی، معماری، موسیقی، کالبدشناسی، مهندسی، مجسمهسازی، هندسه و نقاشی شخصی برجسته بود. او فردی بینهایت خلاق و کنجکاو بود. بیشتر شهرت جهانی او به خاطر نگارگری و نقاشیهایی چون شام آخر و مونالیزاست که حتماً در مورد آنها مطالبی را شنیدهاید. لئوناردو در روستای «توسکانی» به دنیا آمد و زمانی که کودک بود، او را برای شاگردی به یک آتلیه در فلورانس فرستادند تا نزد «آندرئادل وروکیو» که نقاش و مجسمهساز بود آموزش ببیند. وروکیو شهرت عظیمی داشت. آنچنان شهرتی که شهر ونیز، ساخت بنای یاد بود «کولئونی» را به او واگذار کرده بود. «کولئونی» سرداری بود که بیش از دلاورهای نظامی، از جهت اعمال نوع دوستانه نیز بین مردم محبوبیت داشت.لئوناردوی جوان، در چنین آتلیهای میتوانست چیزهای زیادی را بیاموزد. در آنجا با کارهای ریختهگری و کارهای فلزی آشنا شده و آموخته که چگونه با مطالعه و مشاهدهی دقیق میتوان تابلوها و مجسمههای با شکوه به وجود آورد. لئوناردو همچنین به پژوهش دربارهی گیاهان و جانوران مختلف پرداخت تا بتواند از آنها در تابلوهایی استفاده کند،همینطور دانش زیادی هم دربارهی نورشناسی و استفاده از رنگها کسب کرد. این آموزشها میتوانست از هر نوجوان با استعدادی هنرمندی برجسته بسازد، ولی لئوناردو فراتر از یک نوجوان با استعداد بود. او نابغهای بود که ذهن توانایش تا زمانهای دور، انسانها را به ستایش از او وادار خواهد کرد. خوشبختانه از دامنهی وسیع آفرینشگریهای ذهن لئوناردو اطلاعات زیادی در دست است، زیرا شاگردانش، دفاتر پیش طرحها و یادداشتهای او را به دقت حفظ کردهاند. دفاتری با هزاران صفحه مملو از نوشتهها و طراحیها و گزیده کتابهایی که میخوانده و پیشنویس کتابهایی که قصد نگارششان را داشته است. هر چه بیشتر از این اوراق بدانیم بیشتر به این نکته پی میبریم که لئورنادرو چگونه توانسته است در بیشتر حوزههای مختلف پژوهشگری به کمال برسد و تقریبا در همهی آنها خدمات ارزنده و مهمی انجام دهد. اگر چه بیشتر مردم جهانلئوناردو داوینچی را به عنوان یک نقاش بزرگ میشناسند، ولی کارشناسان تاریخ علم و هنر او را پایهگذار بسیاری از علوم و فنون میدانند و از او به عنوان پدر علم آناتومی و پزشکی، پدر معماری و مهندسی و پدر هوانوردی نام میبرند. او تصاویر بسیار دقیقی از بدن انسان. اسب و پرندگان مختلف کشیده که بعدها در علوم پزشکی و تشریح استفادهی زیادی از آنها شد. او بارها سعی کرد تا با استفاده از مکانیزم پرواز پرندگان، هواپیمایی برای پرواز انسانها بسارد که چگونگی این تلاشها نیز ثبت شده است. لئوناردو در سال 1482 فلورانس را ترک کرد و به میلان رفت و 17 سال در خدمت دوک میلان بود. در همین دوران نیز بود که او اثر مشهورش «شام آخر» را به وجود آورد. همچنین او که با علم مکانیک هم آشنا بود، یک سیستم آبیاری هیدرولیکی برای استفاده در دشتهای نزدیک شهر میلان، اختراع کرد. اما بیشک معروفترین آثار لئوناردو، مونالیزاست که کپیهایی از آن در هر جا و مکانی یافت میشود. در مورد اینکه مدل لئوناردو و برای کشیدن مونالیزا چه کسی بوده است. اظهار نظرهای مختلفی وجود دارد. همانطور که میدانید این تابلو اکنون در موزهی لوور پاریس نگهداری میشود. کسانی که از نزدیک این اثر هنری را دیدهاند، بر این عقیدهاند که لبخند مونالیزا از زوایای مختلف تغییر میکند و حتی گاهی از نظر محو میشود. فیلسوفان و کارشناسانان تاریخ هنر که در علم زیباییشناسی تخصص دارند، اغلب با القایی نظیر اسرار آمیز و یا مرموز به لبخند مونالیزا اشاره کردهاند و شاید نیز دلیل آن این باشد که هنوز کسی به درک کاملی از این نقاشی نائل نشده است. شاید هم دلیل آن این باشد که زمانی که مستقیماً به لبهای نقاشی نگاه می کنید، لبخند او را احساس نمیکنید و علت آن هم سایه روشنهای بینظیر در گوشههای دهان تصویر است که لبخند تنها زمانی قابل مشاهده باشد، که به طور غیرمستقیم به این شاهکار هنری نگاه کنید. لئوناردو در سال 1519 در سن شصت وهفت سالگی در گذشت ادامه مطلب
تاریخ : چهارشنبه 04 دي 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 137
کاشف الکل محمد زکریای رازی دانشمند، فیلسوف و پزشک سده ی سوم و اوایل قرن چهارم هجری است. نام وی محمد و نام پدرش زکریا و کنیهاش ابوبکر است.این پزشک و فیلسوف نامدار که چیز زیادی از زندگی او دانسته نیست، به گفته ی ابوریحان بیرونی در ماه شعبان سال 251 قمری در ری به دنیا آمد. از آنجایی که این دانشمند ایرانی کتابهایش را به زبان عربی مینوشت، به جالینوس عرب نیز مشهور است. رازی در علم کیمیا سرآمد دانشمندان است و یکی از کارهای مهم او کشف الکل و جوهر گوگرد (اسید سولفوریک) است. رازی در سال های آخر عمر به علت کار زیاد از نعمت بینایی محروم شد، گویند او بر اثر بخار آزمایش های زیادی که به منظور یافتن ماده ای که مس را به طلا تبدیل می کرد به بیماری شدید چشم مبتلا شد و برای مداوا به نزد چشم پزشک رفت و آن شخص برای مداوا پول زیادی خواست، سپس رازی در جواب گفت من قبل از تو کیمیا را یافته ام و آن همان پزشک است. و از همان زمان بود که به فکر تحصیل پزشکی افتاد و به چنان درجه ای رسید که دنیای آن زمان به یاد ندارد. رازی مردی خوشخلق و در تحصیل کوشا بود. وی به بیماران توجه خاصی داشت و تا زمان تشخیص بیماری دست از آنها برنمیداشت و نسبت به فقرا و بینوایان بسیار مهربان بود. او برخلاف بسیاری از پزشکان که بیشتر مایل به درمان پادشاهان و امراء و بزرگان بودند، با مردم عادی بیشتر سروکار داشتهاست. تهیه و تنظیم:نعیمه درویشی
ادامه مطلب
تاریخ : چهارشنبه 04 دي 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 167
*کاشف موجودات ذره بینی لویی پاستور، از شیمیدانان و زیستشناسان مشهور فرانسوی است. شهرت وی مدیون شناخت نقش باکتریها در بروز بیماری و کشف واکسن ضد هاری میباشد. همچنین عمل پاستوریزهکردن که از نام او گرفته شده است، اختراع این دانشمند میباشد. لویی پاستور در تاریخ (27 دسامبر 1822(میلادی)) در شاتو ویله نوولتان متولد شد. پاستور در خانواده یک گروهبان ارتش شکست خورده ناپلئون بنام ژان ژوزف پاستور بهدنیا آمد. جد او به شغل دباغی* مشغول بود. لویی پاستور، با اینکه در یک خانواده تهیدست متولد شد و پدرش هم به کار دباغی مشغول بود، با اینحال توانست تحصیلات خود را با استعدادی درخشان به پایان برساند. پاستور در سن 26 سالگی موفق به دریافت مدرک دکتری خود شد. کشف میکروب توسط پاستور آزمایشهای پاستور بر روی موادی مانند چغندر قند، سرکه، شراب و شیر و عصاره گوشت با موفقیت انجام پذیرفت و به فرضیه ی خودانگیزهای (خود بهخودی) پایان بخشید. آزمایش او به این ترتیب بود که مقداری عصاره ی گوشت را درون یک ظرف شیشهای ریخت و روی آن را با استفاده از درپوش بست و برای آزمایش کنترلی به همان مقدار گوشت را درون یک ظرف دیگر به همان اندازه ریخت ولی درِ این یکی را نبست. پس از مدتی مشاهده کرد که آن ظرفی که درش باز بوده بوی بدی میدهد و مواد درون آن خراب شده در حالی که ظرفی که درپوش داشت بوی عصاره ی گوشت را میداد و به هیچ عنوان خراب نشدهبود. پس از این آزمایش او به این نتیجه رسید که هیچ مادهای خودبهخود به وجود نمیآید بلکه حاصل واکنش دیگر موجودات است. همچنین او دریافت که موجودات زندهای به نام باکتری در هوا وجود دارد و برای اطمینان پنبهای را به عصاره ی گوشت آغشته کرد و به عنوان درپوش درون سر شیشهای که دارای عصاره ی گوشت بود گذاشت. بعد از مدتی متوجه شد که پنبه سیاه شده است و به وجود باکتریها در هوا یقین پیدا کرد. پاستور اعلام داشت که عامل بسیاری از امراض ، همین موجودات ذرهبینی میباشند و با این اکتشاف ، بزرگترین خدمت را به بشریت کرد. تلاش علمی این دانشمند بزرگ، جهشی نوین در دانش پزشکی محسوب شده و به عنوان راهگشای اکتشافات بعدی در تاریخ ثبت شده است. اکتشافات دیگر پاستور پاستور، در سال 1881، واکسن سیاهزخم را برای علاج قطعی بیماری گوسفندان کشف نمود. بعد از آن، برای درمان بیماری هاری مطالعه فراوان نموده، نتیجه مطالعات خود را در سال 1885بر روی انسان آزمایش نمود و موفق شد که انسان را از آن تاریخ به بعد، از مرض هاری نجات دهد. زحمات شبانه روزی پاستور موجب نجات جان بسیاری از انسانها شد او خود را وقف کمک و خدمت به بیشتر به مردم نموده بود. پاستور در سن 73 سالگی در اثر عوارض سکته ی مغزی که اولین مورد آن در 1868 اتفاق افتاد و باعث فلج شدن سمت چپ بدنش شد، درگذشت. ________________________________________ پی نوشت *دباغی: شغلی بوده است که از پوست حیوانات برای درست کردن وسایل مورد نیاز زندگی استفاده می کردند. تهیه و تنظیم: مهدیه زمردکا
ادامه مطلب
تاریخ : چهارشنبه 04 دي 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 138
لقمان حکیم حدیث به خدا سوگند حکمت از رهگذرنژاد و ثروت و بزرگی جسم و زیبایی اندام به لقمان داده نشد. امام صادق (حکمتنامهی لقمان) پروندهی لقمان تبارالقمان: برخی لقمان را فرزند «نامورین تارح» برخی وی را فرزند «باعورین تارح» عدهای وی را فرزند «باعورا» برخی وی را فرزند «لیان ناحورین تارح» گروهی او را فرزند «عنقاء بن سرون» برخی وی را فرزند عنقاء بن مربد» برخی او را فرزند عنقاء بن ثیرون» و برخی او را فرزند «کوش بن سام بن نوح (ع)» دانستهاند. انتخاب یکی از این گفتهها نه آسان است و نه ضروری. ولی میتوان گفت که لقمان دارای نسبتنامهی معروفی نبوده است. لقمان در ادب نصیحت: کاروانی در زمین یونانی بزدند و نعمت بیقیاس ببردند، بازرگانان، گریه و زاری کردند و خدا و پیغمبر، شفیع آوردند. فایده نبود. چو پیروز شد دزد تیره روان چه غم دارد از گریهی کاروان؟ لقمان حکیم، اندر آن کاروان بود. یکی گفتش از کاروانیان: مگر اینان را نصیحتی کنی و موعظهای گویی تا طرفی از مال ما دست بدارند که دریغ باشد چندین نعمت که ضایع شود. گفت: دریغ کلمهی حکمت باشد با ایشان گفتن. آهنی را که موریانه بخورد نتوان برد از او به صیقل، زنگ با سیه دل چه سود، گفتن وعظ؟ نرود میخ آهنین در سنگ گلستان سعدی لقمان و فرزندش پسرم! بدون عجب، بسیار نخند و بدون مقصد راه نرو و دربارهی چیزی که به تو مربوط نیست نپرس. احیاء علوم الدین ج 4 ص 10 حکایت خیر: لقمان به پسرش گفت بکوش تا هیچ کار خوشایند و ناخوشایندی برای تو پیش نیاید مگر اینکه آن را امری خیر بدانی. پسر لقمان گفت: به این سفارش نمیتوانم عمل کنم مگر این که بدانم واقعا درست است. لقمان گفت: پسرم! خداوند پیامبری را مبعوث کرده، بیا پیش او برویم. واقعیت نزد اوست. لقمان و پسرش، هر کدام سوار بر الاغ جداگانهای به راه افتادند. روزها و شبها راه رفتند. در حال حرکت بودند که پای پسر روی استخوان تیزی رفت. استخوان از کف پا فرو رفت و از بالای آن بیرون آمد. پسر لقمان از شدت درد بیهوش به زمین افتاد. لقمان به سوی او پرید و او را به سینهاش چسباند. استخوان را با دندانهایش بیرون آورد و دستاری را که همراه داشت، پاره کرد و به پای او پیچید. سپس به چهرهی او نگریست. چشمانش پر از اشک شد و قطرهای اشک از چشمش بر چهرهی فرزندش افتاد. پسرش به هوش آمد و دید که پدرش گریه میکند. گفت: پدرجان! گریه میکنی و با اینحال میگویی: این کار برای تو خیر است؟ چطور خیری است که تو برایم میگریی؟ لقمان گفت: پسرم! گریهام از آن روست که دوست دارم همهی دنیایم را فدای تو کنم. من پدرم و پدر، دل نازک است. شاید آنچه از تو دور شده بزرگتر از این بلایی باشد که به آن گرفتار شدهای. در همین حال شخصی سوار بر اسب به طرف آنها آمد وقتی نزدیک شد از دید آنها غیب شد ولی فریاد زد: - آیا تو لقمانی؟ - آری! - پسر تو چه میگوید؟ - ای بندهی خدا تو کیستی که من سخن تو را میشنوم ولی تو را نمیبینم؟ - من جبرئیل هستم. لقمان پیش خود گفت: اگر تو جبرئیلی به آنچه که پسرم گفت، آگاهی. جبرئیل گفت: من وظیفهای نداشتم جز اینکه شما را حفظ کنم. با من بیایید. پروردگارم به من فرمان داد که این شهر و اطراف آن را و هر چه را در آن هست فرو برم. آنگاه مرا خبر کردند که شما میخواهید به این شهر بیایید. از اینرو از خدا خواستم که هر طور خود اراده کند، شما را از برخورد با من باز دارد. پس خداوند شما را به وسیلهی آنچه که پسرت به آن گرفتار شد از برخورد با من حفظ کرد. اگر آن گرفتاری نبود. شما را هم با دیگران فرو میبردم. الدر المنثور ج 6 ص 514
ادامه مطلب
تاریخ : چهارشنبه 04 دي 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 136
ماری کوری کاشف اورانیوم ماری کوری در هفتم نوامبر سال 1867 در ورشو پایتخت لهستان متولد شد. پدر و مادر کوری از روستائیان لهستان بودند. اما بعد از مدتی کار کشاورزی را رها کردند و به علم و تحصیل روی آوردند. ماری در سن ده سالگی مادرش را از دست داد، پدرش هم در آن زمان شغلش را از دست داد. ماری مجبور بود کار کند تا خرج برادر و خواهرش را بدهد. او در سال 1891 برای ادامه تحصیل با پس انداز خود راهی پاریس شد. زندگی دانشجویی در پاریس برای او آن قدر سخت بود که یک بار در کلاس از گرسنگی ضعف کرد. اما سختی ها و مشکلات او را از ادامه ی تحصیل بازنداشت. ماری در فرانسه به دانشگاه علوم رفت و در آن جا با این که از نظر مالی وضع مناسبی نداشت، به مطالعه ریاضیات، شعر، موسیقی و نجوم پرداخت و در سن 23 سالگی رتبه ی اول را در رشته ی فیزیک به دست آورد. ماری در سن 28 سالگی با پی یر کوری-شیمی دان فرانسوی- ازدواج کرد. ماری اولین زنی بود که در دانشگاه به عنوان استاد تدریس می کرد. ماری با همکاری پی یر و بکول از سنگ معدن اورانیوم دو عنصر رادیواکتیو پولونیوم و رادیوم را کشف کرد. ماری، پی یر و بکول با این کشف در سال 1903 برنده ی جایزه ی نوبل شدند. متاسفانه در سال 1906 میلادی همسر ماری در یک حادثه جان خود را از دست داد. ماری اولین زنی بود که در دانشگاه به عنوان استاد تدریس می کرد. ماری کوری در سال 1910 رادیوم خالص را تهیه کرد و برای دومین بار جایزه ی نوبل را به خود اختصاص داد. او اولین کسی بود که برنده ی دو جایزه ی نوبل شده بود. ماری در سال 1932 یک موسسه ی رادیوم در شهرش -ورشو- تاسیس کرد. دو سال بعد سلول های بدن ماری به دلیل آزمایش های بسیار برای کشف اورانیوم فرسوده شده بود و سرانجام در سال 1934 به دست همان عنصر دیده از جهان فرو بست. برگرفته از کتاب زندگی نامه مشهورترین دانشمندان و مخترعان
ادامه مطلب
تاریخ : چهارشنبه 04 دي 1392 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 184
مطالب گذشته
» سخنی از صدق وصفا »» جمعه 08 شهریور 1392
» اگر کسی ادعا کند با دلایل عقلی وجود خدا را رد می کند باید چه جوابی به او داد؟ »» سه شنبه 08 آذر 1401 » گریتینگ »» شنبه 14 اردیبهشت 1398 » کتاب یک چمدان خاطره »» چهارشنبه 28 فروردین 1398 » ۵ ترفند ساده برای تمیز کردن سینک ظرفشویی »» دوشنبه 07 آبان 1397 » ضرورت طراحی سایت حرفه ای »» شنبه 07 مرداد 1396 » مزایا و معایب طراحی سایت پارالاکس »» دوشنبه 26 تیر 1396 » اربعین »» شنبه 29 آبان 1395 » درازگودال ماریانا »» شنبه 29 آبان 1395 » آدانسونیا یا بائوباب »» شنبه 29 آبان 1395 » یون--سدیم »» شنبه 29 آبان 1395 » محمد بن موسی خوارزمی »» شنبه 29 آبان 1395 » دانلود Internet Download Manager 6.26 – نرم افزار دانلود منیجر IDM »» پنجشنبه 06 آبان 1395 » دانلود انیمیشن 6 ابر قهرمان دوبله فارسی با کیفیت عالیbig hero 6 2014 »» پنجشنبه 06 آبان 1395 » دانلود انیمیشن زندگی پنهان حیوانات The Secret Life of Pets 2016 با دوبله فارسی و لینک مستقیم »» پنجشنبه 06 آبان 1395 » دانلود فیلم بارکد با کیفیت اورجینال و لینک مستقیم »» پنجشنبه 06 آبان 1395 » فیلم بادیگارد با کیفیت 1080p و لینک مستقیم-nava1.rzb.ir »» پنجشنبه 06 آبان 1395 » دانلود انیمیشن رودنسیا و دندون شازده خانم با دوبله فارسی و کیفیت Rodencia and the Princess’ Tooth -HD »» پنجشنبه 06 آبان 1395 » 10 تاثیر مضر مواد مخدر بر بدن »» جمعه 22 آبان 1394 » وظایف قوه قضائیه چیست؟ درباره ی قوه ی قضاییه »» جمعه 22 آبان 1394 » درباره ی شرکت پست »» جمعه 22 آبان 1394 » انواع تقویم( -تقویم قمری-تقویم قمری شمسی-تقویم شمسی-تقویم جولیوسی-تقویم گرگوری--تقویم خورشیدی خیام:) »» جمعه 22 آبان 1394 » ویژگی رفتاری زنبور ها-زنبورها »» جمعه 22 آبان 1394 » موضوع تاثیر رسانه بر روی زندگی مردم »» جمعه 22 آبان 1394 » سيّد محمدحسن طباطبائي ميرجهاني(2) »» جمعه 08 آبان 1394 » سيّد محمدحسن طباطبائي ميرجهاني(1) »» جمعه 08 آبان 1394 » امامت ، از اصول مذهب(سوال وجواب) »» جمعه 08 آبان 1394 » ائمه و پيشوايان اسلام »» جمعه 08 آبان 1394 » امامت در باطن اعمال »» جمعه 08 آبان 1394 » فرق ميان نبى و امام »» جمعه 08 آبان 1394 » امامت در بيان معارف الهيّه »» جمعه 08 آبان 1394 » قصه هاى زندگى فاطمه عليها السلام »» دوشنبه 03 فروردین 1394 » داستانهاى ما »» جمعه 29 اسفند 1393 » داستان های زیبا2 »» پنجشنبه 28 اسفند 1393 » داستان های زیبای 2 »» چهارشنبه 27 اسفند 1393 » داستان های زیبا 1 »» چهارشنبه 27 اسفند 1393 » آمینو اسیدها »» سه شنبه 26 اسفند 1393 » موضوع حالات جوانی »» یکشنبه 24 اسفند 1393 » خلاصه حالات آخرين پيامبر و اشرف مخلوقات و فضایل »» جمعه 03 بهمن 1393 » نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی »» جمعه 03 بهمن 1393 | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
[ طراحی مجدد و ترجمه از : Ghaleb-Weblog.Ir ] [ طراح اولیه قالب ] |