نوای معطر الهی اشعار
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پیغام مدیر سایت سلام دوست من به سایت نوای معطر الهی خوش آمدید لطفا برای استفاده از تمامی امکانات
دانلود فایل , شرکت در انجمن و گفتگو با سایر اعضا در سایت ثبت نام کنید
تصوير
آخرین ارسال های تالار گفتمان
وقت است که بنشيني و گيسو بگشايي
|
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
باز هم بگير! اي دل غم آشنا بگير!
آسمان ببار و جانب دل مرا بگير!
بي تو کنج اين خرابه ها غريب مانده ايم
باز هم بيا سراغ از اين غريبه ها بگير!
دشنه زار بي نهايتي ست دشت رو به رو
زير بازوان دوستان کور را بگير!
اي که رام دستهاي توست آب و باد و رعد
دست از آستين برآر و راه بر بلا بگير!
خون لاله روي دست باد لخته مي شود
اي اميد باغ، انتقام لاله را بگير!
باز جمعه اي گذشت و حاجتم روا نشد
اي دل، اي دل اميدوار من، عزا بگير!
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
خورشيد را گرفته، زمين گير کرده يي
اي واپسين سپيده که تأخير کرده يي
پژمرده اند بي تو تمام درخت ها
از زيستن، تبار مرا سير کرده يي
ابريم، ابرِ آبيِ از ياد رفته را
چشم انتظار تُندرِ شمشير کرده يي
بنشين به چشم من، که به دريا کشيده رخت
اين رودخانه يي که سرازير کرده يي
من دست از تمام مذاهب کشيده ام
در شوق مُصَحفي که تو تحرير کرده يي
تنها دليلِ ماندن دل هاي عاشق است
تقدير روشني که تو تصوير کرده يي
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
دو دستت برگرفت از آستين تا کسب نور از عرش
که آرد در شبت داوود فانوس زبور از عرش
بمان با درد خود در انتظار حضرت موعود
که نازل مي شود بر خاک، ايوبي صبور از عرش
به قوطي لايموت از آسمان ها خاک محتاج است
نگاه خاکيان بي نور تو افتاده دور از عرش
شبيه چشم هاي روشنت يک شب دعا فرما
بباران بر قنوت تشنه ام باران نور از عرش
کدامين روز مي پيچد بهشتي بر تن اين خاک؟
بگو کي مي دمد موسيقي گرم ظهور از عرش
بيا با محشري کبري و با غوغاي رستاخيز
بگو نازل شود انفاس تو چون نفخ صور از عرش
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
عشق از نگاه من و تو تشکيل مي شود
گاهي تمام من به تو تبديل مي شود
وقتي به داستان نگاه تو مي رسم
يکباره شعر وارد تمثيل مي شود
اي عابر بزرگ که با گام هاي تو
از انتظار پنجره تجليل مي شود
تاکي سکوت و خلوت اين کوچه هاي سرد
بر چشم هاي پنجره تحميل مي شود
آيا دوباره مثل همان سالهاي پيش
امسال هم بدون تو تحويل مي شود ؟
بي شک شبي به پاس غزل هاي چشم تو
بازار وزن و قافيه تعطيل مي شود
آن روز هفت سين اهورايي بهار
موعود با سلام تو تکميل مي شود
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
اي آفتاب سايه نشين لواي تو
هر شب جبين به خاک نهد پيش پاي تو
برخيز دلبرا بنشين در رواق چشم
بگذار پا به ديده که چشم است جاي تو
پلک اين پنجره خسته اگر باز شود
آسمان با دل بي حوصله دمساز شود
کيست در کوچه دلواپسي ام جز غم تو
تا دمي با من غربت زده همراز شود؟
بي تو اي همدم آبي تر از آهنگ طلوع!
بشکند بامم اگر تشنه پرواز شود
داغ تلخي ست به پيشاني خورشيد اگر
آسمان با شب دلمرده هم آواز شود
اي تو خورشيد! به پا خيز که با چشمانت
قفل صد صبح دل انگيز خدا باز شود
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
اي بشارت بهشتي، اي ظهور ناگهاني
يک غزل به من نظر کن، با دو چشم آسماني
در مقام از تو گفتن، ناتوان ناتوانم
مي کنم تو را تکلم، با زبان بي زباني
ديدن تو آرزويي، از تبار غيرممکن
پشت خلوت خيالم، مثل بوي گل، نهاني
مي دوم نشانه ات را پابه پاي بوي حسرت
مي دوم نشانه ات را، پابه پاي بي نشاني
تو، عبور يک خيالي، رد پا نمانده از تو
از کجا گذشته اي تو، اي نسيم ناگهاني؟!
رد قلب عاشقت را، از غزل گرفته ام من
اي تغزل مجسم، اي غزل ترين نشاني
کي ظهور مي کني تو، آفتاب عالم آرا؟
کي ظهور مي کني تو، اي فروغ جاوداني؟
حاجتي ندارم از تو، جز تبسم ظهورت
کي غبار غيبتت را، از دلم مي تکاني؟!
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
آه!
اي موعود سبز
در انتظار سرخت
تمام شب را
تا سحر
آه مي کشم
و در پشت پنجره هاي تنهايي
تو را
گريه مي کنم
چه شبها
که در خلوت کوچه هاي باراني
تو را
صدا نکردم
مگر
در پناه چتر مهرت
آرام گيرم
معشوقه من!
نمي دانم
شب فراق عاشقان بيدل
کي
به پايان خواهد رسيد؟
و غروب غيبت
و صبح حضورت
کي خواهد دميد؟
و آذرخش ذوالفقارت
پرده شب را
کي خواهد دريد؟
و طنين يا لثارات الحسينت را
کي خواهيم شنيد؟
آي آئينه دار خدا!
بيا و زمين را به نور پروردگارت روشن ساز!
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
مسير مسيح بهاران کجاست
صفاگستر لاله زاران کجاست
رگ و ريشه لاله از هم گسست
گل انديشه سربداران کجاست
ز سرگشتي، جان سرگشته ام
قرار دل بي قراران کجاست
سرم را شده ابر خون سايه بان
نشاني ز الماس باران کجاست
در اين دشت دلگير يأس آفرين
نواي خوش آبشاران کجاست
خماري سيه کرده روي مرا
فلق ساغر مي گساران کجاست
زمين گشته بتخانه بتگران
تبردار ايمان تباران کجاست
من و انتظار و شب بي کسي
خدايا دگريار ياران کجاست
گل نرگس آفتابي جبين
اميد دل شب شکاران کجاست
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
|
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |