|
سلام دوست من به سایت نوای معطر الهی خوش آمدید لطفا برای استفاده از تمامی امکانات
دانلود فایل , شرکت در انجمن و گفتگو با سایر اعضا در سایت ثبت نام کنید
آخرین ارسال های تالار گفتمان
مسجد كوفه و امام زمان مسجد اعظم كوفه يكي از كهن ترين اماكن زيارتي منتسب به حضرت بقية اللَّه )ارواحنا فداه( مي باشد. مركز قضاوت، محل نصب منبر، محل تاسيس كلاس هاي آموزش قرآن و محل اقامه ي نماز جمعه و جماعت آن حضرت در عهد ظهور مي باشد. مسجد كوفه در اصل بسيار گسترده بود. مهدي موعود )عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف( به هنگام ظهور آن را منهوم كرده، به پايه هاي نخستين برمي گرداند و سه مسجد ديگر در كنار آن بنياد مي نهد. سيماي مسجد كوفه از منظر، آيات، روايات. حوادث تاريخي و تشرف نيك بختان به محضر آن كعبه مقصود، در اين نوشتار در حد توان ترسيم گشته است. مركز دادرسي آن امام نور در هنگامه ي ظهور روزگاري مسجد اعظم كوفه مركز داوري و دادرسي مولاي متقيان امير مومنان )عليه السلام( بود به هنگام ظهور نيز مركز داوري و دادرسي فرزند برومنداش حضرت بقية اللَّه )عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف( خواهد بود. 1. ششمين امام نور در اين رابطه مي فرمايد: دارُ مُلِكِه الكُوفَةُ وَ مَجلِسُ حُكمِهِ جامِعُها. مركز حكومت او، كوفه، و مركز قضاوت و دادرسي او مسجد اعظم كوفه مي باشد. پايگاه تبليغاتي امام زمان )عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف( روزگاري شيفتگان خاندان عصمت و طهارت در مسجد اعظم كوفه پيروان منبر امير بيان، مولاي متقيان )عليه السلام( گرد آمده، از بيانات درُر بارش كسب نور مي كردند، در هنگامي ظهور نيز در پيرامون منبر آخرين امام نور گرد آمده از سخنان گهر بارش فيض مي برند. 2. امام صادق )عليه السلام( در اين رابطه مي فرمايد: كأنّي اَنظُرُ اِليَ القائِمِ عَلي مِنبَر الكُوفَةِ وَ حَولَهُ اصحابُهُ، ثَلاثُ مائَة و ثَلاثَة عَشَرَ رَجُلا عِدَّةَ اهلِ بَدر، وَ هُم اَصحابُ الألوِيَة، و هُم حُكّامُ اللَّهِ في أرضِهِ عَلي خَلقِهِ. گويي به سوي قائم )عليه السلام( مي نگرم كه بر فراز منبر مسجد كوفه قرار گرفته، تعداد 313 تن ياران اش در اطراف او حلقه زده اند. كه پرچم داران و فرمان روايان خداوند برفراز گيتي در ميان بندگان خداي اند. 3. امام باقر )عليه السلام( در همين رابطه مي فرمايد: يَدُخُل المَهدَيُّ )عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف( الكوفُوفَة وَ بها ثَلاثُ رايات قَد اضطَرَبَت، فَيَصطفّوُا لَهُ و يَدخُلُ حَتّي يَاتِيَ المِنبَرَ، فَيخطُبُ فَلا يَدريِ النّاسُ ما يَقوُلُ مِنَ البُكاء. مهدي )عليه السلام( وارد كوفه مي شود سه گروه درگير در يك صف براي او گرد آيند، او بر فراز منبر قرار گرفته، خطبه مي خواند، مردم آن قدر اشك شوق مي ريزد كه متوجه سخنان او نمي شوند. 4. ابان بن تغلب گويد: در محضر امام صادق )عليه السلام( در ناحيه ي كوفه بودم. در سه نقطه پياده شدند و در هر نقطه دو ركعت نماز گزاردند، در توضيح آن سه نقطه فرمودند: يكي از آنها محل قبر امير الؤمنان )عليه السلام( و ديگري محل نهادن سر مقدس امام حسين )عليه السلام( بود، اما سّومي: و الثّالِثُ مَوضِعُ القائِمِ )عليه السلام(. سومي محل منبر حضرت قائم )عليه السلام( بود. ستاد اقامه جمعه و جماعت حضرت بقية اللَّه )عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف( روزگاري مسجد كوفه محل برگزاري جمعه و جماعت مير هدايت، شاه ولايت، حضرت علي )عليه السلام( بود، روزگاري بس دراز نيز محل اقامه ي جمعه و جماعت آخرين سفير الهي خواهد بود. 5. اميرمؤمنان )عليه السلام( در يك خطبه ي طولاني به تفصيل از ويژگيهاي مسجد كوفه سخن گفته مي فرمايد: اي اهل كوفه خداوند به شما نعمت هايي عطا فرموده كه به هيچ كس عطا نكرده است. از برتري محل برگزاري نماز شما اين است كه اينجا خانه ي آدم، خانه ي نوح، خانه ي ادريس، عبادتگاه حضرت ابراهيم خليل و عبادتگاه برادرم حضرت خضر )عليه السلام( بود و امروزه محل عبادت و مناجات من است. سپس در ادامه فرمود: وَلَيأتِيَنَّ عَلَيهِ زَمان يَكوُنُ مُصَلَّي المَهدَيّ )عليه السلام( مِن وُلدي و مُصَلّي كُلِّ مؤمِنٍ. و لا يَبقي عَليَ الاَرضِ مُؤمِنٌ اِلاّ كانَ بهِ، او حَسنَّ قَلبُهُ اِلَيه. براي مسجد كوفه زماني فرا مي رسد كه محل برگزاري نماز حضرت مهدي )عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف( از تبار من، محل عبادت هر مؤمن مي شود. هيچ مؤمني در روي زمين نمي ماند جز اين كه به اين مسجد بيايد، يا قلب اش براي اين مسجد پربزند. 6. اميرمؤمنان )عليه السلام( گشت و گزاري در سرزمين فعلي نجف داشتند، از توسعه ي روز افزون كوفه صحبت كردند و فرمودند: در سرزمين حيره مسجدي با 500 در ساخته مي شود كه نماينده ي حضرت قائم )عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف( در آن نماز مي گذارد، زيرا مسجد كوفه براي آنها گنجايش نخواهد داشت. و در آن دوازده امام عادل، امامت مي كند. راوي پرسيد: آيا مسجد كوفه گنجايش آن همه جمعيت را مي خواد داشت؟ فرمود: تُبني لَهُ اَربَعُ مَساجِدَ، مَسجِدُ الكوُفَةِ اَصغَرُها و هذا و مَسجِدان في طَرَفيِ الكُوفَة مِن هذَا الجانَبَ. براي آن حضرت چهار مسجد ساخته مي شود كه مسجد كوفه كوچك ترين آنها خواهد بود، و اين مسجد )مسجد حيره با 500 در( و دو مسجد در دو طرف كوفه، از اين سمت. )با دست مبارك اشاره فرمودند به سوي بصره و نجف(. 7. امام صادق )عليه السلام( در اين رابطه مي فرمايد: اذا قامَ قائَمُ آلِ مُحمّدٍ )عليه السلام( بَني في ظَهرِ الكُوفَة مَسجِداً لَهُ اَلفُ بابٍ، و اتّصَلَت بُيُوتُ اَهلِ الكوُفَةِ بِنَهري كربَلا. هنگامي كه قائم آل محمد )عليه السلام( قيام كند در پشت كوفه مسجدي تاسيس مي كند كه 1000 در دارد و خانه هاي كوفه به دو رود كربلا متصل مي شود. توسعه ي مسجد اعظم كوفه نخستين بنيانگذار مسجد كوفه حضرت آدم )عليه السلام( مي باشد و در گذشته خيلي وسيع تر از ساختمان فعلي آن بوده است. 8. اميرمؤمنان )عليه السلام( در مقابل درب مسجد مي ايستاد. تيري در چلّه ي كمان نهاده پرتاب مي كرد، تير در ميان خرما فروش ها مي افتاد، مي فرمود: تا آنجا جز و مسجد بوده است و مي فرمود: قَد نَقَصَ مِن اساسِ المِسجِدِ مِثلُ ما نَقَصَ في تَربيعهِ. از اساس مسجد به مقداري كم از مربّع شدن آن كاسته، كم شده است. 9. حذيفة بن يمان گويد: به مقدار 12000 ذراع از مساحت آن كم شده است. 10. مفضل گويد: در محضر امام صادق )عليه السلام( بودم، هنگامي كه در آخر بازار سرّاج ها، به طاق زيّاتين رسيديم، از اسب پياده شد و به من فرمود: انِزِل، فَاِنَّ هذا الموَضِعَ كانَ مَسجَدَ الكوُفَةِ الَاوَّل ر الَّذي خَطّهُ آدَمُ )عليه السلام( و اَناَ اكرَهُ اَن اَدخُلَهُ راكِباً. پياده شو، زيرا اينجا جز و نخستين مسجد كوفه است كه حضرت آدم )عليه السلام( آن را طرح ريزي كرده بود، من دوست ندارم كه سواره وارد شوم. پرسيدم: چه كسي آن را تغيير داد؟ فرمود: نخستين دگرگوني آن در هنگامه ي طوفان رخ داد، سپس كسان كسري،بعداً نعمانو بعدها زياد )ابن ابيه( آن را تغيير دادند. 11. سابق بربري گويد: ديدم كه اميرمؤمنان )عليه السلام( مسجد كوفه را وجب به وجب تا طاق زيات ها بنياد نهاد. و اين دقيقا منطبق مي شود با آخر بازار سراج ها كه در حديث پيشين از امام صادق )عليه السلام( نقل كرديم. 12. امام صادق )عليه السلام( فرمود: اِنَّ القائِمَ )عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف( اِذا اقامَ رَدَّ البَيتَ الحَرامَ الي اساسَه، وَ رَدَّ مسجدَ رسُولِ اللهَ )صلّي اللهُ عليه وآله وسلّم( الي اساسِهِ، و رَدَّ مسجِدَ الكوُفَة الي اساسهِ. 13. امام باقر )عليه السلام( در فرازي از يك حديث طولاني مي فرمايد: اذا قامَ القائِمُ )عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف( دَخَلَ الكوُفَةَ و امَرَ يهدَم المَساجِدِ الاَربَعَةِ حَتّي يَبلُغَ اَساسَها. هنگامي كه قائم )عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف( قيام كند وارد كوفه مي شود و فرمان مي دهد كه چهار مسجد را ويران كنند تا به پايه هاي نخسين برگردد. 14. اميرمؤمنان )عليه السلام( در مسجد كوفه خطاب به مسجد كوفه فرمود: واي بر كسي كه ترا ويران كند واي بر كسي كه مقدمات ويراني ترا فراهم سازد واي بر كسي كه ترا با آجر بسازد و قبله ي حضرت نوح را تغيير دهد. و در پايان فرمود: طوُبي لِمَن شَهِدَ هِدمَكَ مَعَ قائِمِ اَهلِ بَيتي، اُولئكَ خَيارُ الاُمَّةِ مَعَ اَبرارِ العَترةِ. خوشا به حال كسي كه ويران كردن ترا در حضور قائم اهل بيت من درك كند. آنان برگزيدگان امت در محضر نيكان عترت هستند. در اين حديث شريف از دگرگون شدن قبله ي حضرت نوح )عليه السلام( گفت و گو شده، در اين رابطه علامه مجلسي )طاب ثراه( تحقيق بسيار ارزشمندي داردند، علاقه مندان به دائرة المعارف بزرگ بحار مراجعه فرمايند. 15. اميرمؤمنان )عليه السلام( در حديث ديگري در اين رابطه مي فرمايد: اما اِنَّ قائمَنا اِذا قامَ كسَرَهُ و سَوّي قِبلَتَهُ. چون قائم ما )عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف( قيام كند، مسجد كوفه را در هم مي كوبد و قبله ي آن را صلاح مي فرمايد. كلاسهاي قرآن در مسجد كوفه در احاديث فراواني از تاسيس پايگاه هاي آموزش قرآن در مسجد كوفه بحث شده كه به چند نمونه از آنها اشاره مي شود: 16. امام صادق )عليه السلام( مي فرمايدك كيفَ اَنتُم لَو ضَرَبَ اَصحابُ القائِمِ )عليه السلام( الفَطيطَ في مَسجِدِ كوُفانَ، ثُمَّ يُخرَجُ اِلَيهِمُ المِثالُ المُستَأنَفُ، اَمرٌ جَديدٌ عَلَي الَرَبِ شَديدٌ. چگونه خواهيد بود هنگامي كه اصحاب قائم )عليه السلام( در مسجد كوفه خيمه زده، )قرآن را( به شيوه ي جديد عرضه مي دارند، شيوه اي تازه كه )آموزش و يا پذيرش آن( بر عرب دشوار است. منظور از شيوه ي جديد آموزش قرآن به ترتيب نزول آيات است، چنان كه در احاديث ديگر به آن اشاره شده: 17. اميرمؤمنان )عليه السلام( در اين رابطه مي فرمايد: كَاَنّي اَنظُرُ اِلي شيعَتنا بمسجِدِ الكُوفَةِ، قَد ضَرَبُوا الفَساطيطَ يُعَلّموُنَ النّاسَ القُرانَ كَما اُنزِلَ. گويي شيعيان خود را مي بينيم كه در مسجد كوفه خيمه زده، به مردم قرآن را آن گونه كه نازل شده آموزش مي دهند. 18. و در حديث ديگري در همين رابطه فرمود: كَاَنّي بِالعَجَمِ فَساطيطُهُم في مَسجدِ الكُوفَةِ يُعَلّمُونَ النّاسَ القُرآنَ كَما اُنزِلَ. گويي ايرانيان را با چشم خود مي بينم كه در مسجد كوفه خيمه زده قرآن را آن گونه كه نازل شده، به مردمان آموزش مي دهند. از نشانه هاي ظهور در مسجد كوفه در منابع فراواني فرو ريختن ديوار مسجد اعظم كوفه را در شمار نشانه هاي ظهور آخرين امام نور بر شمرده اند، كه در برخي از احاديث به صورت شفاف بيان شده است: 19. امام صادق )عليه السلام( در اين رابطه مي فرمايد: اذا هَدَمَ حائِطُ مَسجِدِ الكُوفَةِ مِماّ يَلي دارَ عَبدِ اللّهَ بنِ مَسعُودٍ، فَعِندَ ذلِكَ زَوالُ مُلكِ القَومِ و عندَ زَوالِهِ خُرُوجُ القائِمِ )عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف(. هنگامي كه ديوار مسجد كوفه از سمت خانه ي عبدالله بن مسعود فرو بريزد، سيطره ي قوم از بين مي رود و هنگامه ي ظهور قائم )عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف( فرا مي رسد. علامه ي مجلسي از صاحب »العدد القويّه« نقل كرده كه ديوار مسجد كوفه فرو ريخت و اين نشانه به وقوع پيوست، صاحب تاريخ كوفه نيز مي گويد: قسمتي از ديوار مسحد كوفه از سمت خانه ي مختار فرو ريخت و يوسف بن عمر آن را ساخت. يكي ديگر از نشانه هاي ظهور كشتار دسته جمعي در نزد مسجد كوفه است: 20. امام صادق )عليه السلام( در اين رابطه مي فرمايد: اِنَّ لِوُلدِ فُلانٍ عِندَ مَسجِدِ كُم - يعني مسجد الكوفة - لَوَقعَةً عَرُبَة، يُقتَلُ فيها اربَعَةُ آلافٍ مِن بابِ الفيلِ الي اصحابِ الصّابُونِ. براي فرزندان فلان، در روز جمعه اي در نزد مسجد شما )مسجد كوفه( حادثه اي هست كه در آن در ميان باب فيل تا اصحاب صابون، 4000 نفر كشته مي شود، از اين رهگذر از اين مسير به شدت دوري بجوييد. مسجد كوفه در عصر رجعت در احاديث فراواني از رجعت پيشوايان و فرمانروائي آنان بعد از حكومت جهاني حضرت بقية الله )عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف( گفت و گو شده كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم: 21. امام صادق )عليه السلام( در يك حديث طولاني از رجعت اميرمؤمنان )عليه السلام( و فرمان روائي آن حضرت به تفصيل سخن گفته، در پايان مي فرمايد: و عِندَ ذلِكَ تَظهَرُ الجَنَّتانِ المُدهامَّتانِ عِندَ مَسجِدِ الكوُفَةِ وَ ما حَولَهُ بَما شاءَ اللّهُ. در آن زمان آن دو باغستان سبز و خرم در نزد مسجد كوفه و در پيرامون آن آن گونه كه خداي بخواهد پديدار مي گردد. 22. امام صادق )عليه السلام( در فراز ديگري از حديث ياد شده از نابودي شيطان و ياران اش به دست اميرمؤمنان )عليه السلام( در واپسين رجعت آن حضرت سخن گفته است. 23. در حديث ديگري امام صادق )عليه السلام( از كشته شدن ابليس توسط حضرت بقية اللّه )عجّل اللّه تعالي فرجه الشّريف( در مسجد كوفه سخن گفته مي فرمايد: انَّ اللّهَ انظَرَهُ الي يَوم يُبعَثُ فيهِ قائِمُنا، فَاِذا بَعَثَ اللّهُ قائِمَنا كانَ في مَسجِدِ الكوُفَةِ وَ جاءَ اِبليسُ حَتيّ يَحبثّوَ بَينَ يَدرَيِه عَلي رُكبَتَيهِ، فَيَقُلُ: يا وَيلَهُ مِن هذَا اليَم. فَيَأخُذُ بِنَا صَيِتِه فَيَضرِبُ عُنُقَهُ. فَذلِكَ اليَمُ هُو الوَقتُ المَلوم. خداوند او را تا روز خروج قائم ما )عليه السلام( مهلت داده است. هنگامي كه قائم ما را خداوند ظاهر مي كند، او در مسجد كوفه خواهد بود، پس ابليس به حضوراش مي آيد و در مقابل اش زانو مي زند و مي گويد: اي واي بر او از چنين روزي. پس او را با دست قدرت مي گيرد و گردن اش را مي زند. آن روز همان وقت معلوم است.
امتیاز : |
|
نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
|
درباره :
مطالب وفایل های مذهبی ,
مذهبی ,
اماکن مذهبی ,
سرداب و مخالفان
دشمنان مكتب تشيع در طول تاريخ از روي جهالت و يا به خاطر عنادي كه با اهل بيت(ع) داشتند، همواره در صدد بودند تا از هر راهي كه امكان دارد به اين مكتب ضربه بزنند تا بلكه از اين طريق به تحكيم موقعيت خود دست يابند، ولي خوشبختانه هميشه به بركت معارف و روشنگريهاي ائمه اطهار(ع) در عرصههاي علم و برهان و استدلال با شكست مواجه شدهاند و اين امر به جاي آن كه سبب تنبه آنها گشته و آنان را وادار به تسليم در برابر حقيقت نمايد؛ متأسفانه در اغلب موارد موجب شده است كه به غير منطقيترين روشها نظير: تحريف حقايق تاريخي، جعل روايات بياساس، افترا و تهمت و دروغپردازي و... متوسل گردند تا شايد به گونهاي ادعاهاي بياساس خود را به كرسي بنشانند و به اصلاح براي اعتقادات غلط خود توجيهي پيدا كنند.
در بررسي مسئله سرداب سامرا وقتي متوجه شدند كه عليرغم استبداد و شدت عملي كه خلفاي بنياميه و بنيعباس در راستاي ايذاء و اذيت ائمه شيعه با هدف هدم و نابودي اساس تشيع به كار بستند - به جهت حقانيت اهلبيت(ع) - نه تنها كاري از پيش نبردند بلكه اقبال مردم به آنها روز به روز بيشتر شدو حتي اين احترام و گراميداشت تا به آنجا رسيد كه مردم حتي به مكانهايي نظير سرداب كه بعضي از امامانشان چند صباحي در آن زندگي كرده بودند به ديده احترام مينگريستند و آنجا را مقدس و عزيز ميشمردند. اين بار هيچ راهي به نظر دشمنان نرسيد جز اينكه در صدد برآمدند با به كارگيري عوامل خود، از راه جعل افسانههاي خيالي و بياساس و نسبت دادن آن به شيعيان، اصل مكتب تشيع را زير سؤال ببرند و پيروان آن را مورد تمسخر و استهزاء قرار دهند.
به منظور هر چه بيشتر روشن شدن مطلب به بخشي از اظهارات و دروغين بعضي از افراد مغرض كه درباره سرداب سامرا به افسانه سرايي پرداختهاند و آنها را به شيعيان نسبت دادهاند اشاره ميكنيم.
بدون شك هر فرد منصفي پس از خواندن بخش كوچكي از اين افتراها متوجه غرضورزيهاي ناجوانمردانه و غير منطقي مشتي افراد نادان و متعصب يا آگاه و مغرض خواهد شد و حداقل از اين پس در نسبتهاي ناروايي كه به شيعه داده ميشود تأمل بيشتري خواهد نمود.
الف) ابن خلدون در اين زمينه مينويسد:
غلو كنندگان شيعه مخصوصاً دوازده اماميها ميپندارند: دوازدهمين امامشان كه محمدبن حسن العسكري است كه از او به لقب مهدي ياد ميكنند، داخل سرداب خانهشان در شهر حله متولد شد و در حالي كه در آغوش مادرش مخفي بود غائب گشت و او در آخرالزمان ظهور و زمين را از عدل و داد پر ميكند...7
و در ادامه گفتارش اضافه ميكند كه:
... شيعيان هماكنون نيز بعد از نماز مغرب جلو در اين سرداب، با اسبهاي آماده جمع ميشوند واو را به اسم صدا ميزنند كه: اي سرور ما اكنون ما آمادهايم ظهور كن...!!!
ب) ميرزا حسين نوري طبرسي در كشف الاستار ميگويد:
ابن خلكان در تاريخ خودش مينويسد: شيعيان در انتظار امامشان كه او را مهدي مينامند به سر ميبرند و معتقدند او در مقابل چشم مادرش در سن چهار يا پنج يا نه سالگي داخل سرداب شده و در آنجا نهان گشته است و در آخرالزمان از همانجا ظهور خواهد كرد...8
ج) ابن حجر عسقلاني ضمن بيان سخنان ابن خلكان، شعري را ذكر ميكند كه مؤيد همان مطالب است:
يعني آن شخصي كه شما گمان ميكنيد او در سرداب به سر ميبرد هنوز چشم به جهان نگشوده است.9
د) ابن تيميّه هم گمان كرده است كه شيعيان معتقدند امام منتظر در سردابي كه در سامرا ا
امتیاز : |
|
نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
|
درباره :
مطالب وفایل های مذهبی ,
مذهبی ,
اماکن مذهبی ,
آغاز غيبت و داستان سرداب
پس از در گذشت و يا شهادت امام حسن(ع), مائموران خليفه عباسي حركت گسترده اي را آغاز كردند و به جست و جوي فرزند و جانشين آن حضرت پرداختند(1). در هر جا كه احتمال وجود امام زمان(ع) را مي دادند, حضور مي يافتند. هدف آنان از هجوم به منزل امام حسن(ع) و اذيت و آزار بني هاشم, دستگيري و قتل فرزند امام حسن(ع) بود. اين پيگيري خطري بزرگ براي آينده امامت بود, كه با قد رت و حكمت پروردگار مهدي(ع) از نظرها پنهان گرديد و از خطرها به دور ماند.
در آغاز غيبت, ميان علما و دانشمندان اختلاف است. سه نظر در آن وجود دارد:
1. گروهي مانند شيخ مفيد(ره) آغاز غيبت صغرا را از هنگام ولادت حضرت مهدي(ع) به شمار آورده اند(2); زيرا از همان سالهاي آغازين ولادت, آن حضرت غيبت نسبي داشت و شماري اندك از ياران, وي را مشاهده كردند.
بنابراين نظر, دوره غيبت صغرا تقريباً 74 سال مي شود, يعني از آغاز ولادت, تا پايان سفارت آخرين سفير حضرت.
2. برخي بر آنند كه غيبت صغرا, از سال 260 ه. ق. يعني سال درگذشت امام حسن(ع) آغاز شد و اين مدت, تا شروع غيبت كبرا, دوران آمادگي شيعيان و اُنس آنان به جدايي از امام زمان(ع) نام گرفت. اين دوران تقريباً هفتاد ساله, غيبت همه جانبه نبود. سفيراني رابط بين امام ومردم بودند و مردم با واسطه, پرسشهاي ديني و دنيايي خود را از آن حضرت دريافت مي كردند.
3. گروهي آغاز غيبت امام(ع) رااز زماني مي دانند كه مائموران خليفه به منزل حضرت در سامرا, هجوم آوردند, تا وي را دستگير كنند و آن حضرت در آن هنگام, در سرداب و همان جا, از ديده ها پنهان شد و تاكنون, در آن جا, بدون آب و غذا زندگي مي كند و روزي از آن جا ظهور خواهد كرد.
اين داستان چنان شهرت يافته كه وي را (صاحب سرداب) لقب داده اند(3).
در پاسخ اين سخنان بايد گفت: در منابع شيعي و كتابهاي اماميه, هيچ نامي از (سرداب) نيست. نويسندگان اهل سنت در نوشته هاي خود بر اين نظر اصرار مي ورزند ومتائسفانه اين مسائله دستاويز حمله نا آگاهانه برخي از آنان به تشيع گرديده است(4). پنداشته اند كه شيعيان در ميانه سرداب, امام خودرا مي جويند و ظهورش را از آن نقطه انتظار مي كشند; از اين روي, تهمتهايي به شيعه زده اند و زحمت مراجعه به منابع شيعي را در اين زمينه به خود نداده اند.
البته داستان حمله مائموران معتضد عباسي به منزل امام(ع) و برخورد آنان با آب فراوان و ديدن فردي كه در گوشه اي نشسته و عبادت مي كند و سپس هجوم به طرف وي و ناكام شدن آنان از دستگيري وي, در برخي از منابع شيعي آمده است, اما در اين نقل, بر فرض صحت سند و دلالت آن: اولاً, از (سرداب) نامي برده نشده است ثانياً, حمله ديگري كه از ناحيه معتضد صورت گرفته خلاف آن چيزي را كه اهل سنت مي گويند, ثابت مي كند زيرا بنابراين نقل, امام(ع) آن محلّ را ترك كرد و از پيش چشم مائموران گريخت و در نتيجه, در سرداب نيست(5).
منشائ خرده گيريهاي نا آگاهانه برخي به شيعه, در اين زمينه, آن است كه شيعيان به بخشي از حرم عسكريين در سامرا, يعني (سرداب) احترام و توجه خاصي دارند و آن را زيارت مي كنند. خاطره هاي امامان خويش را گرامي مي دارند و آن مكان را مورد عنايت قرار مي دهند. و اين نه به خاطر آن استكه امام زمان(ع) در ين جا مسكن گزيده است و زندگي مي كند, بلكه از آن جهت كه زماني مركز عبادت و سكونت چند تن از امامان راستين تشيع بوده است.
و ما حب الديار شقفن قلبي ولكن حبّ من سكن الديار گذشته از اين, بر اساس احاديث فراواني كه در منابع شيعي وجود دارد, شيعيان بر اين باورند كه امام زمان(ع) در ميان مردم در رفت و آمد است و در مراسم حج و مانند آن شركت مي جويد و مانند يوسف كه برادرانش را مي شناخت وآنان وي را نمي شناختند, دوستان خويش را مي شناسد و...(6) بنابراين, داستان غيبت حضرت مهدي(ع) در سرداب سامرا و زندگي كردن حضرت در آن مكان, بهتان و دروغي بيش نيست و هيچ يك از بزرگان شيعه, چنين باوري نداشته و ندارند.
امتیاز : |
|
نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
|
درباره :
مطالب وفایل های مذهبی ,
مذهبی ,
اماکن مذهبی ,
سرداب مقدس
سرداب مقدس، زيرزميني است در سامرَا، كنار مزار امام هادي و امام عسكري (ع) آن سرداب محل زندگي وعبادت امام هادي وامام حسن عسكري و حضرت مهدي (ع) بوده وتمام ديدارها با حضرت مهدي (ع) در زمان پدرش در همين منزل و سرداب انجام مي گرفته است.
خانه امام عسكري (ع) همانند ديگر خانه هاي عراق، شامل غرفه اي براي مردان، غرفه اي براي زنان و سرداب بوده كه سرداب نيز شامل غرفه هايي براي مردان و زنان بوده است ودر تابستان از شدت گرما به اين سرداب پناه مي برده اند. مقدس شمردن آن سرداب از سوي شيعيان موجب شدكه دشمنان اهل بيت، شيعيان را متهم كنند بر اينكه آن ها مي گويند امام زمان در اين سرداب مخفي شده است اما شيعيان از چنين اعتقادي منزه هستند. شيعيان سرداب را به اين دليل مقدس مي شمارندكه محل زندگي ونيايش سه امام معصوم، همچنين محل زندگي حضرت حكيمه خاتون ونرجس خاتون بوده است.
امتیاز : |
|
نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
|
درباره :
مطالب وفایل های مذهبی ,
مذهبی ,
اماکن مذهبی ,
مفهوم واژه سرداب
ز بررسي كاربردهاي گوناگون واژه سرداب در لغت و عرف عامه مردم به خوبي معلوم ميشود كه اين كلمه در كتابهاي لغت و اصطلاح رايج در زبان اغلب مردم در طول تاريخ به يك معني به كار ميرود. توضيح آنكه سرداب و سردابه به خانهاي گفته ميشود كه آن را در زمانهاي سابق به ويژه در مناطق گرمسير، در آن موقع كه هنوز وسايلي چون كولر و پنكه و يخچال و... ساخته نشده بود، در زمين ميساختند تا در ايام بسيار گرم تابستان از طريق سكونت در آنجا از گزند گرما در امان باشند و به وسيله قرار دادن اغذيه و اشربه فاسد شدني در اين مكان، از فاسد شدن آنها جلوگيري نمايند. مرحوم علياكبر دهخدا در اين باره مينويسد:
سرداب خانهاي را گويند كه در زمين سازند، خانهاي كه در زيرزمين سازند تا در گرما به آن پناه برند و آب در آنجا نگاه دارند تا سرد بماند...
از جمله مناطق گرمسيري كه در گذشته ساختن سرداب براي خانهها در آن بسيار رواج داشته است شهر سامرا بود. اين شهر را معتصم عباسي در سال 212ق. بنا كرد و پايتخت خود را از بغداد به آنجا منتقل نمود. سامرا در كرانه شرقي رودخانه دجله و در ميانه راه بغداد به تكريت واقع شده است. درباره علت بناي اين شهر نظرات گوناگوني نقل شده است. يعقوبي در اين باره مينويسد:
شهر »سفرَّمَنرَاي« در گذشته بياباني از سرزمين طيران بود كه هيچگونه عمارتي در آن وجود نداشت؛ تنها بناي آن ديري بود كه متعلق به نصاراي آن منطقه بود... پس از آنكه معتصم به حكومت رسيد به خاطر بعضي از امتيازات كه در منطقه سرّمن راي بود آنجا را به عنوان پايتخت جديد برگزيد.
چون اين محل از نظر موقعيت جغرافيايي نسبت به ساير مناطق رجحان داشت آبهاي زيادي در اطراف شهر جريان داشت كه هر يك از آنها به منزله دژي شهر را از خطر حملههاي ناگهاني حفظ ميكرد.
علاوه بر اين، مرتفع بودن اين منطقه نسبت به كرانه غربي دجله موجب ميشد كه اين شهر از آسيبهاي طغيان احتمالي دجله در امان باشد. از طرف ديگر اين منطقه نسبت به ساير مناطق از آب و هواي مطلوبتري برخوردار بود. از نظر نظامي نيز يك منطقه سوقالجيشي بود كه به لحاظ دفاعي از جهاتي موقعيت بهتري نسبت به بغداد داشت.
شهر سامرا به »عسكر« نيز معروف است. وقتي معتصم اين شهر را بنا نمود با سپاهيان خود عازم آنجا شد، از اين رو به جهت استقرار نظاميان در اين شهر آن را عسكر ميناميدند2.
از آنجا كه منطقه سامرا نسبت به كرانه راست دجله مرتفع بود در زير لايههاي خاكي اين منطقه يك لايه سنگي از ريگ كه ماده چسبندهاي آنها را به يكديگر چسبانده است، وجود دارد. اين دو عامل، يعني ارتفاع زمين از سطح آب و وجود لايه سنگي مذكور موجب شده است كه كندن سردابهاي گود و عميق در زير ساختمانهاي اين شهر راحت باشد. به همين جهت ساختن سردابهاي زيادي در زير اغلب خانههاي قديمي و حتي بناهاي جديد بسيار رايج است كه عليرغم ساخته شدن انواع وسايل سرمايش در ايام گرم تابستان بيشتر اين سردابها مورد استفاده ساكنان آن قرار ميگيرد.
امتیاز : |
|
نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
|
درباره :
مطالب وفایل های مذهبی ,
مذهبی ,
اماکن مذهبی ,
موقعيت كنوني سرداب سامرا
امروزه هر كس از هر نقطه شهر سامرا به مركز شهر نگاه كند دو گنبد با شكوه ميبيند كه يكي از آنها با كاشيهاي طلايي براق و ديگري با كاشيهاي رنگي زيبائي پوشيده شده است. هر يك از اين گنبدها به ساختمان مستقلي تعلق دارند. گنبد بزرگ طلايي بر بالاي ضريح مطهر كه مرقدهاي مقدس امام دهم(ع) و امام يازدهم(ع) در آن جاي دارد، قرار گرفته است ولي گنبدهاي كوچك بر بالاي ساختمان مسجد جامع شهر ساخته شده است. ساختمان حرم مطهر به شكل مستطيل و ساختمان مسجد جامع به صورت مستقل از ساختمان حرم، ولي متصل به صحن حرم است و سرداب غيبت درست در زير ساختمان مسجد قرار گرفته و در طول تاريخ بارها در بنا و بخشهاي مختلف آن تعميرات و تغييراتي انجام شده است.
همانگونه كه پيش از اين نيز اشاره شد سرداب غيبت از جمله سردابهاي عميقي است كه در زير يك لايه سنگي حفر شده و در كل داراي سه قسمت عمده به شرح زير است:
يك غرفه شش ضلعي، يك غرفه مستطيل كوچك و يك غرفه به شكل مستطيل بزرگ. توضيح بيشتر آنكه غرفه مستطيل بزرگ در ميان مردم به »مصلاي مردان« و غرفه مستطيل شكل كوچك به »مصلاي بانوان« معروف است. اين بخشها با دو راهرو بلند و طولاني به يكديگر مربوط ميشوند؛ يعني يك راهرو طولاني مصلاي مردان و مصلاي زنان را به هم وصل ميكند و يك راهرو طولاني ديگر بين مصلاي مردان و غرفه شش ضلعي وجود دارد.
همچنين اين بخشهاي سهگانه هر يك از طريق روزنهاي كوچك و طولاني كه از قسمتهاي فوقاني ديوار آغاز شده تا پايينترين حد ديوار بيروني مسجد جامع امتداد مييابد و نور و هوا دريافت ميكند.
پلكاني كه راه ورود و خروج سرداب است و به غرفه شش ضلعي منتهي ميشود داراي بيست پله است. ورودي اين پلكان و سرداب در داخل ساختمان مسجد و بر ديواري قرار گرفته كه ورودي نمازخانه نيز در آن واقع است.
طول مصلاي مردان پنج متر و هشتاد سانتيمتر و عرض آن سه متر و پنجاه سانتيمتر است در ضمن طول مصلاي زنان چهار متر و شصت سانتيمتر و عرض آن سه متر است.
طول راهرويي كه مصلاي مردان و زنان را به هم مربوط ميسازد چهار متر است.
طول روزنهاي كه نور غرفه شش ضلعي را تأمين ميكند حدود شش متر و طول روزنهاي كه نور مصلاي زنان را تأمين ميكند چهار متر و پنجاه سانتيمتر است. در انتهاي غرفه مستطيل شكل يعني انتهاي همان مصلاي مردان، يك در چوبي كه معروف به باب غيبت است وجود دارد، در پشت اين در اتاق كوچكي قرار دارد كه طول آن يك مترو پنجاه سانتيمتر است. اين اتاق به نام محل غيبت شهرت پيدا كرده است كه در حقيقت بخش مكمل غرفه مستطيل شكل بزرگ محسوب ميشود و در جلوي آن حفاظ مشبكي است كه آن را از بقيه غرفه جدا ميكند. چاه معروف به چاه غيبت هم در گوشهاي از همين اتاق قرار دارد.
اشاره به اين نكته نيز خالي از فايده نيست كه اين سرداب در جهت غربي صحن عسكريين(ع) به سمت شمال واقع شده و در طول تاريخ اصلاحات و تعميرات زيادي در آن انجام گرفته است. هميشه در موقع تعمير و ترميم بارگاه عسكريين(ع) در ساختمان سرداب نيز تغييرات و اصلاحاتي به عمل آمده است؛ به عنوان مثال در زمانهاي گذشته، از داخل بارگاه عسكريين(ع) از كنار مرقد حضرت نرجس خاتون به سرداب ميرفتند و اين وضع به همين صورت تا سال 1202ق. ادامه داشت و در اين سال احمد خان دنبلي براي سرداب راهي جداگانه از طرف شمال باز كرد و راه سرداب از طرف روضه عسكريين(ع) را مسدود نمود و صحن سرداب را جداگانه ساخت كه تقريباً از يك فضاي بزرگي به طول 60 متر و عرض 20 متر برخوردار است.
بنابراين اگر در كتابهايي چون مزار شهيد اول اعمال و دعاهاي مربوط به زيارت اين سه امام در يك مكان ذكر شده است؛ علت آن است كه در زمان سابق راه سرداب نيز از پشت حرم عسكريين(ع) در يك ساختمان بوده است، لذا پس از زيارت عسكريين(ع) بلافاصله زيارت امام زمان(ع) و سپس زيارت حضرت نرجس خاتون ذكر شده است.
در هرحال اين سرداب در طول تاريخ به اندازهاي مورد توجه مردم بوده است كه در آن آثار ارزشمندي از منبتكاري و كاشيكاري و ساير هنرهاي معماري به كار رفته است. از جمله اين اشياء در چوبي نفيسي است كه از دوران خلافت عباسيان به جاي مانده است و از ويژگيهاي هنري و تاريخي ارزشمندي برخوردار است.
ادامه مطلب
امتیاز : |
|
نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
|
درباره :
مطالب وفایل های مذهبی ,
مذهبی ,
اماکن مذهبی ,
باب غيبت
همان در چوبي است كه حجره غيبت را از مصلاي مردان جدا ميكند. سمت جلو اتاق را به صورت كامل فرا گرفته است و به وسيله دو قطعه مستطيل شكل به ارتفاع يك متر و بيست و پنج سانتيمتر از جلو حجره فراتر ميرودو بدين ترتيب قسمت پايين ديوار رو به روي مصلا را نيز ميپوشاند. بنابراين ميتوانيم بگوييم كه طول در، برابر با عرض نمازخانه مردانه اما ارتفاع آن بيش از سه متر است. قسمتهاي مختلف اين در كه سمت پيشين اتاق غيبت قرار دارد مشبك است ولي بخشهايي كه ديوار نمازخانه را پوشش داده مشبك نيستند. قسمتهاي مشبك در از پيوستن قطعههاي چوبي با اشكال هندسي به يكديگر ساخته شده كه در چشم بيننده به سه گونه جلوه ميكند.
الف) قسمت مشبك كه به عنوان دو لنگه در محسوب ميگردند؛
ب) دو قسمت مشبك كه در دو طرف در واقع شدهاند؛
ج) يك قسمت مشبك كه كتيبه تزيين شده سر در را تشكيل ميدهد.
فراهم آمدن اين قسمتهاي سهگانه مشبك هندسي و زيبا به اين در، جلوه هندسي دلپذيري بخشيده است روي قطعههاي چوبي هم - كه چهارچوبهاي اين شبكهها را شكل داده است - نقش و نگارهاي واقعاً ظريف و دقيقي كندهكاري شده است.
امتیاز : |
|
نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
|
درباره :
مطالب وفایل های مذهبی ,
مذهبی ,
اماکن مذهبی ,
آثار تاريخي سامرا
مسجد جامع سامرا،به «جامع المتوکل »مشهور شده و از ساختمانهاي يکي از پليدترين خلفاي عباسي،يعني متوکل عباسي (232-247 ه.) است.
اين مسجد يکي از عظيم ترين مساجد جهان اسلام در آن دوره بشمار مي رفته.امروزه فقط ماذنه و ديوارهاي آن باقي است که همين دو نيز دليل بر عظمت اين ساختمان است.
ابعاد ديوارهاي مسجد 160×240 متر است آنچه بر اهميت معماري اين مسجد مي افزايد گلدسته آن است که به «ملويه »شهرت دارد و در شمال برج و باروي مسجد و در فاصله 25 متري آن ساخته شده است.ساختمان اين گلدسته مخروطي شکل است که بر قاعده اي مربع به طول 32 متر قرار دارد.
اين ماذنه بر خلاف سنت تمام گلدسته ها،که راه رسيدن به بام آن از پله هايي است که درون ماذنه تعبيه شده،از بيرون آن مي باشند،از اين رو پله ها گردا گرد سطح بيروني گلدسته را دور زده و به بام آن که در ارتفاع 52 متري از زمين است مي رسد.
بنا به روايت مورخان،متوکل مبلغ 5 ميليون درهم براي ساختمان اين مسجد هزينه کرده است.
×متوکليه،شهر کهن سامرا است که از سوي متوکل عباسي ساخته شد و امروزه خرابه هاي اين شهر در فاصله کوتاهي از شمال سامرا نمايان است.از ويژگي هاي اين شهر،خيابان کشيهاي منظم و مستقيمي است که نمونه آن در ديگر شهرها کمتر يافت مي شود.در بخشي از اين شهرمسجدي به نام «جامع ابي دلف »وجود دارد.
×جامع ابي دلف،نمونه کوچکتر مسجد جامع متوکل است به ابعاد 138×215 متر با بارويي به ضخامت 60/1 متر.اين مسجد داراي 18 دروازه است.گلدسته اين مسجد شبيه ملويه است،با اين تفاوت که ارتفاع آن 19 متر مي باشد.اين مسجد به نام قاسم بن عيساي عجلي مشهور به ابو دلف (متوفاي 226 ه.) نامگذاري شده که از فرماندهان عباسي و از شيعيان معتقد بشمار مي رفته است.
×قصرهاي سامرا،خلفاي عباسي که به سامرا نقل مکان کردند،همگي مشهور به فسق و فجور و برگزاري مجالس جشن و سرور و شادماني بودند،از اين رو،اقدام به ساختمان کاخهاي سر سبز و خوش آب و هواي متعددي در جاي جاي اين شهر و در کناره هاي رودخانه دجله کردند که امروزه تنها از آن کاخها ديوارهاي فرو ريخته و ستونهاي ويرانه باقي مانده است.
نام برخي از کاخها در سمت شمال غربي مسجد جامع متوکل و در شهر المتوکلية:
قصر الجعفري،قصر العروس،قصر المختار،قصر الوحيد،قصر الجعفري المحدث،قصر الغريب، قصر الصبح،قصر المليح،قصر بستان الايتاخيه،قصر التل،قصر الجوسق،قصر برکوارا،قصر القلائد،قصر الغرد،قصر المتوکليه،قصر البهو،قصر اللؤلؤه و...
بنا به روايت مورخان حد اقل هزينه ساختمان هر يک از اين قصرها،متجاوز از پنج ميليون درهم بوده است.
امتیاز : |
|
نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
|
درباره :
مطالب وفایل های مذهبی ,
مذهبی ,
اماکن مذهبی ,
ولادت حضرت مهدي (ع) در شهر سامرا
ولادت و زندگي مهدي موعود(عج), از رخدادهاي مهم است و ريشه در باور ديني مسلمانان دارد. اعتقاد به تولد, حيات طولاني, ظهور و امامت آن حضرت, مسائله اي است اساسي كه نقش سرنوشت ساز و جهت بخشي را به زندگي و رفتاردين باوران, بويژه شيعيان داده است.احاديث فراواني از پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) از طريق سنّي و شيعه رسيده كه بيانگر ويژگيهاي شخصي امام زمان(عج) است: از خاندان رسالت, از فرزندان فاطمه(ع), نهمين فرزند امام حسين(ع), دوازدهمين پيشواي شيعيان و...
گزارشگران تاريخ نيز, چه آنان كه پيش از ولادت وي مي زيسته اند و چه آنان كه در زمان ولادت و پس از آن بوده اند, از اين ولادت پر بركت خبر داده اند و برخي از آنان كه توفيق ديدار و مشاهده مهدي(عج) را داشته اند از شمايل و اوصاف آن امام سخن گفته اند.
با وجود اين شواهد و قراين, كه در درستي آنها ترديدي نيست, هنوز درباره زندگي و شخص آن حضرت, مسايل و مطالبي مطرح است كه بحث و بررسي بيشتر و دقيق تري را مي طلبد.
در اين نوشتار, بر آنيم كه ضمن اشاره گذرا به سير طبيعي زندگي امام عصر(عج), از آغاز تولد تا عصر ظهور, به اندازه توان و مجال, به برخي از پرسشها پاسخ بدهيم.
حضرت مهدي(عج), ولادت استثنايي داشته و اين,براي بسياري سؤال انگيز بوده و هست. از اين روي ,ترسيم و تصوير و شرح مقدمات ولادت و برخورد مخالفان و دشمنان اهل بيت(ع), در برابر اين پديده, ضرور مي نماد.جريان امامت پيشوايان معصوم(ع), پس از رسول خدا(ص) فراز و فرودهاي گوناگوني پيدا كرد. امامان(ع), با حفظ استراتژي كلي و خطوط اساسي امامت, در رابطه با حفظ مكتب و ارزشهاي آن, تاكتيكها و روشهاي گونه گوني را در برابر ستم پيشگان, در پيش گرفتند.
اين فراز و نشيبها, تا زمان امامت علي بن موسي الرضا(ع), استمرار داشت و امامان اهل بيت, هر يك به تناسب زمان و مكان و ارزيابي شرايط و اوضاع سياسي و اجتماعي, موضعي خاص انتخاب مي كردند.
پس از امام رضا(ع), جريان امامت شكل ديگري يافت.
امام جواد, و امام هادي و امام حسن عسگري(ع), در برابر دستگاه حاكم و خلفاي عباسي موضعي يگانه برگزيدند.
از آن جا كه اين بزرگواران, زير نظر مستقيم و مراقبت شديد خليفه وقت, در حصر و حبس به سر مي بردند, حركتها, هدايتها و رهبريهاي آنان محدود شد وفرصت هرگونه حركت سياسي, از آنان سلب گرديد.
اين محاصره و سخت گيري, نسبت به امامان سه گانه, از تزويج دختر خليفه به امام جواد(ع) آغاز شد(1) و با فراخواني امام هادي(ع) و فرزندش امام حسن(ع) به مركز خلافت (سامراء) و سكونت دادن آنان در محله (عسكر) ادامه يافت.
گزارشهاي جاسوسان خليفه از مدينه به وي رسيد كه امام هادي(ع) محور و ملجائ شيعيان و دوستداران اهل بيت گرديده است. اگر اين مرز وبوم را مي خواهي اقدام كن.
متوكل عباسي, پيامي به والي مدينه نوشت وافرادي را براي آوردن امام, به سامراء گسيل داشت.
به اين اقدام هم بسنده نكرد, پس از اقامت امام در سامرا, گاه و بي گاه ماموران خود را به خانه امام مي فرستاد. بارها و بارها آن حضرت را به پيش خليفه بردند, و مورد آزار و اذيت قرار دادند.
روز به روز,حلقه محاصره تنگ تر مي شد. و ملاقات شيعيان با امام دشوارتر. البته علت اصلي اين سخت گيريها, از ناحيه حكومت, بيم از انقلاب و شورش مردم عليه آنان وجلوگيري از رسيدن وجوه شرعي و اموال به امام(ع) و مسائلي از اين دست بود.
پس از امام هادي(ع) و در زمان امامت امام حسن(ع), اين فشارها به اوج رسيد و دشمن, با تمام توان و تلاش, در برابر آن حضرت موضع گرفت و ارتباط شيعيان با امام (ع) را به پايين ترين حدّ رساند. آزار و شكنجه و زندانهاي مكرّر آن حضرت, گوياي اين حقيقت است, بويژه اين كه دشمن احساس كرده بود آنچه را كه از آن نگران است, در شرف تكوين و وقوع قرار گرفته از اين روي, مي كوشيد تا واقعه را پيش از وقوع آن علاج كند.
تولد مهدي موعود(عج), به عنوان دوازدهمين پيشواي شيعيان, با نشانه هايي چون:
نهمين فرزند امام حسين(ع), چهارمين فرزند امام رضا(ع) و... مشهور شده بود و مسلمانان حتي حاكمان, آن را بارها از زبان راويان و محدثان شنيده بودند و مي دانستند كه تولد اين نوزاد با اين ويژگيها, از اين خانواده, بويژه خانواده امام حسن عسكري(ع) بيرون نيست و روزي فرزندي از آن خانواده به دنيا خواهد آمد كه حكومت عدل و داد بر پا خواهد كرد و ضمن فرمانروايي بر شرق و غرب, بنياد ظلم را بر خواهد انداخت.
از اين روي بر فشارها و سخت گيري هاي خود نسبت به امام حسن عسكري(ع), مي افزودند, مگر بتوانند با نابودي ايشان از تولد مهدي(عج) و تداوم امامت جلو بگيرند اما برخلاف برنامه ريزيها و پيشگيريهاي دقيق و پي در پي آنان, مقدمات ولادت امام زمان(عج) آماده شد و توطئه هاي دشمنان, راه به جايي نبرد.
امام هادي(ع), در زمان حيات خويش مي دانست كه آخرين حجت خدا در زمين از نسل اوست. از اين روي در مساله ازدواج فرزند برومند خود, حسن بن علي اهتمام تام داشت و براي روييدن و رشد آن شجره طيّبه, به دنبال سرزميني طيّب و طاهر مي گشت.
داستان ازدواج امام حسن(ع) به دو گونه روايت شده است, لكن آنچه با قرائن و روند طبيعي مساله سازگارتر مي آيد آن است كه: خواهر امام هادي(ع), حكيمه خاتون, كنيزان فراوان داشت. امام هادي(ع) يكي از آنان را به نام (نرجس), كه از آغاز زير نظر وي فرائض و معارف ديني را به درستي فرا گرفته بود, به نامزدي فرزندش در آورد وبا مقدماتي كه در كتابهاي تاريخي آمده است, به عقد ازدواج امام حسن(ع) در آورد. مدتي از اين ازدواج مبارك گذشت دوستان و شيعيان در انتظار ولادت آخرين ستاره امامت, روز شماري مي كردند و نگران آينده بودند.
امام حسن(ع) , گه گاه, نويد مولودش را به ياران مي داد:
(... سيرزقني الله ولداً بمنّه ولطفه).
به زودي خداوند به من فرزندي خواهد داد و لطف و عنايتش را شامل من خواهد كرد.
با تلاوت مكرر آيه شريفه:
(يريدون ليطفئوا نوراللّه بائفواههم واللّه متمّ نوره ولو كره الكافرون).
به ياران اميد و بشارت مي داد كه هيچ نقشه و مكري نمي تواند جلو اين قدرت و حكمت خداوندي را بگيرد وروزي اين وعده به تحقق مي رسد.
از آن سو, دشمن نيز,آنچه در توان داشت به كار گرفت, تا اين وعده بزرگ الهي, تحقق نيابد: قابله هاي فراواني در خانواده هاي منسوب به امام حسن(ع), بويژه در منزل امام(ع) گمارد, امام را بارها به زندان افكند, ماموراني را گمارد كه اگر فرزند پسري در خانه امام ديدند,نابودش كنند و...
اما بر خلاف اين تلاشها, نرجس خاتون حامل نور امامت شد و جز امام حسن(ع) و افراد خاصي از وابستگان و شيعيان آن حضرت, از اين امر, آگاه نشدند.
تقدير الهي بر تدبير شيطاني ستمگران پيروز شد و درشب نيمه شعبان سال 255 ه.ق.
آن مولود مسعود, قدم به عرصه وجود نهاد و نويد امامت مستضعفان و حاكميت صالحان را داد.
امام حسن(ع) كه آرزوي خود را بر آورده ديد, فرمود:
(زعمت الظلمة انّهم يقتلوني ليقطعوا هذا النسل فكيف راوا قدرة اللّه...)
ستمگران بر اين پندار بودند كه مرا بكشند, تا نسل امامت منقطع گردد, اما از قدرت خداوند غافل بودند.
بدين ترتيب, در آن شرايط رعب و وحشت و در آن فضاي اختناق و حاكميت خلفاي جور, دوازدهمين ستاره فروزان امامت و ولايت طلوع كرد و با تولدش, غروب و افول ستمگران و حاكميت ستمديدگان را اعلام كرد. (12)
ياد آوري دو نكته:
1. ولادت پنهاني
معمولاً كسي كه داراي فرزند مي شود, خويشان, دوستان و همسايگان از آن آگاه مي شوند, بويژه اگر شخص داراي موقعيت اجتماعي باشد, اين مساله از كسي پوشيده نمي ماند. چگونه مي توان تصور كرد كه براي امام حسن(ع) نوزادي به دنيا بيايد و مخالفان, با آن همه دقت و حساسيّت و گماردن جاسوسهاي فراوان در منزل امام و وابستگان آن حضرت, از تولد نوزاد آگاه نگردند.
آيا اين مساله عادي و طبيعي بود, يا اعجاز و خرق عادت؟
پاسخ: امام حسن(ع), از پيش گوييها آگاه بود و اهميّت و عظمت آن مولود را نيز به درستي مي دانست و از حساسيت دشمنان درباره تولد اين نوزاد, غافل نبود و اوضاع سياسي و شرايط اجتماعي را كاملاً مي شناخت, از اين روي, به گونه اي,مقدمات و پيش زمينه هاي ولادت فرزندش را فراهم ساخت كه نه تنها دشمنان, بلكه بسياري از دوستان هم از اين امر آگاه نشدند. بنابراين, مي توان گفت:
تدبير و كياست و حزم و دور انديشي امام حسن(ع) ايجاب مي كرد تا آن حضرت به گونه اي اين ماموريت را به انجام رساند كه دشمنان در هدفهاي شوم خود, ناكام بمانند و چنين هم شد.
به همين جهت, شيخ طوسي, ولادت پنهاني امام زمان(ع) را امري عادي و معمولي دانسته و مي نويسد:
(اين نخستين و آخرين حادثه نبوده است و در طول تاريخ بشري, نمونه هاي فراوان داشته است.).
اشاره دارد, به: ولادت پنهاني ابراهيم(ع), به دور از چشم نمروديان و ولادت پنهاني موسي(ع) به دور از چشم فرعونيان.
2. مكان تولد و نگهداري
در اين باره, چند احتمال وجود دارد:
الف. در سامرا به دنيا آمد و تا آخر عمر پدر بزرگوارش, در آن جا زيست.
ب. در سامرا متولد شد و پيش از درگذشت پدر, به مكه فرستاده شد.
ج. در سامرا قدم به عرصه وجود نهاد و براي حفاظت و رشد, او را به مدينه بردند.
د. در مدينه زاده شد و در همان جا ادامه حيات داد.
براي هر يك از اين احتمالها شواهد و قرائني است كه به نقد و بررسي آنها مي پردازيم.
دلايل احتمال اول
1. براي احتمال اول, دسته اي از روايات را كه بيانگر تبريك و تهنيت شيعيان,بر امام حسن(ع) است, شاهد آورده اند, از جمله:ابوالفضل الحسين بن الحسن العلوي گويد:
(دخلت علي ابي محمد(ع) بسرّ من راي فهناته بسيّدنا صاحب الزمان عليه السلام لما ولد).
در سامرا, به منزل امام حسن(ع) رفتم و ولادت سرورمان, صاحب الزمان(ع) را به وي تبريك گفتم.
اين گونه روايات, مي رساند: گروهي از شيعيان سامرا كه از تولد فرزند امام حسن(ع) با خبر شده اند, براي عرض تبريك, به خدمت ايشان رسيده اند.
به نظر ما, اين گونه روايات, دلالتي ندارند بر اين كه مهدي(ع), در منزل امام (ع) به دنيا آمده, ياخير, زيرا امكان دارد, درمحلّ ديگري به دنيا آمده و خبر ولادت وي, به اصحاب و ياران خاص رسيده است و آنان براي تبريك, به منزل امام(ع) در سامرا رفته اند.
2. رواياتي كه به عبارات گوناگون, از زبان حكيمه خاتون, نقل شده است, از جمله:
دعوت امام حسن(ع), از ايشان در شب ولادت مهدي(ع), براي كمك به نرجس خاتون و مشاهده وي, امام زمان(ع) را به هنگام ولادت و پس از آن, در سامرا.
به اين دسته از روايات هم نمي توان اعتماد كرد,زيرا, در برابر اين دسته از روايات, روايت ديگري است كه تعارض دارد با آنها. نقل كرده اند:
(شخصي پس از وفات امام حسن(ع) در مدينه به خدمت حكيمه خاتون مي رسد و از ايشان مي پرسد: امام ِپس از امام حسن(ع) كيست؟
ايشان پاسخ مي دهد: زمين خالي از حجت نيست و فرزند امام حسن(ع) جانشين اوست.
راوي مي پرسد: كه شما فرزند ايشان را ديده ايد يا شنيده ايد.
مي گويد: شنيده ام)
اصولاً, رواياتي كه از طريق حكيمه در اين باره رسيده است, اضطراب دارند و روشن نيستند. و نمي توان برآنها براي اثبات اين احتمال, استدلال كرد.
3. رواياتي كه بيانگر ديدن امام زمان, توسط گروهي از اصحاب, در منزل امام حسن عسكري(ع) است.
* امام, در پاسخ آنان كه درخواست ديدن جانشين وي را دارند, مي فرمايد:
(... هذا امامكم من بعدي وخليفتي عليكم, اطيعوه ولاتتفرقوا من بعدي فتهلكوا في اديانكم, اما ا…نكم لاترونه بعد يومكم هذا. قالوا: فخرجنا من عنده فما مضت الاايام قلائل حتي مضي ابومحمد(ع).)
پس از من, اين پسر, امام شماست و خليفه من است در ميان شما. امر او را اطاعت كنيد از گرد رهبري او پراكنده نشويد كه هلاك مي گرديد و دينتان تباه مي شود.
اين را هم بدانيد كه شما او را پس از امروز, نخواهيد ديد.
آن جمع گفتند: از نزد امام بيرون آمديم, و روزي چند نگذشت تا اينكه امام حسن(ع) درگذشت.
* از اين قبيل است ملاقات احمد بن اسحاق و سعد با امام حسن(ع).
احمدبن اسحاق مي گويد: براي آن حضرت مقداري وجوه شرعي از طرف مردم بردم. در پايان خواستم پرسشهايي مطرح كنم.امام حسن (ع) فرمود:
(... والمسائل التي اردت ان تساله فاسال قرة عيني واوما الي الغلام فسال سعد الغلام المسائل, وردّ عليه باحسن اجوبة, ثم قال مولانا الحسن بن علي الي الصلاة مع الغلام وجعلنا نختلف بعد ذلك الي منزل مولانا(ع) فلا نري الغلام بين يديه.)
پرسشهايي كه داري از نور چشم من (اشاره فرمود به مهدي(ع)) بپرس. سعد آنچه
خواست پرسيد و آن پسر, با بهترين شيوه پاسخ داد.
سپس امام يازدهم فرمود: نماز را با وي بخوانيد.
از آن پس به خانه امام رفت و آمد داشتيم,لكن آن حضرت را نديديم.
* مردي از شيعيان از اهل فارس مي گويد:
(به سامرا رفتم. جلو منزل امام حسن(ع) رسيدم, بدون اين كه اذن بطلبم,امام (ع) مرا به داخل خانه فرا خواند. هنگامي كه وارد شدم و بر وي سلام كردم از افرادي احوال پرسي كرد.
سپس فرمود: بنشين و پرسيد به چه انگيزه اي به اين جا آمدي؟
عرض كردم: براي خدمت به شما.
فرمود: در خانه ما باش.
از آن روز به بعد, با ساير خدمتگزاران در خدمت امام(ع) بودم. گاهي مسؤوليت بازار و خريد اجناس و لوازم, به عهده من بود. مدتي گذشت كه با افراد, اُنس گرفتم. روزي از روزها, برامام حسن(ع) وارد شدم و ايشان در اتاق مردان بودند.
صدايي شنيدم كه به من فرمود: سرجايت بايست. ايستادم. ناگهان كنيزي را ديدم كه چيزي خدمت امام(ع) آورد وروي آن پوشيده بود.
امام(ع) مرا به نزديك فرا خواند,به خدمتش رفتم. سپس آن كنيز را صدا زد و او برگشت. به او فرمود: روپوش را كنار بزن و او چنين كرد. پسر بچه اي را ديدم زيبا صورت گندمگون و...
آن گاه فرمود: هذا صاحبكم. سپس دستور داد, وي رابردند و ديگر آن مولود را نديدم تا امام يازدهم از دنيا رفت.)
در اين نمونه از روايات چند نكته است:
1. اشخاصي كه حضرت را در خانه امام يازدهم ديده اند, بيش ازيكمرتبه ديدار نداشته اند و در رفت و آمدهاي بعدي, آن حضرت را نديده اند. احتمال دارد كه امام حسن(ع), براي اتمام حجت و اين كه بعد از ايشان, حضرت مهدي(ع) امام شيعيان است, دستور داده آن حضرت را به سامرا بياورند و سپس به محلّي كه در آن زندگي مي كرد و نگهداري مي شد, برگرداندند.
2. اگر امام مهدي(ع) در سامرا مي زيست و اصحاب مورد وثوق هم رفت و آمد داشتند, چه مانعي داشت كه آن حضرت را بار ديگر ببينند و اطمينان بيشتري بيابند.
3. در روايت اولي آمده است كه آن چهل نفر گفتند چند روزي از ملاقات ما با امام زمان(ع) نگذشت كه امام حسن(ع) در گذشت. معلوم مي شود آن ملاقات در آخر عمر امام يازدهم صورت گرفته است و اين, منافات ندارد كه در هنگام ولادت و يا بعد از آن, در سامرا نمي زيسته و اواخر عمر امام حسن(ع), براي تحويل امور امامت و خلافت و نيز اتمام حجت, به سامرا آمده باشد.
دلايل احتمال دوم
برخي بر اين باورند كه حضرت مهدي(ع), مدتي پس از ولادت, از سامرا هجرت كرد, و تا رحلت پدر بزرگوارشان در مكه مكرّمه زندگي مي كرد.
مسعودي در اثبات الوصية, از حميري و او از احمدبن اسحاق نقل مي كند كه گفت:
(دخلت علي ابي محمد(ع) فقال لي: ما كان حالكم فيما كان الناس فيه من الشك والارتياب؟ قلت يا سيدي لما ورد الكتاب بخبر سيدنا ومولده لم يبق لنا رجل ولا امراة ولا غلام بلغ الفهم ا…لاّ قال بالحق, فقال اما علمتم ان الارض لاتخلو من حجة اللّه ثم امر ابو محمد(ع) والدته بالحج في سنة تسع وخمسين وماتين وعرّفها مايناله فغ سنة الستين, واحضر الصاحب(ع) فاوصي اليه وسلم الاسم الاعظم والمواريث والسلاح اليه وخرجت ام ابي محمد مع الصاحب جميعاً الي مكة و...)
بر امام حسن عسكري(ع) وارد شدم.
فرمود: چگونه ايد در مساله اي كه مردم در آن ترديد دارند؟
گفتم سرور من! وقتي خبر ولادت سيد و مولاي ما, به ما رسيد مرد و زن و كوچك و بزرگ ما, آن را پذيرفتند.
امام فرمود: آيانمي دانيد كه زمين از حجت خدا هرگز خالي نمي ماند. پس از اين, امام حسن(ع) در سال 259 امام مهدي(ع) را همراه با مادر خود[ مادر امام حسن] به سوي مكه و حج فرستاد و سفارشهاي لازم را كرد و امور مربوط به امامت را به وي واگذاشت و به مادرش از حوادث سال آينده[ سال ] 260خبر داد.
از اين روايت چندنكته به دست مي آيد:
1. خبر ولادت حضرت مهدي(ع), به بسياري از شيعيان داده شده بود و آنان به وسيله نامه و ياافراد مطمئن, از اين مساله خبردار شده بودند.
2. شيعيان درباره تولد حضرت مهدي(ع) در حيرت و ترديدبودند و بسياري به واسطه همين مساله دچار لغزش و انحراف شدند.
3. مدتي پس از ولادت, امام مهدي(ع) در سامرا بوده است.
4. امام مهدي(ع) برابر اين نقل, چهارسالگي و يك سال پيش از درگذشت پدر بزرگوارشان, شهر سامرا را ترك كرده و سفارشها و اسرار امامت را در همان زمان از پدر دريافت كرده و از آن پس, امام حسن(ع) را ملاقات نكرده است.
5. آن حضرت, به همراهي جدّه خود, به سوي مكه رفته اند و در آن وادي امن, رحل اقامت افكنده اند.
مؤيد اين احتمال, رواياتي است كه مكان ومسكن حضرت مهدي(ع) را (ذي طوي), محلي در نزديكي مكه, دانسته اند.
دلايل احتمال سوّم و چهارم
حضرت مهدي(ع) يا در سامرا به دنيا آمد و به مدينه فرستاده شد و يا در مدينه به دنيا قدم نهاد و درهمانجا ماندگار شد.
بر اين دو احتمال, مي توان روايات و گزارشات تاريخي اقامه كرد كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:
ابي هاشم جعفري مي گويد:
(قلت لابي محمد(ع) جلالتك تمنعني من مسالتك فتاذن لي ان اسالك؟ فقال: سل.
قلت: يا سيدي هل لك ولد؟ فقال نعم, فقلت فان حدث بك حدث فاين اسال عنه؟
قال: بالمدينة.)
به امام حسن عسكري(ع) عرض كردم: پرسشي دارم,ولي بزرگواري شما مانع پرسيدن من است. اجازه مي دهيد آن را مطرح سازم؟ امام (ع) فرمود: بپرس. گفتم: سرورم, آيا شما را فرزندي هست؟ فرمود: آري. گفتم: اگر پيش آمدي شد كجا مي توان او را يافت؟
فرمود: مدينه.
ظاهر اين صحيحه آن است كه در زمان حيات امام حسن(ع), مهدي (عج) به دنيا آمده و در سامرا نبوده است. ابي هاشم هم از كساني نبوده است كه امام(ع) از او تقيه كند. اين كه امام(ع) فرمود: در مدينه است, به اين معني نيست كه بعد از درگذشت من سراغ او را در مدينه بگيريد; زيرا سؤال كننده مي دانست كه زمين خالي از حجت نيست و وجود حجت بعد از امام يازدهم ضروري است, امام (ع) هم در جواب فرمود: آن حجت, در مدينه نگهداري مي شود و نگران آينده نباشيد. شايد اين اشكال به ذهن بيايد كه از كلمه (المدينه) نمي توان فهميد كه همان مدينه رسول اللّه (ص) است كه پيش از آن, يثرب نام داشت, بلكه هر شهري را شامل مي شود. در نتيجه, با وجود اين احتمال, استدلال به روايت ناتمام خواهد بود؟
پاسخ: گرچه بعضي از بزرگان نيز اين احتمال را داده اند, ولي برخي ديگر, مدينه را به همان مدينه منوّره معني كرده اند. مؤيدات ديگري هم از روايات بر اين احتمال مي توان اقامه كرد.
علامه مجلسي مي نويسد:
(قال بالمدينة اي الطيبة المعروفة او لعله علم انه يدركه او خبراً منه في المدينة, وقيل اللام للعهد والمراد بها سرّ من راي يعني ان سفراءه من اهل سر من راي يعرفونه فسلهم عنه)
مقصود امام(ع) از مدينه, همان مدينه طيبه است. شايد امام(ع) مي دانست كه شخص سؤال كننده, مهدي(ع) و يا خبر او را درمدينه خواهد يافت.
برخي گفته اند: الف و لام كلمه (المدينه) براي عهد است و مقصود سامراست. به اين معني كه سفيران و نمايندگان خاص حضرت حجت(ع) كه در سامرا هستند, او را مي شناسند. از آنان راجع به فرزند من, بپرس.
علامه مجلسي, در آغاز نظر خود را نسبت به اين روايت, به صراحت اعلام مي دارد و مدينه را به همان مدينه معروف و مشهور تفسير مي كند و قول ديگر را با تعبير (قيل) مي آورد كه حكايت از آن دارد كه مورد تاييد وي نيست.
مؤيد اين احتمال (كه مدينه همان مدينه طيّبه باشد) روايتي است كه از امام جواد(ع) رسيده.
راوي مي گويد از ايشان پرسيدم:
(... مَنِ الخلف بعدك؟ فقال: ابني علي وابنا علي, ثم اطرق مليّاً, ثم رفع راسه, ثم قال: انها ستكون حيرة, قلت: فاذا كان ذلك فالي اَين؟ فسكت, ثم قال:
لا اين ـ حتي قالها ثلاثاً فاعدت عليه, فقال: الي المدينة, فقلت: اي المُدُن؟
فقال: مديتنا هذه وهل مدينة غيرها.).
جانشين شما كيست؟
امام (ع) فرمود: فرزندم علي و فرزند او[ حسن بن علي]
سپس چند لحظه اي ساكت شد و بعد فرمود: به زودي شما دچار حيرت خواهيد شد.
گفتم: در اين دوران حيرت چه كنيم و كجا برويم؟ امام(ع) ساكت شد, سپس سه مرتبه فرمود: جايي نيست.
باز از ايشان پرسيدم.
در پايان فرمود: مدينه.
گفتم كدام مدينه؟
فرمود همين مدينه[ طيّبه] و آيا غير از اين مدينه اي هست؟
قرائن و شواهد تاريخي آن زمان نيز, اين احتمال را تاييد مي كند.
نمونه زير, بيانگر آن است كه شيعيان, امام مهدي را در مدينه طيّبه مي جستند.
محمد بن حسن (236ـ 316) از كساني است كه براي تحقيق و بررسي مساله غيبت به مدينه رسول رفت.در اين باره نوشته اند:
(وكان من محله في الشيعة انه كان الوافد عنهم الي المدينة عند وقوع الغيبة سنة
ستّين وماتين واقام بها سنة, وعاد وقد ظهر له من امر الصاحب عليه السلام ما احتاج اليه).
محمد بن حسن, در ميان شيعيان, موقعيت ويژه اي داشت. در سال 260 هجري به عنوان تحقيق و بررسي مساله غيبت امام مهدي(ع) وارد مدينه شد و يك سال در آن جا, بماند و سپس برگشت و آنچه درباره امام زمان(ع) بدان نياز بود, بر وي, روشن شد [و شيعيان را در جريان قرار داد]
در اين نقل تاريخي, هيچ اشاره اي به سامرا نشده, معلوم مي شود كه درنزد گروهي از شيعيان آن زمان, مسلّم بوده است كه امام(ع) در مدينه زندگي مي كند, يا از آن جهت كه حضرت در آن جا به دنيا آمده و بزرگ شده است, و يا اين كه پس از ولادت در سامرا, به مدينه آورده شده, تا از دست ماموران خونخوار خليفه در امان باشد.
اگر قرار بر اين بود كه حضرت حجت(ع) از دست توطئه گران و مخالفان در امان بماند و به گونه طبيعي دوران كودكي و رشد خود را پشت سر بگذارد, بهترين جا براي اين دوران, مدينه بوده است; زيرا هم از مركز خلافت (سامراء) به دور بوده و هم خانواده بني هاشم, در مدينه از پايگاه و موقعيّت ويژه اي برخوردار بودند و مي توانستند از اين مولود مسعود, به بهترين وجه محافظت كنند, تا از گزند حوادث و آفات مصون بماند. و اين, با اصل اين كه آن حضرت (خفي الولادة والمنشا) است نيز, سازگاري دارد.
از سوي ديگر, حضور حضرت در سامرا, به گونه عادي و معمولي, با توجه به كنترل شديد دشمن نسبت به خانه امام(ع), غير ممكن بوده و لزومي هم ندارد كه همه چيز را با اصل معجزه و كرامت حلّ كنيم. پذيرفتن اين نكته كه امام(ع) در مدينه متولد شده و يا دست كم, پس از ولادت, به آن جا انتقال يافته و در آن جا دوران رشد و كودكي را پشت سر نهاده, با اصول امنيتي, بيشتر سازگار است
امتیاز : |
|
نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
|
درباره :
مطالب وفایل های مذهبی ,
مذهبی ,
اماکن مذهبی ,
فضيلت مسجد سهله
مسجد سهلة فضائل بسيار زيادي دارد كه به بعضي از آنها اشاره مي شود:
در سرزمين عراق بعد از مسجد بزرگ كوفه، مسجدي به فضيلت مسجد سهله يافت نمي شود چرا كه خانه ي حضرت ادريس و حضرت ابراهيم(عليهما السلام) بوده و محل ورود و خانه حضرت خضر (علي نبينا و آله و عليه السلام) نيز مي باشد.
از امام صادق(عليه السلام) روايت شده است كه به ابابصير فرمودند:
اي ابا محمد گويا مي بينم حضرت صاحب الامر(عليه السلام) با اهل و عيالش در آن مسجد منزل اختيار نمايند و خداوند هيچ پيامبري را نفرستاده مگر آنكه در آن مسجد نماز بجاي آورده است.
و هر كه در آن مسجد اقامت كند چنانست كه در خيمه ي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) اقامت نموده است.
و هر مرد و زن مؤمني دلش مايل به آن مسجد است.
و هر كس با نيّت صادق و درست در آن مسجد نماز و دعا كند، با حاجت روا شده از آن مسجد باز مي گردد.
و هر كس در آن مسجد امنيّت طلب نمايد، از هر چه مي ترسد ايمن مي گردد.
ابو بصير مي گويد به امام عرض كردم: فضيلت اين است كه براي اين مسجد مي باشد.
حضرت امام صادق(عليه السلام) فرمودند: برايت بيشتر بگويم؟
عرض كردم: بلي.
حضرت فرمودند: مسجد سهله از آن مكانهايي است كه خدا دوست مي دارد در آنجا اسم او خوانده شود. و در هر شب و روز ملائكة براي زيارت و عبادت به آن مسجد مي آيند.
سپس فرمودند: اگر من به شما نزديك بودم، همه نمازهايم را در آن مسجد بجاي مي آوردم.
آنگاه فرمودند: در فضيلت آن مسجد آنچه نگفتم بيشتر از آن مقداري است كه بازگو كردم.
ابوبصير مي گويد به حضرت عرض كردم: فدايت شوم. حضرت قائم(عليه السلام) هميشه در آن مسجد خواهند بود؟ امام صادق(عليه السلام) فرمودند: بلي
امتیاز : |
|
نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
|
درباره :
مطالب وفایل های مذهبی ,
مذهبی ,
اماکن مذهبی ,
تعداد صفحات : 3 2 3 صفحه بعد
|