نوای معطر الهی توبه حر رضى عندالله
| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
پیغام مدیر سایت سلام دوست من به سایت نوای معطر الهی خوش آمدید لطفا برای استفاده از تمامی امکانات
دانلود فایل , شرکت در انجمن و گفتگو با سایر اعضا در سایت ثبت نام کنید
تصوير
آخرین ارسال های تالار گفتمان
توبه حر رضى عندالله در آن گيرو دار، گروهى از شجاعان و دليران اهل كوفه را به خاك هلاكت انداخت تا آنكه شربت شهادت نوشيد و روح پاكش با حورالعين هم آغوش گرديد. چون بدن مجروح حرّ را خدمت امام حسين عليه السّلام آوردند، سِبْط خواجه لَوْلاك باكمال راءفت و ملاطفت ، خاك را از صورت او پاك نمود و فرمود: ((اءَنْتَ الْحُرُّ...))؛ تويى آزادمرد، چنانكه مادرت تو را ((حرّ)) نام نهاده و تويى جوانمرد آزاد در دنيا و آخرت ! راوى گويد: بُرير بن خُضَيْر به قصد جهاد با اهل عناد، بيرون دويد و او مردى پارسا و از جمله از زُهّاد و عُبّاد بود. پس يزيدبن مَعْقِل بدآيين ، براى مبارزه حرّ، از لشكر عمرسعد لعين ، بيرون آمد. پس از ملاقات ، هر دو اتفاق بر اين كردند كه مباهله نمايند بر اين نيّت كه هر يك از ايشان كه بر باطل است به دست آنكه بر حق است كشته شود. با همين تصميم با هم در آويختند و مشغول مقاتله گرديدند، آخر الامر آن ملعون به دست ((بُرير)) جان به مالك دوزخ بداد و ((برير)) آن يزيدبن مَعْقِل پليد را به دَرَك فرستاد. باز آن مؤ من پاك دين مشغول مقاتله با آن قوم بد آيين گرديد تا شربت شهادت نوشيد. راوى گويد: و به جناح (يا ((حباب )) كلبى طالب نوشيدن جام شهادت گرديد و به طرف ميدان آمد و نيكو جلادتى نمود و مبالغه در جهاد و كوشش بسيار در جنگ با اهل عناد فرمود و زوجه و مادرش هر دو در كربلا با او بودند. پس از اداى شرايط جوانمردى و اظهار جلادت خويش ، از ميدان نبرد به نزد ايشان شتافت و به مادر متن عربى : وَقالَتْ إِمْراءَتُهُ: بِاللّهِ عَلَيْكَ لا تَفْجَعْنى فى نَفْسِكَ. فَقالَتْ لَهُ اءُمُّهُ: يا بُنَيَّ اءُعْزُبْ عَنْ قَوْلِها وَارْجِعْ فَقاتِلْ بَيْنَ يَدَي إِبْنِ بِنْتِ نَبِيِّكَ تَنَلْ شَفاعَةَ جَدِّهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ. فَرَجَعَ، وَلَمْ يَزَلْ يُقاتِلُ حَتّى قُطِعَتْ يَداهُ، فَاءَخَذَتْ إِمْرَاءَتُهُ عَمُودا، فَاءَقْبَلَتْ نَحْوَهُ وَهِيَ تَقُولُ: فِداكَ اءَبي وَاءُمّي قاتِلْ دُونَ الطَّيِّبِينَ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ صلّى اللّه عليه و آله ، فَاءَقْبَلَ لِيَرُدَّها إِلَى النِّساءِ، فَاءَخَذَتْ بِثَوْبِهِ، وَقالَتْ: لَنْ اءَعُودَ دُونَ اءَنْ اءَمُوتَ مَعَكَ. فَقالَ الْحُسَيْنُ عليه السّلام : ((جُزيتُمْ مِنْ اءَهْلِ بَيْتى خَيْرا، إِرْجِعى إِلَى النِّساءِ يَرْحَمُكِ اللّهُ))، فَانْصَرَفَتْ إِلَيْهُنَّ. وَلَمْ يَزَلِ الْكَلْبى يُقاتِلُ حَتّى قُتِلَ، رِضْوانُ اللّهِ عَلَيْهِ. ثُمَّ خَرَجَ مُسْلِمٌ بْنُ عَوْسَجَةَ، فَبالَغَ فى قِتالِ الاَْعْداءِ، وَصَبَرَ عَلى اءَهْوالِ الْبَلاءِ، حَتّى سَقَطَ إِلَى ترجمه : خود گفت : آيا تو از من راضى شدى ؟ مادرش گفت : من از تو راضى نخواهم شد تا آنكه در حضور امام عليه السّلام كشته شوى . زوجه اش نيز گفت : تو را به خدا سوگند مى دهم مرا به عزاى خودت منشان . مادرش گفت : اى فرزندم ! به سخن او گوش مده و از راءى همسرت كناره جستن را اَوْلى بدان و به سوى ميدان برگرد تا در حضور پسر دختر پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله كشته شوى كه در روز قيامت به شفاعت جدّ بزرگوار او برسى ؛ پس ((وهب )) رو به ميدان بلا آورده و جنگ جانانه نمود تا آنكه دستهايش از بدن جدا گرديد. در اين هنگام همسر او عمودى برداشت و به يارى ((وهب )) شتافت در حالى كه مى گفت : پدر و مادرم فدايت باد! تو همچنان در حضور اهل بيت عصمت و طهارت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله جنگ و جلادت نما. وهب برگشت تا او را به خيمه زنان برگرداند، همسرش گفت : برنمى گردم مگر آنكه با تو بميرم ! حضرت سيّدالشهدا عليه السّلام به آن عفيفه ، فرمود: خدا تو را رحمت كناد و در عوض احسان تو به ما اهل بيت ، جزاى خيرت دهاد، برگرد. پس آن زن اطاعت كرد و برگشت . وهب دوباره مشغول جنگ شد تا به درجه رفيع شهادت نائل آمد. پس از او، مُسْلم بن عَوْسَجه رحمه اللّه قدم به ميدان مردى نهاد و مهيّا گرديد كه تا جان خود را نثار قدم فرزند سيّد اَبرار نمايد. او با كمال جهد و مبالغه ، كوشش در جهاد با اهل عناد، فرمود و بر تحمّل سختى هاى بلا، صبر بى منتها نمود تا متن عربى : الاَْرْضِ وَبِهِ رَمَقٌ، فَمَشى إِلَيْهِ الْحُسَيْنُ عليه السّلام وَمَعَهُ حَبيبٌ بْنُ مُظاهِرٍ. فَقالَ لَهُ الْحُسَيْنُ عليه السّلام : ((رَحِمَكَ اللّهُ يا مُسْلِمُ، فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى نَحْبَهُ وَمِنْهُمُ مَنْ يَنْتَظِرُ وَما بَدَّلُوا تَبْديلاً)). وَدَنا مِنْهُ حَبيبٌ، فَقالَ: عَزَّ عَلَيَّ مَصْرَعُكَ يا مُسْلِمُ اءَبْشِرْ بِالْجَنَّةِ. فَقالَ لَهُ مُسْلِمٌ قَوْلاً ضَعيفا: بَشَّرَكَ اللّهُ بِخَيْرٍ. ثُمَّ قالَ لَهُ حَبيبٌ: لَوْلا اءَنَّنى اءَعْلَمُ اءَنّى فِى الاَْثَرِ لاََحْبَبْتُ اءَنْ تُوصِيَ إِلَيَّ بِكُلِّ ما اءَهَمَّكَ. فَقالَ لَهُ مُسْلِمٌ: فَإِنّى اءُوصيكَ بِهذا - وَاءَشارَ بِيَدِهِ إِلَى الْحُسَيْنِ عليه السّلام فَقاتِلْ دُونَهُ حَتّى تَمُوتَ. فَقالَ لَهُ حَبيبٌ: لاََنْعُمَنَّكَ عَيْنا. ثُمَّ ماتَ رِضْوانُ اللّهِ عَلَيْهِ. فَخَرَجَ عَمْرُو بْنُ قُرْظَةَ الاَْنْصارى ، فَاسْتَاءْذَنَ الْحُسَيْنَ عليه السّلام ، فَاءَذِنَ لَهُ. ترجمه : آنكه از صدمه جراحات بر روى زمين افتاد و هنوزش رمقى در تن بود كه امام مؤ تمن بر بالين آن مؤ من ممتحن ، پياده قدم رنجه فرمود و حبيب بن مظاهر نيز در خدمت آن جناب بود. پس جناب ابى عبداللّه عليه السّلام به او فرمود: خداتو را رحمت كناد. آنگاه امام حسين عليه السّلام اين آيه را تلاوت فرمود: ((فَمِنْهُمْ...))(17) ؛ يعنى كسانى از مردمان هستند كه مدت زندگانى را به سر بردند و در راه خدا شهادت را اختيار نمودند و بعضى ديگر در انتظارند و نعمتهاى الهى را تبديل نكردند. حبيب بن مظاهر نزديك مسلم بن عوسجه آمد گفت : اى مُسْلم بن عوسجه ! بر من دشوار است تو را به اين حال بر روى زمين ببينم ؛ اى مسلم ! بشارت باد تو را به بهشت عنبر سرشت . مسلم بن عوسجه در جواب او به آواز ضعيف گفت : خدا تو را بشارت دهاد به جنّت . حبيب گفت : اگر نه اين بود كه به يقين مى دانم من نيز به زودى به تو ملحق مى شوم ، البته دوست داشتم كه وصيت خود را به من نمايى و آنچه كه در نظرت مهم است وصيّت كنى . مسلم بن عوسجه گفت : وصيّت من به تو، خدمت به اين بزرگوار است - و اشاره به سوى امام عليه السّلام نمود - كه در حضورش جهاد كن تا كشته شوى . حبيب بن مظاهر گفت : دل خوش دار كه به وسيله به جاآوردن اين كار، چشمت را روشن خواهم نمود. در اين لحظه روح پاك مسلم بن عوسجه به شاخسار جنان پرواز كرد. سپس عمرو بن قرظه (18) انصارى به قصد جانثارى از لشكرگاه شاه مظلومان با دل و جان ، متن عربى : فَقاتَلَ قِتالَ الْمُشْتاقينَ إِلَى الْجَزاءِ وَبالَغَ فى خِدْمَةِ سُلْطانِ السَّماءِ حَتّى قَتَلَ جَمْعا كَثيرا مِنْ حِزْبِ ابْنِ زِيادٍ، وَجَمَعَ بَيْنَ سَدادٍ وَجِهادٍ. وَكانَ لا يَاءْتى إِلَى الْحُسَيْنِ عليه السّلام سَهْمٌ إِلا اتَّقاهُ بِيَدِهِ وَلا سَيْفٌ إِلاّ تَلَقّاهُ بِمُهْجَتِهِ. فَلَمْ يَكُنْ يَصِلُ إِلَى الْحُسَيْنِ عليه السّلام سُوءٌ، حَتّى اءُثْخِنَ بِالْجِراحِ. فَالْتَفَتَ إِلَى الْحُسَيْنِ عليه السّلام وَقالَ: يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ اءَوْفَيْتُ؟ قالَ: ((نَعَمْ، اءَنْتَ ؟اءَمامى فِى الْجَنَّةِ، فَاقْرَاءْ رَسُولَ اللّهِ صلّى اللّه عليه و آله عَنِّى السَّلامَ وَاعْلَمْ اءَنّى فِى الاَْثَرِ)). فَقاتَلَ حَتّى قُتِلَ رَضْوانُ اللّهِ عَلَيْهِ. ترجمه : پس ((عمرو)) همچون شيرشكار در ميان گروه نابكار، در افتاد و مشتاقانه همچو عاشقان بى باك ، مردانه و چالاك ، به اميد ثواب روز جزاء و به قصد خدمتگذارى سلطان سماء، يك و تنها، خويش را به درياى لشكر دشمن زد و جمعى از نيروهاى ابن زياد غدار را به دار البوار فرستاد. آن بزرگوار گاهى با تيغ زبان ، زيان آن گروه بى ايمان را منع مى نمود و آنها را به نصايح مشفقانه موعظه مى فرمود و گاهى هم به كار جنگ مشغول بود و هيچ تيرى به جانب امام عليه السّلام پرتاب نمى شد مگر اينكه آن تير را به دست خود مى گرفت و هيچ شمشيرى به سوى امام فرود نمى آورد مگر آكه به تن و جان خويش آن را مى خريد و تا جان در بدن داشت خود را سپر بلاگردان امام مظلومان سيدالشهداء وارد نگرديد تا آنكه از كثرت جراحات ، ضعف بدن آن بزرگوار مستولى گرديد. پس نگاه مشتاقانه اى به جانب امام حسين عليه السّلام نمود و عرضه داشت : يابن رسول الله ! آيا خدمت من قبول و وفاى به عهد خويش ، مقبول درگاه است ؟ امام حسين عليه السّلام به منطق صواب در جواب او، بلى فرمود و او را مژده به بهشت داد و فرمود: فرداى قيامت چون به سوى من شتابى ، و بدان كه من نيز در دنبال تو روانم و به زودى به نزد شما مى آيم . متن عربى : ثُمَّ بَرَزَ جَوْنٌ مَوْلى اءَبى ذَرٍّ، وَكانَ عَبْدا اءَسْودَ. فَقالَ لَهُ الْحُسَيْنُ عليه السّلام : ((اءَنْتَ فى إِذْنٍ مِنّى ، فَإِنَّما تَبَعْتَنا طَلَبا لِلْعافيَةِ، فَلا تَبْتَلْ بِطَريقِنا. فَقالَ: يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ اءَنَا فِى الرَّخاءِ اءَلْحَسُ قِصاعَكُمْ وَفِى الشِّدَّةِ اءَخْذُلُكُمْ. وَاللّهِ إِنَّ ريحى لَمُنَتْنٌ وَإِنَّ حَسَبى لَلَئيمٌ وَلَوْنى لاََسْوَدُ، فَتَنَفَّسْ عَلَيَّ بِالْجَنَّةِ، فَيَطيبَ ريحى وَيَشْرُفَ حَسَبى وَيَبيضّ وَجْهى ، لا وَاللّهِ لا اءُفارِقُكُمْ حَتّى يَخْتَلِطَ هذَا الدَّمُ الاَْسْوَدُ مَعَ دِمائِكُمْ. ثُمَّ قاتَلَ حَتّى قُتِلَ، رَضْوانُ اللّهِ عَلَيْهِ. ثُمَّ بَرَزَ عَمْرُ بْنُ خالِدٍ الصَّيْداوى ، فَقالَ لِلْحُسَيْنِ: يا اءَبا عَبْدِ اللّهِ، جُعِلْتُ فِداكَ قَدْ هَمَمْتُ اءَنْ اءَلْحَقَ بِاءَصْحابِكَ، وَكَرِهْتُ اءَنْ اءَتَخَلَّفَ فَاءَراكَ وَحيدا فَريدا بَيْنَ اءَهْلِكَ قَتيلاً. فَقالَ لَهُ الْحُسَيْنُ عليه السّلام : ترجمه : عمرو بن قرظه جنگ را ادامه داد تا اينكه شربت شهادت سركشيد و به سراى ديگر پركشيد. پس از او، ((جون )) مولاى ابوذر كه غلامى سياه بود شرفياب حضور سيّدالشهدا گرديد و اذن جهاد طلبيد. آن حضرت فرمود: به هر جا كه خواهى برو؛ زيرا تو با ما آمده اى براى طلب عافيت ، چون قدم در ميدان جنگ نهادى حالا در راه ما خود را در آتش بلا ميفكن . ((جون )) عرض نمود: يَابْنَ رَسُولِ اللّهِ! من در زمان خوشى و هنگام آسايش ، كاسه ليس خوان نعمتت بودم اكنون كه هنگام سختى و دشوارى است چگونه توانم شما را تنها گذاشته و بروم ؟! به خدا سوگند كه رايحه من بد و حَسَبم پست و رنگم سياه است ، اينكه بر من منّت گذار تا من نيز اهل بهشت شوم و رايحه ام نيكو و جسمم شريف و روى من هم سفيد گردد. به خدا كه هرگز از خدمت شما جدا نشوم تا آنكه اين خون سياه خود را با خونهاى شما مخلوط نسازم . سپس همچون نهنگ خود را به درياى لشكر زد و جنگ نمايان بود كه تا به امتياز خاص شهادت ممتاز و مرغ روحش به ذُرْوه اَعْلى پرواز نمود. راوى گويد: پس از آن ، عمروبن خالد صيداوى قصد جان باختن كرد و خواست كه مردانه به ميدان محاربه مبادرت نمايد. پس به خدمت سيّدالشهداء آمد عرض نمود: يا اباعبداللّه ، جانم به فدايت باد! همّت بر آن گماشته ام كه به اصحاب حضرتت ملحق گردم و مرا ناگوار است كه زنده باشم و تو را تنها و بى كس ببينم يا آنكه در حضور اهل بيت ، شما را مقتول مشاهده نمايم . متن عربى : ((تَقَدَّمْ فَإِنّا لاحِقُونَ بِكَ عَنْ ساعَةٍ)). فَتَقَدَّمَ فَقاتَلَ حَتّى قُتِلَ رِضْوانُ اللّهِ عَلَيْهِ. قالَ الرّاوى : وَجاءَ حَنْظَلَةُ بْنُ سَعْدِ الشَّبامى ، فَوَقَفَ بَيْنَ يَدَيِ الْحُسَيْنِ عليه السّلام يَقيهِ السِّهامَ وَالسُّيُوفَ وَالرِّماحَ بِوَجْهِهِ وَنَحْرِهِ. وَاءَخَذَ يُنادى : يا قَوْمِ إِنّى اءَخافُ عَلَيْكُمْ مِثْلَ يَوْمِ الاَْحْزابِ مِثْلَ دَاءْبِ قَوْمِ نُوحٍ وَعادٍ وَثَمُودَ وَالَّذينَ مِنْ بَعْدِهِمْ، وَمَا اللّهُ يُريدُ ظُلْما لِلْعِبادِ. وَيا قَوْمِ إِنّى اءَخافُ عَلَيْكُمْ مِثْلَ يَوْمَ التَّنادِ، يَوْمَ تَولُّونَ مُدْبِرينَ ما لَكُمْ مِنَ اللّهِ مِنْ عاصِمٍ، يا قَوْمِ لا تَقْتُلُ حُسَيْنا فَيَسْحِتُكُمُ اللّهُ بِعَذابٍ وَقَدْ خابَ مَنِ افْتَرى . ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَى الْحُسَيْنِ عليه السّلام وَقالَ: اءَفَلا نَرُوحُ إِلى رَبِّنا وَنَلْحَقُ بِاءَصْحابِنا؟ ترجمه : حضرت سيّدالشهداء عليه السّلام به او فرمود: قدم به ميدان بِنِه كه ما نيز پس از ساعتى ديگر، به شما ملحق خواهيم شد. پس آن مخلص پاك دين در مقابل لشكر كين ، آمد و جهاد نمود تا گوى شهادت ربود. رِضْوانُ اللّهِ عَلَيْهِ. راوى گويد: حنظله بن اسعد شامى - رِضْوانُ اللّهِ عَلَيْهِ - در مقابل نور ديده رسول اللّه صلّى اللّه عليه و آله و قرَّة العين بتول ، بايستاد و هر چه تير و نيزه و شمشير به سوى آن حضرت مى آمد، صورت و گردن خود را در مقابل باز مى داشت و آنها را به دل و جان در راه حسين عليه السّلام خريدار بود و به آواز بلند فرياد مى زد و آيات قرآن را تلاوت مى نمود:((... يا قَوْمِ إِنّى ...))(19) ؛ اى قوم من ! بر شما مى ترسم از روزى همانند روزهاى امت هاى پيشين چون قوم نوح و عاد و ثمود و آنان كه بعد از ايشان بودند و كافر شدند، خداى تعالى عذاب بر شما نازل كند (همانطور كه بر آنها نازل كرده بود) و خداى متعال اراده ظلم در حق بندگان خود ندارد؛ اى گروه ! مى ترسم بر شما از عذاب روز قيامت ، و آن روزى است كه روى مى گردانيد و فرار مى كنيد اما بجز خداى تعالى پناهگاه و حفظ كننده اى براى خود نخواهيد ديد.)) اى مردم ! حسين را به شهادت نرسانيد كه خداى متعال شما را هلاك خواهد نمود و از رحمت خدا نوميد خواهد شد آن كسى كه به خدا افترا ببندد. متن عربى : فَقالَ لَهُ: بَلى رُحْ إِلى ما هُوَ خَيْرٌ لَكَ مِنَ الدُّنْيا وَما فيها وَإِلى مُلْكٍ لا يَبْلى )). فَتَقَدَّمَ، فَقاتَلَ قِتالَ الاَْبْطالِ، وَصَبَرَ عَلَى احْتِمالِ الاَْهْوالِ، حَتّى قُتِلَ، رِضْوانُ اللّهِ عَلَيْهِ. قالَ: وَحَضَرَتْ صَلاةُ الظُّهْرِ، فَاءَمَرَ الْحُسَيْنُ عليه السّلام زُهَيْرا بْنَ الْقَيْنِ وَسَعيدا بْنَ عَبْدِ اللّهِ الْحَنَفيّ اءَنْ يَتَقَدَّما اءَمامَهُ بِنِصْفِ مَنْ تَخَلَّفَ مَعَهُ، ثُمَّ صَلّى بِهِمْ صَلاةَ الْخَوْفِ. فَوَصَلَ إِلَى الْحُسَيْنِ عليه السّلام سَهْمٌ، فَتَقَدَّمَ سَعيدٌ بْنُ عَبْدِ اللّهِ الْحَنَفِيّ، وَوَقَفَ يَقيهِ بَنْفْسِهِ ما زالَ، وَلا تَخَطّى حَتّى سَقَطَ إِلَى الاَْرْضِ وَهُوَ يَقُولُ: اءَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ لَعْنَ عادٍ وَثَمُودَ. اءَللّهُمَّ اءَبْلِغْ نَبِيَّكَ عَنِّى السَّلامَ، وَاءَبْلِغْهُ ما لَقيتُ مِنْ اءَلَمِ الْجِراحِ، فَإِنّى اءَرَدْتُ ثَوابَكَ فى نُصْرَةِ ذُرِّيَّةِ نَبِيِّكَ. ترجمه :
پس از موعظه ، ملتفت كعبه مراد و امام عِباد، گرديد وعرض نمود: آيا وقت آن نشده كه به سوى پروردگار
خود رويم و به برادران خويش ملحق شويم ؟ سيّدالشهداء عليه
السّلام در جواب آن يار با وفا، فرمود: بلى ، برو به سوى آنچه
كه از دنيا ومافيها براى تو بهتراست و به سوى سلطنت آخرت كه
هرگز آن را زوال و نابودى نباشد. پس حنظلة بن اسعد چون شير شكار، قدم در مِضْمار كارزار نهاد و جنگ پهلوانان را پيشنهاد خاطره هاى سعادتمند خود
ساخت و شكيبايى را بر ترسهاى بلا، شعار خويش نمود تا آنكه
به دست فرقه اَشْقِيا به شهادت نائل آمد.
نام كتاب : سوگنامه كربلا
نمایش این کد فقط در ادامه مطلب برای قرار کد مورد نظر به ویرایش قالب مراجعه کنید
مطالب مرتبط تاریخ : دوشنبه 12 آبان 1393 نویسنده : جمعی از نویسندگان l بازدید : 212
ارسال نظر
مطالب گذشته
» اگر کسی ادعا کند با دلایل عقلی وجود خدا را رد می کند باید چه جوابی به او داد؟ »» سه شنبه 08 آذر 1401
» گریتینگ »» شنبه 14 اردیبهشت 1398 » کتاب یک چمدان خاطره »» چهارشنبه 28 فروردین 1398 » ۵ ترفند ساده برای تمیز کردن سینک ظرفشویی »» دوشنبه 07 آبان 1397 » ضرورت طراحی سایت حرفه ای »» شنبه 07 مرداد 1396 » مزایا و معایب طراحی سایت پارالاکس »» دوشنبه 26 تیر 1396 » اربعین »» شنبه 29 آبان 1395 » درازگودال ماریانا »» شنبه 29 آبان 1395 » آدانسونیا یا بائوباب »» شنبه 29 آبان 1395 » یون--سدیم »» شنبه 29 آبان 1395 » محمد بن موسی خوارزمی »» شنبه 29 آبان 1395 » دانلود Internet Download Manager 6.26 – نرم افزار دانلود منیجر IDM »» پنجشنبه 06 آبان 1395 » دانلود انیمیشن 6 ابر قهرمان دوبله فارسی با کیفیت عالیbig hero 6 2014 »» پنجشنبه 06 آبان 1395 » دانلود انیمیشن زندگی پنهان حیوانات The Secret Life of Pets 2016 با دوبله فارسی و لینک مستقیم »» پنجشنبه 06 آبان 1395 » دانلود فیلم بارکد با کیفیت اورجینال و لینک مستقیم »» پنجشنبه 06 آبان 1395 » فیلم بادیگارد با کیفیت 1080p و لینک مستقیم-nava1.rzb.ir »» پنجشنبه 06 آبان 1395 » دانلود انیمیشن رودنسیا و دندون شازده خانم با دوبله فارسی و کیفیت Rodencia and the Princess’ Tooth -HD »» پنجشنبه 06 آبان 1395 » 10 تاثیر مضر مواد مخدر بر بدن »» جمعه 22 آبان 1394 » وظایف قوه قضائیه چیست؟ درباره ی قوه ی قضاییه »» جمعه 22 آبان 1394 » درباره ی شرکت پست »» جمعه 22 آبان 1394 » انواع تقویم( -تقویم قمری-تقویم قمری شمسی-تقویم شمسی-تقویم جولیوسی-تقویم گرگوری--تقویم خورشیدی خیام:) »» جمعه 22 آبان 1394 » ویژگی رفتاری زنبور ها-زنبورها »» جمعه 22 آبان 1394 » موضوع تاثیر رسانه بر روی زندگی مردم »» جمعه 22 آبان 1394 » سيّد محمدحسن طباطبائي ميرجهاني(2) »» جمعه 08 آبان 1394 » سيّد محمدحسن طباطبائي ميرجهاني(1) »» جمعه 08 آبان 1394 » امامت ، از اصول مذهب(سوال وجواب) »» جمعه 08 آبان 1394 » ائمه و پيشوايان اسلام »» جمعه 08 آبان 1394 » امامت در باطن اعمال »» جمعه 08 آبان 1394 » فرق ميان نبى و امام »» جمعه 08 آبان 1394 » امامت در بيان معارف الهيّه »» جمعه 08 آبان 1394 » قصه هاى زندگى فاطمه عليها السلام »» دوشنبه 03 فروردین 1394 » داستانهاى ما »» جمعه 29 اسفند 1393 » داستان های زیبا2 »» پنجشنبه 28 اسفند 1393 » داستان های زیبای 2 »» چهارشنبه 27 اسفند 1393 » داستان های زیبا 1 »» چهارشنبه 27 اسفند 1393 » آمینو اسیدها »» سه شنبه 26 اسفند 1393 » موضوع حالات جوانی »» یکشنبه 24 اسفند 1393 » خلاصه حالات آخرين پيامبر و اشرف مخلوقات و فضایل »» جمعه 03 بهمن 1393 » نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان اروپا و آمریکای شمالی »» جمعه 03 بهمن 1393 » زندگانی حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله »» جمعه 03 بهمن 1393 | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
[ طراحی مجدد و ترجمه از : Ghaleb-Weblog.Ir ] [ طراح اولیه قالب ] |